وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

مولوی و قیام عاشورا چگونه بود (شعر)

مولوی و قیام عاشورا چگونه بود (شعر)
ترسیم روز عاشورا

از قدیم رسم بر آن بود كه شیعیان و سایر دوستداران اهل بیت علیهم‌السلام در روز عاشورا محشری از انسان‌های مجاهد، با احساس مظلوم دوست، ظلم‌ستیز، عارف مسلك، دیندار و مخلص به پا كنند تا هرچه باشكوه‌تر عظمت آن روز را به تصویر بكشند بدون تردید این مراسم در تمام شهرهای شیعه نشین اجرا می‌شد. از جمله این شهرها، حلب است كه داستان مولوی به آن شهر مربوط می‌شود:

روز عاشورا همه اهل حلب                    باب انطاكیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم               ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه كنند اندر بكا                      شیعه عاشورا را برای كربلا
بشمرند آن ظلم‌ها و امتحان                    كز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره‌هاشان می‌رود در ویل و دشت        پر همی گردد همه صحرا و دشت

مولوی در این ابیات به این نكته اشاره می‌كند كه اجتماع عاشورائیان از چند جهت قابل ملاحظه است، از جهت ابزار احساسات، از جهت آماده‌سازی جهت مبارزات سیاسی- اجتماعی با یادآوری مصائب امام حسین علیه‌السلام و مصیبت‌های آن حضرت و ظلم‌هایی كه بر این خاندان رفت ابراز تنفر از یزید و انصارش كه در ستم به اهل بیت از هیچ كوشش و اقدامی دریغ نكردند و به هیچ قاعده و قانونی پایبند نماندند و تا توانستند بستند و كشتند و بردند و خوردند.آمدن شاعری غریب به حلب یك شاعر غریب روز عاشورا از راه به شهر حلب رسید در دروازه انطاكیه فریاد و فغان شیعیان حلب را شنید و از سفر خود منصرف شد و به جمع اجتماع كنندگان و عزاداران رفت تا از رمز و راز آن اجتماع عظیم به ویژه علت شیون و ناله آنان را جویا شود.

پرس پرسان می‌شد اندر انتقاد             چیست این غم بر كه این ماتم فتاد
این رئیس زفت باشد كه بمرد             این چنین مجمع نباشد كار خرد
نام او و القاب او شرحم دهید              كه غریبم من شما اهل ده‌اید
چیست نام و پیشه و اوصاف او          تا بگویم مرثیه ز الطاف او
مرثیه سازم كه مرد شاعرم               تا از این جا برگ و لا لنگی برم

شاعر وقتی عظمت مجلس را دید نزد خود فكر كرد كه این شخص یقیناً باید بزرگ باشد و با عظمت، به گونه‌ای كه حضور و فقدانش تاثیری شگرف در ارواح و ابدان می‌گذارد. اما او نمی‌دانست كه این شخص كیست؟


آن یكی گفتش كه هی دیوانه‌ای            تو نه‌ای شیعه عدو خانه‌ای
روز عاشورا نمی‌دانی كه هست         ماتم جانی كه از قرآن به دست
پیش مومن كی بود این غصه‌ خوار    قدر عشق گوش عشق گوشوار
پیش مؤمن ماتم این روح پاك روح     شهره‌تر باشد ز صد توفان نوح

به هر حال یكی از افراد حاضر با ناراحتی خطاب به شاعر غریب گفت: مگر دیوانه‌ای و نمی‌دانی كه امروز چه روزی است؟ لابد از شیعیان نیستی از این جهت از امروز بی‌خبر مانده‌ای؟! جواب دهنده به كنایه به عظمت روز عاشورا اشاره كرد و خواست به او بفهماند كه از چه چیزی بدیهی و روشن و با عظمت غفلت كرده است؟ امروز روز عاشورا و شهادت گوشواره‌ رسول اكرم صلی‌‌الله علیه ‌وآله است و هركس كه آن حضرت را دوست دارد باید امروز را عزادار باشد چون محبوب دل پیامبر صلی‌‌الله علیه‌ وآله را به شهادت رسانده‌اند.این مسأله به قدری مهم است كه شهرت آن از شهرت طوفان نوح فراتر رفته است. بدین ترتیب آن فرد تا می‌توانست به شاعر غریب طعنه زد.

جواب شاعر به آن مردم این گونه بود


آن شاعر در جواب آن مرد سخنانی گفت كه سخت شنیدنی است.
گفت: آری لیك كو دور یزید            كی بدست این غم چه دیر اینجا رسید
چشم كوران آن خسارت را بدید       گوش كران آن حكایت را شنید
خفته بودستید تا اكنون شما             كه كنون جامه دریدید از عزا
پس عزا بر خود كنید ای خفتگان     ز آن كه بد مردگی است این خواب گران

شاعر نیز به گونه‌ای دیگر به هجو و طعن آن فرد پرداخته است او می‌گوید: من هم همانند شما می‌دانم كه امروز روز عاشورا و روز عزا است، روزی كه امام حسین علیه‌السلام به شهادت رسیده است. لیكن شما از یك نكته غفلت كرده‌اید و آن اینكه دور یزید در زمان خیلی گذشته و دور بوده است و خبر آن و برای شما خیلی دیر رسیده است. جنایت و خسارتی كه یزید به بار آورد آن اندازه مشهور و معروف است كه چشم كوران و گوش كران آن را دیده و شنیده است. مگر تا این زمان در خواب بودید كه اكنون به یادتان افتاده است تا عزاداری كنید؟ به خودتان عزاداری كنید؟ خواب غفلت مرگ و مصیبت بزرگی است كه شما را فرا گرفته است. اگر گریه می‌كنید به حال خود كنید و گرنه برای شهید شدن آن روح بزرگ و دانا و سفر او جهت دستیابی به مقام بالا و اعلی گریه لازم نیست.


چندجانبه بودن عاشورا

مولوی بر این نكته تاكید دارد كه عاشورا را می‌توان از جنبه‌های مختلف بررسی كرد یك جنبه آن امر بسیار غیرانسانی و وحشتناكی است كه یزید و دار و دسته‌اش مرتكب شدند. این جنبه در جای خود اهمیتی عظیم دارد و عالمان و پژوهشگران جوانب آن را كه كاویده‌اند و مردم نیز به حق عظمت آن فاجعه عظیم را به یاد دارند و برای گرامیداشت آن و جهت نفرت با پدیدآورندگان آن،
 
عزاداری‌ها كرده‌اند. اما جنبه دیگر آن امری زیبا و دلنشین بوده است. آن رسیدن عاشقان دلسوخته به بهترین شكل به معشوقشان بوده است.بنابراین با توجه به چنین نگرشی هیچ دلیلی ندارد كه تنها یك جنبه را ملاحظه كنیم و جنبه‌های دیگر را انكار نماییم و طرفداران آن را تخطئه كنیم به هر حال این دو تصویر حداقل رهیافت‌هایی است كه به این صحیفه بزرگ می‌توانیم داشته باشیم.