کفر تو دیبای دین را ژنده کرد
چارق و پا تابه لایق مر تو راست
آفتابی را چنین ها کی رواست ؟!
گر نبندی زین سخن تو حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را
آتشی گر نامده است این دود چیست
جان سیه گشته روان مردود چیست ؟!
گر همی دانی که یزدان داور است
ژاز و گستاخی تو را چون باور است؟!