وقتی خداحافظی میکنی…
چه انرژی عظیمی میخواهد…!!!
کنترل اولین قطره اشک برای نچکیدن…
کاش همیشه بودی… اغوشم تورا کم دارد…
رها میشوم در خوشبخــــــــــتی!!’
وقتی…
میگویم:تو کجایی؟؟
تـــــــــــــــــو
جوابم میدهی…
کنارت تا همیشه…
۱روز کـه بــــاران مــــی بـارد
۱روز کــــه چتـــرمــــــــــان دو نـــــــفره شــده …
۱روز کـه همـه جـا حســابی خـــــــــــیس اســـــــــت ..
۱روز کـه گونــــــه هایــت از ســـــــــــرما
ســــــــــرخ … ســـــــــــــرخ شـــــــده ..
آرامــــــــــــتر از هــر چـه تصـــــــــــورش را کــــــنی
آهســــتــــــــــــــــــــه
مـــــــــــی بوســمتـــــــــــــــــــ ….
یک نفر را دوست دارم، شعر میگویم برایش…
آمده در زیر شعر من نوشته: “عاشقین؟!”
این همه از دردهایم گفته ام باز آمده
مینویسد: خوش به حال دلبر تو! آفرین!
من کہ شاعر نیستم تا عاشق شعرم شوی
من فقط یک عاشقم بگذار تا شعرم شوی…
بامن از ماندن بگو رفتن تباهم می کند
خوب میدانی غمت خانه خرابم می کند
من به لبخند دوچشمان تو عادت کرده ام
ترک عادت هم که می دانی چه کارم میکند؟!
قدر یک دم دست هایت را زدستانم مگیر
فکر یک دم بی تو، بر مردن مجابم می کند
ناگهان از پشت ديوارِ خيالم رد شدي
شاه قلبِ شاعرِ ديوانه ي مرتد شدي
ردّ پايت را گرفتم تا لبِ درياي عشق
ناگهان در قلبم آن حسّي که مي بايد شدي
امدم سوي تو با گامي بلند و پرشتاب
رفتي و همبازي زيبايِ جزر و مد شدي
ساده از اين حس پاک من گذشتي بي مرام
من نميدانم چرا با ديدنِ من بد شدي
رد شدي بي اعتنا از پشت آن ديوارِ وَهم
تو خودت مابين احساس من و تو سد شدي
ياد آن تصوير زيباي تو در ذهن من است
علت احساسِ مجنون بودنِ ممتد شدي
تازه فهميدم که از اين عاشقي بي بهره ام
تو همان شانسي که در بختم نمي افتَد شدي
حسين اميرنژاد
دل پيش کسي باشد
و وصلش نتواني
لعنت به من و زندگي
و عشق و جواني
آيا شده از شدت
دلتنگي و غصه
هي بغض کني
گريه کني شعر بخواني ?
آنقَدَر زيبا دِلم را بَر دِلَش وابَستـہ کرد
يارَم ، اِنگَارے تَخَصُّص داشت دَر پِيوَندِ قَلب …
♥ آغوش تــو تــرس هاے مرا مے بلعد
آغوش تـــو يـعنے پايان سـر درد ها
يعنے آغاز عاشقانه ترين رخوت ها
آغوش تــــو يـعنے “مــن” خـــــوبــم!
بــــلنـد نـــــشوے بــروے يـــک وقــت!
بغلم کن من از بازگشت بے هواے ترس ها. . . مے ترسم!
يه وقت به سرت نزند!
ه شعرهايم را بتکاني…
چرا که رسوا خواهم شــــــــــــد…!
و همه خواهند ديد!!
لحظه لحظه تــــ♥ــو را در ميان واژه هايم!!!… ♥♥♥
♥لحن لبهايت
چه استادانه ميشکند
همهمه سکوتم را هميشه
و من چه نا آگاهانه
تـــو را با واژه هاے پر سرو
مے نويسم
وقتے از تــــو مے سُرايم
کلمات در برابر چشمانم مے رقصند
در شعر من حضورت
موسيقے لطيفے ست که جهانم را مے نوازد…
شک نکن فقط تـــو ♥
مطالب مرتبط:
عاشقانه ترین شعرها برای دلبری از یار
زیباترین شعرهای عاشقانه برای دلبری
بهترین شعرهای عاشقانه و دلنوشته های احساسی