بالا، گل یك روزه نور.
پایین، تاریكی باد.
بیهوده مپای، شب از شاخه نخواهد ریخت، و دریچه خدا روشن نیست.
از برگ سپهر، شبنم ستارگان خواهد پرید.
تو خواهی ماند و هراس بزرگ. ستون نگاه، و پیچك غم.
بیهوده مپای.
برخیز، كه وهم گلی، زمین را شب كرد.
راهی شو، كه گردش ماهی، شیار اندوهی در پی خود نهاد.
زنجره را بشنو: چه جهان غمناك است، و خدایی نیست، و خدایی هست، و خدایی…
بی گاه است، ببوی و برو، و چهره زیبایی در خواب دگر ببین.
سهراب سپهری و شعر جالبش