وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

گفتگویی خواندنی با پیمان قاسم خانی

گفتگویی خواندنی با پیمان قاسم خانی

پیمان قاسم‌خانی ثابت کرده که استاد شوخی‌های خاص است؛ چه آن‌وقتی که «مارمولک» را نوشت، چه زمانی که با «سن‌پترزبورگ» در فیلمنامه‌نویسی و بازیگری درخشید و چه وقتی که یک فوتبالیست مشهور را در مجموعه «پژمان» سوژه کرد و مردم را مدتی پای داستانش میخکوب.
پیمان قاسم‌خانی می‌گوید«اگر با افرادی مثل همایون شجریان که آرام و سر به زیر به نظر می‌رسند فوتبال بازی کنید، کلا تصورات‌تان له می‌شود!» این هنرمند را همچنین باید از آن مردهای با جرأتی دانست که اصلا از همسرش نمی‌ترسد چون به جرات و البته با خنده می‌گوید؛ در فیلم اولی که می‌خواهد کارگردانی کند، ریسک حضور بهاره رهنما را نمی‌پذیرد!

به نظر او دنیای مردان از زنان جذاب‌تر است و برای توضیح این عبارتش هم لذت فوتبال بازی‌ کردن را مثال می‌زند. صحبت از بهاره رهنما به عنوان یک همسر و بازیگر شناخته‌شده، شایعه اختلاف با مهران مدیری، اعتقاد به گفتمان با مسعود ده‌نمکی، علاقه‌اش برای بازی حمید فرخ‌نژاد در سینمایی «پژمان» و… از بخش‌های دیگر این گفت‌وگو است.

حالا قاسم‌خانی در آستانه پنجاه سالگی، سراغ یک سوژه جذاب دیگر رفته است؛ سوژه‌ای که دو سالِ تمام با ادعای «ملتهب بودن» در راهروهای وزارت ارشاد سرگردان بود و یک روز باید اسم مرده‌هایش عوض می‌شد و روز دیگر جای زن و مَردش در قبر!

سراغ فیلمنامه‌نویس «طبقه حساس» رفتیم که این روز‌ها با درخشش رضا عطاران فروشی میلیاردی دارد. قاسم‌خانی در این گفت‌وگو درباره موضوعات مختلفی از جمله ممیزی‌های جالب و بعضا طنزگونه فیلم، تفاوت آن با «مارمولک»، مظلوم‌بودن خانم‌ها در «طبقه حساس» و… صحبت کرد که خلاصه‌ای از آن را در زیر می‌خوانید:

بحث ساخت فیلمی با نام «قبر دوطبقه» که بعد به «طبقه حساس» تغییر پیدا کرد،دو سالی بود که مطرح می‌شد. در این مدت بارها از مدیران قبلی موضوع را پیگیری کردیم و آن‌ها هم خط قرمز و نیاز فیلمنامه به بازنویسی را دلیل صادر نشدن پروانه ساخت این فیلم عنوان می‌کردند، چون معتقد بودند کلا موضوع فیلمنامه ملتهب است. چه شد که بالاخره این فیلم ساخته شد؟

اول بگویم که اگر از همان روز اول خیلی رُک می‌گفتند مشکل چیست، یک سال در راهروهای وزارت ارشاد این طرف و آن طرف نمی‌رفتیم. اصل ماجرایی هم که با آن مشکل داشتند همین دو جسد خانم و آقای داستان بود که روی هم دفن شده بودند.

البته مدیران قبلی اداره نظارت هم تلاش‌هایی کردند تا با تغییر دیالوگ یا سکانس به نتیجه مطلوب برسند، اما هر چه تغییراتِ مورد نظرشان اعمال می‌شد باز هم می‌دیدند مشکل هم‌چنان وجود دارد. حتی آخرین چیزی که از ما خواستند این بود که اگر جای دو جسد در آن قبر دو طبقه عوض شود، یعنی مرد زیر دفن شود و زن در قسمت بالایی، مشکل حل می‌شود که دیگر کار به آنجا نرسید.

یعنی چه؟!پس از این همه رفت و آمد براساس چه استدلالی موضوع تغییر جای جسدها را مطرح کردند؟

این همان مفهوم اروتیکی است که دوستان می‌گفتند این دو جسد تداعی می‌کند و در واقع مشکل آن‌ها همان نکته‌ای بود که در ذهن بیمار آقای کمالی (با بازی رضا عطاران) هم می‌گذرد.

