به گزارش ایران ناز در این گفتگو پای صحبتهای بازیگری مینشینیم که صمیمیت و خاکی بودن وی و از همه مهمتر چهره بی نقاب و صادقانه ی او همه را جذب شخصیت زیبایش نموده است . خانم بازیگری که با پخش مجموعه مناسبتي «بزنگاه» که شبهاي رمضان سال 87 روانه آنتن ميشد، مخاطبان تلويزيون با بازيگري تازه آشنا شدند. دختري با ظاهر و چهرهپردازي متفاوت که شايد کمتر بازیگری را بتوان یافت که حاضر به اجرای آن گریم روی صورتش باشد ان هم زمانی که اولین بار است به مردم معرفی میشود
با پخش مجموعه مناسبتي «بزنگاه» که شبهاي رمضان سال 87 روانه آنتن ميشد، مخاطبان تلويزيون با بازيگري تازه آشنا شدند. دختري با ظاهر و چهرهپردازي متفاوت که شايد کمتر بازيگر زني حاضر ميشد چنين گريمي را روي صورتش قبول کند و تازه با همان نقش هم براي اولين بار به مخاطبان معرفي شود! بازيگر نقش آن دختر متفاوت، سوسن پرور بود؛ بازيگري که کار حرفهاي را از تئاتر آغاز کرده و بازي خوبش در بزنگاه موجب شد تا مدتها در قالب همان نقش باقي بماند و مخاطبان در عالم واقع هم او را با چهره و گريمش در نقش فريده بشناسند.
سوسن پرور اين شبها به بازي در مجموعه «شهرک جيم» مشغول است. او امروز 42ساله ميشود و همين مناسبت بهانه گفتوگوي ما و پاسخهاي صادقانه او شد.
با بزنگاه شناخته شديد. با اين حال ميدانم که اين نقطه شروع راهتان نبوده و پيش از آن، فعاليتهايي را در تئاتر هم تجربه کرده بوديد. چه مسيري طي شد تا به بازي در آن مجموعه موفق برسيد؟
من متولد اراک هستم و سالهاي ابتدايي فعاليت حرفهايام در آن شهر گذشت. بعد براي مدتي مدام بين اراک و تهران در رفت و آمد بودم تا اينکه نهايتا در سال 83 تصميمم راگرفتم و به تهران نقل مکان کردم.
پيش از اينکه به تهران بيايم، در جشنوارههاي مختلف استاني شرکت ميکردم و در سطح خودم هنرمند شناخته شدهاي بودم، با اين حال نميدانمچرا مدتها تلاش ميکردم و به آنچه ميخواستم، نميرسيدم. علاقه اصلي من چه در بازيگري و چه کارگرداني فضاي گروتسک و طنزهاي تلخ اجتماعي بود، در حالي که در آن زمان فضاي ابراز آن سبک از کار چندان وجود نداشت. از زماني به بعد مساله امرار معاش هم مطرح بود و بايد به گذران زندگيام هم فکر ميکردم. لذا سراغ شغلهاي ديگر رفتم.
مدتي منشي بودم، اما خيلي زود استعفا کردم و صندوقدار يک پيتزافروشي شدم. بعد از مدتي يکي از دوستانم تماس گرفت و گفت براي يکي از نمايشهايمان مجوز اجرا گرفته است.
دوباره وسوسه هنر به سراغم آمد. از قضا فريده فرامرزي، همسر عطاران هم در آن کار حضور داشت و باعث شد ايشان بازي مرا ببيند و خيلي زود براي بازي در بزنگاه انتخاب شوم.
اتفاقي که بعد از بازي در بزنگاه برايتان رخ داد، اين بود که تا مدتها در همان قالب و کليشه ثابت باقي مانديد و حتي مردم شما را با گريم و چهره آن نقش به خاطر ميآوردند. دليل اين اتفاق را در چه ميدانيد؟
به سوال خوبي اشاره کرديد. اينکه ما بخواهيم در نقش و قالب خاصي کليشه نشويم، تنها 30 درصدش در اختيار ماست؛ 70 درصد باقي به عوامل ديگري چون انتخاب کارگردان وتهيهکننده و اتفاقات ديگر برميگردد. البته از جهاتي از اين ديده شدن خوشحالم، چون توانستم نقش دختري را بازي کنم که تا پيش از اين در تلويزيون سابقه نداشت؛ با وجود سن بالا هنوز اميدش را براي ازدواج از دست نداده بود و پيگيري ميکرد و برخلاف تصورات هميشگي، روحيه شادي داشت. لذا از اين تصويري که ايجاد کردم، خوشحالم.
