وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

مروری بر زندگینامه امام حسین (ع)

مروری بر زندگینامه امام حسین (ع)
ولادت

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت . دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه ، كه درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما را فرمود تا كودك را بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اكرم (ص ) برد، آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.

به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحى الهى ، جبرئیل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبیر) كه به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است ، جز آن كه تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار، براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد، گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه كشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.

حسین (ع ) و پیامبر (ص )

از ولادت حسین بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفى كه پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت ، به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.


سلمان فارسى می گوید: دیدم كه رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى كه نُه نفرند و خاتم ایشان ،قائم ایشان (امام زمان عج ) می باشد. انس بن مالك روایت می كند: وقتى از پیامبر پرسیدند كدام یك از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى ، فرمود: حسن و حسین را، بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید.

ابوهریره كه از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عین حال اعتراف می كند كه : رسول اكرم را دیدم كه حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد، وقتى به ما رسید فرمود هر كس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته ، و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است. عالیترین، صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملكوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسین از من و من ازحسینم

حسین (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد، و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت ، مدت سى سال با پدر زیست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد ، و جز به طهارت و بندگى نگذرانید ، جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ،همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند…


در تمام این مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می كرد، و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد، حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى ، مانند یك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش می كوشید، و در جنگهاى جمل ، صفین و نهروان شركت داشت.

به این ترتیب ، از پدرش امیرالمؤمنین(ع ) و دین خدا حمایت كرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می كرد. در زمان حكومت عمر، امام حسین (ع ) وارد مسجد شد، خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى ….

امام حسین (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت على (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع )، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى

 
و ولایت علوى بود، همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاویه صلح كند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید، امام حسین (ع ) شریك رنج هاى برادر بود و چون میدانست كه این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است ، هرگز اعتراض به برادر نداشت همین خوب بود .

حتى یك روز كه معاویه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشكند و سزاى ناهنجاریش را به كنارش بگذارد، ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند، امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد، و با بیانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت .