من فكر می كنم پس هستم . « دكارت »
من طغیان می كنم پس هستم . « كامو »
چه کنیم با این حال
***
جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است،
جنگل شب تا سحر تن شسته در باران،
خیال انگیز !
ما، به قدر جام چشمان خود، از افسون این خمخانه سر مستیم
در من این احساس :
مهر می ورزیم،
پس هستیم !