وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

ریشه و اصل ضرب المثل بزخری چیست؟

ریشه و اصل ضرب المثل بزخری چیست؟

ریشه و اصل ضرب المثل بزخری چیست؟

 

 

ضرب المثل ” بز خری می کند “ کنایه از کم جلوه دادن ارزش یک کالا می باشد.

 

گاهی اوقات فردی به علت نیاز مالی مجبور می شود تا لوازم یا دارایی خود را بفرشد اما برخی از این موقعیت سوء استفاده کرده و می خواهند با شرایط استثنائی صاحب کالا های آن فرد شوند، فرد نیازمند هم با توجه به شرایط پیش آمده چاره ای جز تسلیم در برابر این افراد سودجو ندارد.

 

متاسفانه در این شرایط اشخاصی وجود دارند که به جای کمک به فرد نیازمند با هم نقشه می کشند تا دارایی کمی که برای فرد مانده را نیز با پایین ترین مبلغ ممکن از آن خود کنند و سپس با مبلغی بالا تر به دیگران بفروشند و سودی از این معامله به دست آورند.

 

در واقع این افراد سود خود را در ضرر دیگران می بینند و هیچ عذاب وجدانی هم بابت این کار ندارند زیرا هر انسانی با کم ترین وجدان باقی مانده نیز هیچ زمان راضی به ضرر و خراب شدن زندگی دیگران نمی شود.

 

انسان شریف و واقعی کسی ست که در شرایط مشابه به جای سوء استفاده از موقعیت بد شخص گرفتار به هر شکل ممکن به او کمک کند، یا مثلا اگر کالا و جنسی را از فرد نیازمند می خرد قیمت واقعی و منصفانه ی آن را پرداخت کند تا بلکه همان مبلغ بتواند یاری رسان شخص گرفتار باشد.

 

ریشه و اصل ضرب المثل بزخری چیست؟

 

روزی ملا نصر الدین به پول احتیاج پیدا کرد به همین خاطر تصمیم گرفت گاوش را به بازار برده و بفروشد اما با خود فکر کرد برای این که گاو را به قیمت خوب بخرند باید اول گاو را خوب بشوید و آب و علف تازه به او بدهد تا گاو کاملا سر حال باشد در این صورت می توانست در بازار مال فروش‌ ها گاو را به قیمت بسیار خوبی بفروشد.

 

ملا چند روز کاملا به گاو رسیدگی کرد، او گاو را شست و حسابی به او غذا و خوراک داد، سپس افساری به گردن گاو انداخت و به طرف بازار مال فروش ها حرکت کرد.

 

در طول مسیر هم مدام با خود فکر می کرد در بازار چه تعریفی از گاو کند که آن را به قیمت بهتر و بالا تری بخرند.

 

در بازار عده ای دلال و سودجو بودند که همیشه کار شان پایین آوردن ارزش مال مشتری بود و اصطلاحا هر کاری می کردند تا تو سر مال بزنند و آن را به قیمت کم خریده و به قیمت بالا تری بفروشند و از این راه سودی کسب کنند.

 

ملا نصر الدین که از همه جا بی خبر بود همراه گاو وارد بازار شد، دلال ها با دیدن ملا فهمیدند که او آدم ساده لوحی است و اطلاعی از این داستان ها ندارد با هم دست به یکی کردند تا سر ملا را کلاه گذاشته و گاو او را به پایین ترین قیمت از او بخرند.

 

ابتدا یکی از دلال ها به ملا نزدیک شد، سلام کرد و سپس گفت: عمو بزت را می‌ فروشی؟

 

ملا نصر الدین که علاقه ی زیادی به گاو داشت و تنها به خاطر این که به پول احتیاج داشت می‌ خواست آن را بفروشد، ناراحت شد و گفت: این بز نیست، مگر نمی ‌بینی گاو به این درشتی را؟ بعد دوباره به راه خود ادامه داد.

 

این بار دلال دومی خود را به ملا رساند و گفت: همشهری قیمت بزت چند است؟

 

ملا نصر الدین که هنوز از حرف مرد قبلی عصبانی بود با خشم نگاهی به مرد کرد و گفت: چشم نداری؟ مگر گاو را نمی ‌بینی؟ من بز ندارم.

 

مرد طلبکارانه جواب داد: این که بز است، من بز دیدم که قیمت آن را از تو پرسیدم.

 

ملا باز توجهی نکرد و به راه خود ادامه داد اما چندین دلال دیگر هم به سراغ ملا آمدند و گفتند: بزت چند؟

 

ریشه و اصل ضرب المثل بزخری چیست؟

 

ملا با شنیدن آن سخنان غمگین در گوشه ای از بازار نشست و به گاوش خیره شد سپس با خود گفت: از زمانی که یادم می آید به من گفته اند که این حیوان گاو است اما امروز همه این گاو را بز می بینند، شاید در همه ی این سال ها به من اشتباه گفته اند و این حیوان واقعا یک بز است… مگر می ‌شود پنج نفر خریدار همه به من بگویند که قیمت بزت چند؟

 

و زمانی که من گفتم: این حیوان گاو است همه تعجب کنند بگویند که تنها بز می بینند نه گاو …حتماً من اشتباه می‌کنم.

 

خلاصه بعد از کمی فکر ملا چاره ای ندید و حاضر شد تا گاو را به اسم بز بفروشد پس به سراغ همان دلال ها رفت و گاو را به قیمت یک بز فروخت و تنها با چند سکه به خانه بر گشت.

 

دلال ها از این که نقشه شان عملی شده بود با شادمانی به یک دیگر نگاه کردند، سپس افسار گاو را گرفتند و آن را در طویله ی خود بستند تا در فرصتی مناسب، گاوی که به اسم بز و با قیمت کم خریده بودند را به نام گاو فروخته و سود آن را میان خود تقسیم کنند.