ببینید! گویا این دوستان مقداری با آقای کمالی ما موافق بودند که نباید جسد همسرش زیر جسد دیگری دفن می‌شد، هرچند این کار سهوا انجام شده بود، اما با این حال و با همه احترامی که برای این دوستان قائل هستم، مجبور به بیان همان توضیحاتی بودیم که در فیلم به کمالی داده می‌شد که «بابا این‌ها جسد‌ند، مرده‌اند…»(خنده). البته این را هم اضافه کنم که خیلی معتقد نیستم اگر جای اجساد جابجا می‌شد مشکل آن‌ها با فیلمنامه حل می‌شد.

پس در دوره قبل نتوانستید مجوز ساخت بگیرید؟

چرا در همان روزهای آخر به دلیل اینکه خیلی در رفت و آمد بودیم لطف کردند و مجوز دادند.

یعنی فیلمی که الان روی پرده سینماهاست، نسبت به نسخه اولیه فیلمنامه زیاد تغییر کرده است؟

نه، تغییرات کمی دارد، مثلا در سکانسی که مربوط به بازی محمدرضا فروتن می‌شود، ‌او نقش رئیس دفتر مرجع تقلید آقای کمالی (با بازی رضا عطاران)‌ را داشت که کمالی برای استفتاء پیش او می‌رود، اما بعد از گرفتن جواب صحیح و شرعی طوری عصبانی می‌شود که می‌خواهد مرجع تقلیدش را عوض کند! این یکی از بخش‌هایی بود که گفتند حساسیت‌زاست و آن را تغییر دادیم،‌ اما اینکه اتفاق و تغییربزرگی در فیلمنامه رخ داده باشد، پیش نیامد.

همین مثالی که زدید کمی عجیب است چون اتفاقا نقش روحانی «طبقه حساس» که محمدرضا فروتن آن را بازی می‌کند، خیلی منطقی و درست است.

بله. درواقع بیننده نگاه درست به داستان فیلم را از نگاه روحانی می‌بیند و اگر مانیفستی در «طبقه حساس» باشد همان حرف‌های روحانی فیلم است.

 پس می‌شود گفت که انگار کلا اصل موضوع از طرف دوستان درست درک نمی‌شد.

چرا درست درک می‌شد، ولی این نگاه در تصمیم‌گیری‌شان دخیل بود که ما بالغ هستیم و تماشاگر خیلی نمی‌تواند تصمیم درستی بگیرد و گرنه مفهوم فیلم که درباره یک تعصب بیمارگونه حرف می‌زند کاملا روشن است. در کل دوستان فکر می‌کردند این وسط در داستان ما چیزهایی هست که ممکن است خطرناک باشد.

خوب اگر خطرناک باشد چه می‌شود؟ مثلا مخاطب شعور فهمیدن این خطر را ندارد؟

این را باید از آن‌ها پرسید، چون سوال ما هم هست. در سینما یا تلویزیون فیلم‌های زیادی بودند که چنین بحث‌هایی برایشان مطرح می‌شد، اما بعد پخش شدند و هیچ اتفاقی نیفتاد و نگاه مردم هم عوض نشد. مسئله اساسی در این‌باره این است که ما یک نگاه رسمی داریم که نماینده‌اش همین آدم‌ها و خانواده‌هایی هستند که در فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیون می‌بینیم؛ یعنی آدم‌هایی که خیلی مودب هستند و نشان می‌دهند همه چیز گل و بلبل است، اما یک بخش دیگری هم هست که مردم عادی‌اند و کیلومترها با آنچه در تلویزیون می‌بینیم فاصله دارند.

آن‌هایی که به یک شوخی در فیلمی واکنش نشان می‌دهند و فریاد «وا اسلاما» سر می‌دهند و می‌گویند بیچاره شدیم و اخلاق نابود شد و این حرف‌ها، یا در جامعه و خیابان نیستند یا اینکه کلا دروغ می‌گویند. چون مثلا همه می‌دانیم جوک‌های محبوب مردم ما به نوعی جوک‌های رکیک است

یک دلیلی که احتمالا در عدم صدور مجوز دخیل بود و اتفاقا آن را با یکی از مدیران قبلی سازمان سینمایی هم مطرح کردم، این بود که به نظر می‌رسد آن‌ها از همکاری دوباره کمال تبریزی و پیمان قاسم‌خانی واهمه دارند؛ آن هم به دلیل تجربه‌ای که سر فیلم «مارمولک»پیش آمد.

