او ادامه میدهد: در زمان کودکی هر وقت میهمان میآمد، سیمین شعرهای مختلفی میخواند و من ویولون میزدم. پشت پرده قایم میشدم، به پدرم میگفتم، بابا بگو من هم بیایم و ساز بزنم. بعد قرقر ویولون میزدم. جمعهها هم همهی خانواده و بچهها میرفتیم «بابا کوهی» غذا میبردیم.
ویکتوریا دانشور همچنین دربارهی علاقهی سیمین به ادبیات و شعر میگوید: خانمْ سیمین حافظهی خیلی خوبی داشت. شعری از حافظ را یک بار که میخواند، حفظ میشد. سعدی را هم حفظ بود. روزنامهی مدرسه دست او بود. سر صف که مقاله میخواند، همه برایش دست میزدند و میگفتند، این سیاهسوخته چه هوشی دارد! اولین کتاب خانمْ سیمین «آتش خاموش» بود. «شهری چون بهشت» هم کتاب دیگرش بود که من پشت جلد آن را نقاشی کردم. «سوشوون» به 17 زبان ترجمه شده است.