وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

مردان نامرئی شعر حافظ

مردان نامرئی شعر حافظ
شخصیت‌هایی در شعر حافظ هستند که در سر تا سر دیوانش با آنها روبه‌رو هستیم. بسیار از آنها می‌شنویم. در بیشتر غزل‌ها شاهد حضور دو یا سه نفر از این شخصیت‌ها هستیم، اما این شخصیت‌ها شاید اسبابی هستند تا حافظ کنایه بزند به افرادی در محیط پیرامونش.این مردان نامرئی، اما مهم ترین و اساسی ترین نقش را در میان شخصیت های مطرح شده از سوی این شاعر در دیوانش دارند.

رند

من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

رند مهم ترین شخصیت مثبتی ا‏ست که از آفریده‏های‏ طبع خلاق حافظ است و در دیوان او همواره به عنوان انسان کامل یا نمونه‏ کامل انسانی که باید باشد ولی در جامعه کمتر یافت‏ می‏شود، مطرح شده است. به عبارت دیگر حافظ انسانی را که‏ می‏جسته، ولی نیافته، در سیمای رند آفریده است. در دیوان او کلمه‏ رند 52 بار و رندی 35 بار به کار رفته است.

صوفی


کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید

صوفی یکی از شخصیت های منفور شعر حافظ است که 35 بار از او یاد می کند. حافظ صوفی را دوست ندارد، مدام از او به کنایه و تلخی یاد می کند و خصوصیات اخلاقی نادرستش را به او یادآوری می کند. ریاکاری و داشتن خرقه آلوده، لقمه‏ شبهه خوردن یا مال حرام خوردن، درازدستی و ستم‏پیشگی، از درد عشق بی‏بهره بودن و ادعای کرامت داشتن از خصوصیات صوفی در شعر حافظ است.

زاهد


زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

زاهد ظاهرپرست و زهدفروش نیز دست‏کمی از صوفی ندارد، چون‏که او نیز ریاکار است و مدعی، خودخواه است و خودپسند و هرگز بویی از عشق نمی برد. او روی حرف زاهد حسابی باز نمی کند و به حرفش اهمیتی نمی دهد.

پیر مغان


مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد

دی پیر می فروش که ذکرش به یاد باد
گفتا شراب خور که غم دل برد ز یاد

پیرمغان و همه‏ پیرانی که با شراب سر و کار دارند، مثل پیر خرابات و پیر میکده نیز ساخته‏ طبع حافظ است. حافظ نقطه‏ مقابل ریاکاری را شراب‏نوشی می‏داند. آنها برخلاف شخصیت‏های منفی از ریا و تظاهر بیزارند و لطف‏شان‏ دائم ا‏ست و از معرفت حق برخوردارند.

شیخ


نشان اهل خدا عاشقی‏ست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمی‏بینم

شیخ نیز ریاکار است و از عشق خدایی بی‏بهره، همچنین مانند صوفی و زاهد خودخواه و خودپسند است شما چه طور.

واعظ


واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

حافظ از نصایح خشک و بی‏خاصیت واعظ و حرف‏های بدون عمل او، سخت به تنگ آمده است و بارها او را سرزنش می‏کند.

محتسب


باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

حافظ با تندی و خشم بیشتری از محتسب‏ انتقاد می‏کند. چون‏که او هم دین و مذهب و دفاع از مقدسات را یدک می‏کشد و هم قدرت سیاسی و نظامی دارد و مزاحمتش در حد نصیحت و مجادله و تکفیر نیست، بلکه با قدرت وحشتناکی به‏ نابودی مخالفان می‏پردازد. او نیز ریاکار است، بلکه مست ریاست. محتسب علاوه بر این مستی، مست شراب انگوری نیز هست، اما کسی درباره‏ او بدگمان نیست یا جرأت اعتراض ندارد. البته‏ جدا از باده‏نوشی، پیمان‏شکن و نامرد نیز هست.