واقعیت هم همین است، چون معمولا روی اسم‌ها بیشتر قضاوت می شود تا روی خودِ کار.

البته پیش‌داوری‌ها هم از نویسنده و کارگردان «طبقه حساس» که «مارمولک» را ساخته بودند،‌این بود که یک «مارمولک 2» در دست تولید داشته باشند که علاوه بر نگاه نقادانه، یک اتفاق نو هم باشد. ولی در نهایت «طبقه حساس» این‌طور نشد.

بله همین طور است. البته معتقدم‌ آن نگاه نو، دقیقا «طبقه حساس» است نه «مارمولک». «مارمولک» فیلم خوب و بانمکی است، اما در «طبقه حساس» نمی‌خواستیم به این سمت‌و سو برویم. شاید اینکه مردم از «طبقه حساس» انتظار یک کمدی خیلی خنده‌دار داشته باشند، برآورده نشود، چون این فیلم یک کمدی سیاه است و مهم‌ترین نکته آن برای من تغییر لحن فیلم بود که از یک کمدی به یک فیلم جنون‌آمیز، دیوانه و سیاه می‌چرخد.

در «طبقه حساس» شخصیت اصلی فیلم سالم نیست و به تبع آن فیلم دیوانه‌وار و جدی‌ جلو می‌رود. بنابراین اگر با این دید به سینما برویم که یک فیلم سراسر کمدی با بازی رضا عطاران تماشا کنیم، انتظارمان برآورده نمی‌شود.

 برخی تابو‌ها یا خط قرمزها در سینما سلیقه‌ای هستند. چقدر تابوشکنی یا رفتن به سمت خط قرمزهای سلیقه‌ای،دغدغه شماست؟ چون خیلی‌ها می‌ترسند حتی به خط قرمزها نزدیک شوند، در صورتی که می‌شود به راحتی روی آن‌ها راه رفت و به نظر می‌رسد شما و کمال تبریزی خیلی خوب بلدید روی این خط قرمزها راه بروید به طوری که نلغزید و موجب اعتراضات خاص هم نشوید.

درست است اما هرچه‌قدر هم در راه رفتن روی خط قرمزها مهارت داشته باشید، چون حدود این خطوط تعریف مشخصی ندارند، می‌توانید به راحتی پایین بیفتید، مثل «مارمولک» که توقیف شد.

اما اینکه می‌گویید تابوشکنی یا حرکت روی خط قرمز‌های سلیقه‌ای چقدر دغدغه‌ماست، باید بگویم برای اینکه دنبال موضوعات تابو باشیم، نیت خاصی نیست. این‌ موضوعات چیزهایی هستند که در اطراف‌مان می‌بینیم و فکر می‌کنیم باید درباره آن‌ها حرف زده شود. حال ممکن است خط قرمز باشد یا نباشد. به هر حال جامعه‌ ما نیاز دارد که دوباره به خودش و ارزش‌هایش نگاه کند، چون گرفتاری‌های زیادی داریم که باید درباره‌شان صحبت کنیم.

در کارهای شما دو اِلمانِ خیلی مشخص وجود دارد،یکی طنز یا همان کمدی سیاه که گفتید و یکی هم انتقاد؛ مخصوصا انتقاد سیاسی و اجتماعی. در طول این سال‌ها و به ویژه در مقایسه با «مارمولک»، روند کارتان را چطور ارزیابی می‌کنید؟ این جنس کمدی و انتقاد قرار است بیشتر شود یا به دنبال تغییر رویه هستید؟

