وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

زبان دوم من گریه و اشک است …

زبان دوم من گریه و اشک است …

به گزارش ایران ناز اشعار دکتر مینا آقازاده اشعار سپید عاشقانه ای است که گاه رنگ اجتماعی به خود می گیرد و گاه درد و عشق را تلفیق می کند و یکجا شرح می دهد. در اشعار وی به راحتی می توان شاخصه های مکتب رمانتیسم را مشاهده کرد .

 

مکتبی که در آن کیفیت های احساسی و خیالی در هنر و زندگی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و عنصر خیال و عاطفه در آن بر دیگر عناصر شعری غلبه دارد و قلم آزادانه تر در دست و دفتر شاعر به حرکت در می آید . مشابه درک ها  و دریافتی هایی را که از اشعار آقازاده به ویژه درمجموعه ی آخرش با نام « با چتر به خواندنم بیا»

 

می توان دریافت کرد در اشعار ویلیام وردزورث نیزقابل دریافت و مشاهده است .شاعری که یكی از پربارترین سرایندگان رمانتیك انگلستان است و نقش به سزایی در به کمال رساندن این سبک داشته است . هر دو شاعر قلمشان را به احساس سپرده و تمام دریافت هایشان از طبیعت و اشیای پیرامون خود را با مهارتی خاص ،ساده و صادقانه به تصویر کشیده اند.

 

زبان دوم من گریه و اشک است ...

 

برجسته کردن خویشتن انسانی و گرایش به «منِ »فردی که به « من » اجتماعی تعمیم پیدا می کند در اشعار آقازاده کاملا مشهود است. فریادهای مظلومانه ای که از قلم ظریف وی به گوش می رسد  و مخاطب را به احساس همزاد پنداری می برد ؛ فریادهایی که به گفته ی خود شاعر: سالهاست او را در سنگر شعر محفوظ نگه داشته است و برای ایستادنش هزاران زن زمین خورده اند… وَ چه حرف هایی پشت لب هایش مانده و هنوز شعر نشده است …

 

قلم
دستهای مرا گرفته است
بلندم می کند
من ولی نمی توانم
روی پای حرفهایم
بایستم…

 

« مینا آقازاده ( از کتاب باید ستاره ای روشن کنم )

 

زبان ساده اما موثر شاعر نشان دهنده ی قدرت وی در به کارگیری واژه هایی است که حول قلمش می چرخند اشعاری کوتاه اما کوبنده که بیانگر این است شعرها از پشتوانه ی تاریخی ، علمی و اجتماعی قدرتمندی برخوردار هستند :

 

زبان دوم من گریه و اشک است ...

 

در چشم من
این آرامگاهِ ابری
باران های زیادی مُرده اند …
برای تسلّی که آمدی
شاخه ای بوسه
آرام
بر سنگِ گونه ام بگُذار …
« مینا آقازاده ( از کتاب با چتر به خواندنم بیا)

 

گاهی شاعر خود را کاملا به دست عاطفه و احساس می سپارد و به خرد و خردگرایی لحظه ای مجال جولان نمی دهد .گویی شعراست که او را می سراید و گریه ها و بغض هایش را بی وزن و قافیه ،نظم می بخشد . لطافت در سطر سطر اشعار به چشم می خورد و روح مخاطب را تلطیف می کند .