و بعد از بزنگاه چطور؟ مسير کاريتان هموارتر از قبل نشد؟
بعد از بزنگاه دنياي کاريام عوض شد. بلافاصله بعد از آن مجموعه، بازي در کار کيانوش عياري به من پيشنهاد شد؛ کسيکه فکر نميکردم حتي روزي از نزديک ببينمش، چه رسد به اينکه در کاري به کارگرداني او بازي کنم. نکته جالب اينکه اين نقش وقتي به من پيشنهاد شد که ضبط «روزگار قريب» به طور کامل به پايان رسيده بود؛ اما به طور اتفاقي نقشي را به آن اضافه کردند که ايفايش به من سپرده شد.
وارد سينما هم شديد؛ اما در قالب نقشهايي کوتاه و بعد ادامه نداديد. دليلش چه بود؟
در «رد کارپت» تقريبا نقش خودم را داشتم و بازيگر تئاتر بودم. با اين حال تلويزيون را بيشتر ترجيح ميدهم، چون فضايي صميمانهتر دارد و از سانتيمانتاليسم و تجملگرايي سينما به دور است.
از ميان اين نقشهاي گوناگون تلويزيوني خودتان کداميک را بيشتر دوست داريد؟
به بزنگاه علاقه ويژهاي دارم. در مجموعه «بيست» هم که براي گروه کودک و نوجوان شبکه يک توليد ميشد، نقش پيرزني را ايفا ميکردم که لهجهاي اراکي داشت. اين نقش را خيلي دوست داشتم و به نوعي اداي دين نسبت به شهر خودم بود.
اين شبها با مجموعه «شهرک جيم» حضور روي آنتن را تجربه ميکنيد. از نقشتان در اين مجموعه بگوييد.
با اين گروه کاري ناآشنا نيستم. در مجموعههاي ديگري چون «خندهبازار» و «آقا و خانم سنگي» همراه اين گروه بودهام و از همان موقع آقاي شبخيز را ميشناسم. در اين مجموعه هم نقش بهناز گردآوري را بازي ميکنم که خصوصياتي شبيه به خودم دارد و انگار بر اساس شخصيت من نوشته شده است. علاقهاي که به محيط زيست و حيوانات و ديگر مسائل زيست محيطي دارم، در قالب اين شخصيت کاملا نمايان است؛ اما به صورتي طنز و فانتزي.
در ماه رمضان امسال در مسابقات «خانواده باحال» خندوانه شرکت کرديد. اجرايتان بشدت مورد استقبال قرار گرفت و اول هم شديد. چطور اين اتفاق افتاد؟
اعتقاد دارم که برخي اتفاقات از دست ما خارج است. وقتي خدا چيزي را ميخواهد همه چيز دستبه دست هم ميدهد و فکر ميکنم در خصوص شرکت من در خندوانه هم چنين اتفاقي رخ داد. من حتي اصلا فکر نميکردم که خانوادهام بتوانند مشغلههايشان را کنار بگذارند و در اين مسابقه پيشم باشند. اما هميشه گفتهاند «هر سخن کز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند» و به نظرم در خصوص اجراي ما هم چنين اتفاقي رخ داد.
يک آرزوي تولد متفاوت
سوسن پرور احتمالا تنها بازيگري است که هنگام فوت کردن شمعهاي تولدش در عوض آرزو براي خودش، به ياد ما خبرنگاران بود و آرزوهايي شيرين برايمان کرد. او گفت:
فرصت آرزو کردن براي خودم زياد است. دلم ميخواهد براي شما آرزو کنم. اميدوارم همه شما خبرنگاران بتوانيد در يک امنيت شغلي خوب به سر ببريد، کارتان را همچنان مثل روز اول دوست داشته باشيد. ميدانم که خبرنگاري کار آساني نيست؛ ضمن اينکه سربلند زندگي کردن را هم برايتان آرزو دارم و اميدوارم روز به روز در حيطه کار و زندگي موفقتر از قبل باشيد.
مطالب مرتبط:
شغل اصلی بازیگران معروف سینمای ایران (عکس)