وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

جملات و متن های عاشقانه

جملات و متن های عاشقانه

تو باشی و هوای بهار و من
قدم به قدم فدایت می شوم
تو باشی ، از لحظه های دلتنگی جلو می زنم
به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم
به بن بست ها ، به خیابان هایی همه با یک نام …
دوست دارم تو باشی و من نشانی ها را گم کنم ، راه خانه را هم ندانم تا همه بفهمند برای من کم حواس خانه آن جاست که تو باشی و من قدم به قدم فدایت شوم !
.
.
عید یعنی :
ع : عزیزم
ی : یادت نره
د : دوست دارم !

.
.
بهار هم که نباشد ، من به مهربانی تو ای دوست ، از شکوفه لبریزم !
.
.
تقویم امسال من باز هم سپید ماند…
اتفاق ها منتظر تو اند !

.
.
شاید امسال دست در دست بهار آمدی
در را باز می گذارم
اگر لحظه تحویل خواب ماندم ، بیا داخل ، کسی نیست ؛ بیدارم کن !
.
.
هفت سینم سین سیمایت را کم دارد !

.
.
بهار تویی که می آیی ، که می نشینی کنار هفت سین
نگاهت می کنم و سبز می شوم !
بهار چشمهای توست که شکوفه می پاشد بر من
بهار تویی که می آیی ، که نو می شوی در دلم هر سال
بهار تویی که می آیی …

.
.
بر سفره ی هفت سین نشستن نیکوست
هم سنبل و سیب و دود کُندر خوشبوست
افسوس که هر سفره کنارش خالی ست
از پاره دلی گمشده یا همدم و دوست …

.
.
ﺳﻨﮕﯽ ﺷﺪﻥ ﺩﻟﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺳﯿﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ !
.
.
چه اعجازیست بهار لب هایت !!!
با هر بوسه که میکاری ، گونه هایم گل می دهد …

.
.
به لباسهایی فکر می کنم که خریده ام
اما تو نیستی که ببینی …
.
.
تکان می دهد خانه را سالی که می آید …
سرگرمیِ خوبیست : تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم و آغاز می شود سال تنهایی !

.
.
جاودان باد سایه عزیزانی که شادی را علتند نه شریک و غم را شریکند نه دلیل !
نوروزتان پر ز شادی و عاری از غم باد …
.
.
ماییم و هفت سینی که امسال شش سین دارد
چرا که سبزی حضور تو درخانه نیست !

.
.
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید
عید بر چهره چون ماه تو می باید دید
نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت
سال نو با طرب و غلغله شوق دمید
.
.
تو بخند تا سراسیمه شود  بویِ بهار …
“سید علی میرافضلی”
.
.
برایم مثل همین “بهار” می مانی
آمدنت را همیشه تحویل میگیرم …

.
.
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید
عید بر چهره چون ماه تو می باید دید
نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت
سال نو با طرب و غلغله شوق دمید
.
.
کاش امسال “تو” را به من عیدی میدادند !

.
.

بوی نو شدن می آید ولی تو همیشه رفیق کهنه من بمان !

.
.
می دانی ؟
این بهارها فقط می آیند
آغازشان اما با آمدن توست !

.
.
تو قول بده با همین بهار خواهی آمد
من هر روز خانه دلم را تکان خواهم داد !
.
.
تو بهاری ؟
نه ! بهاران از توست …
از تو می گیرد وام ، هر بهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو …

.
.
روزهای سرد زمستانی را به امید گرمای دستان مهربانت سر کردم ، سرد بودنم را به یک “هااا” گرم کن …
دلم گرفته ، آنقدر غمگینم که غروب روز ۱۳فروردین نیز به حالم میگرید ! من کجا و آنهمه آرزوهای به گل نشسته کجا ؟؟؟
منی که هر نفس تو را به خاطر می آوردم ، حالا باید در نبودنت چگونه این سال کبیسه را سر کنم ؟؟؟
بغضم را همان ماهی فروشی میفهمد که در لحظه های تحویل سال ، ماهی های مانده در ظرف را نگاه میکند !
آری من خسته ام از نبودنت ، نداشتنت و باز لبخندی تلخ و عکسی که ربان مشکی دارد و در کنج اتاقم با لبخندی سعی دارد امیدی هرچند واهی به من ببخشد …

.
.
هفس سین امسال را بدون تو میچینم ، بدون تو سال را تحویل میکنم ، بدون تو یا مقلب القلوب را زمزمه میکنم !
اشکهایت را هیچوقت فراموش نمیکنم ، زمانی که سال تحویل میشد و تو قرآن به دست آرزویت همه و همگی سلامتی و عاقبت بخیری من بود …
یادش بخیر دستی به موهایم میکشیدی و با صدای زیبایت میگفتی : چقدر زیبا شده ای ؟!!!
این را برای آن پسرک یتیمی مینویسم که حالا نه دستی بر سرش حس خواهد کردنه آرزویی برایش به بار مینشیند و نه هیچ چیز دیگر …
امسال آتشم میزند وقتی میگویند “سالی که نکوست …”