در ساحل کنار جاده نشسته ای …
هوای سرد …
صدای باد …و صدای خاک
دست می سوزد با سیگار و تو نمیفهمی …
به خودت می آیی …
یادت می آید دیگر نه کسی است …
که از پشت بغلت کند …
نه دستی که شانه هایت را بگیرد …
و نه صدایی که قشنگ تر از باد باشد …
تنهایی یعنی این …