هیچ کدام از اتفاقاتی که تا به حال پیش آمده، خیلی مطابق با برنامه‌ریزی نبوده که بگویم حالا از اینجا به بعد اتفاق دیگری می‌افتد. در واقع خودِ موضوعات هستند که مرا به سمت مسیری می‌برند. آنچه دیده می‌شود نوع نگاه من و شاید هم شیوه اعتراض من است، چون همیشه در خودم نسبت به خیلی چیزها منتقدم؛‌ مثلا در همین «طبقه حساس»انتقادم به نوع تعصبی است که گاهی نسبت به زنان وجود دارد، البته فقط به آن گروه از زن‌هایی که مظلوم واقع شده‌اند و نه همه آن‌ها، چون زن‌هایی هم هستند که اصلا مظلوم نیستند.(خنده)

گفتید که نسبت به برخی رفتارها در برابر زنان انتقاد دارید، اما به نظرم در متن‌هایی که می‌نویسید خانم‌ها کمتر دیده می‌شوند و خیلی پررنگ نیستند. کلا فکر کنم نگاه‌تان مردسالارانه است!

نه به خاطر مردسالاری نیست. همان‌طور که خانم میلانی دوست دارد درباره زن‌ها فیلم بسازد چون خودش زن است، برای من هم راحت‌تر است که برای مردها بنویسم، چون آن‌ها را بهتر می‌شناسم. ضمن اینکه کمدی نوشتن برای آقایان راحت‌تر است.

 چرا؟

بالاخره برای خانم‌ها مشکلات ممیزی وجود دارد و آن‌قدر که مردها را می‌توان جلف کرد،نمی‌شود با خانم‌ها شوخی کرد! شوخی نوشتن برای زن‌ها خیلی راحت نیست، مخصوصا وقتی بدانیم در تلویزیون خانم‌ها حتی اجازه خوردن خیار یا هویج را هم ندارند!

اما در کل طبیعی است که من شناخت بیشتری روی آقایان دارم و طبیعتا دنیای مردانه و رابطه بین مردها را که گاهی نوعی خشونت ذاتی در آن است را هم دوست دارم. به عنوان مثال چیزی که در سریال «پژمان» خیلی دوست داشتم،‌ خشونت ذاتی‌ای بود که در رفتار فوتبالیست‌ها وجود دارد. یعنی گاهی طوری همدیگر را می‌زنند که طرف له می‌شود اما بعد بلند می‌شوند و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است ولی خوب خانم‌ها این طور نیستند دیگر. البته به نظرم کلا مردها جذاب‌ترند(خنده).

بله! اما نگاه‌تان در نقش زن «طبقه حساس» که همسرتان (بهاره رهنما) آن را بازی می‌کند، یک نوع نگاه همراه با ترحم است. انگار که می‌خواهید بگویید «ای این بنده خدا چقدر مظلوم است در مقابل آن کمالیِ فلان فلان شده!»

این نگاه کلی‌ام نیست. نقش همه‌ زن‌هایی که می‌نویسم مظلوم نیستند.نمونه آن را هم می‌توانید در نقشی که برای «بهار» در سریال «پژمان» نوشته بودم ببینید که یک زن کاملا غیرمظلوم است.

درباره نقش خانم رهنما در «طبقه حساس» چه؟ زیادی مظلوم‌نما نیست؟

به نظرم نه. کلا در نسل‌های گذشته و حتی شاید در زمان فعلی، زن‌هایی از جنس همین همسر آقای کمالی در «طبقه حساس»(با بازی پانته‌آ بهرام) بوده‌اند،یعنی با مردانی زندگی می‌کردند که عشق برایشان تعریف شده نیست. این‌ نوع مردها در یک سن و سالی ازدواج می‌کنند و این غم‌انگیز است که مفهومی مانند عشق را در زندگی تجربه نکرده‌اند، به همین دلیل هم فکر می‌کردم «طبقه حساس» می‌تواند یک داستان عاشقانه غیرمتعارف باشد آن هم درباره دو نفر که یکی از آن‌ها اصلا به عشق اعتقاد ندارد و نفر دوم هم مرده است.

 فکر می‌کنید آن عاشقانه غیرمتعارفی که می‌خواستید کاملا در فیلم قابل درک است؟

فکر می‌کنم دراین‌باره چیزهایی هست که در فیلم مفهوم نشده و من و آقای تبریزی هم پیش از ساخت فیلم درباره آن‌ها بحث‌می‌کردیم. ماجرا از این قرار است که کمالی «طبقه حساس» به زنش عادت کرده و نمی‌خواهد پیش خودش اعتراف کند که علاقه‌ای بیش از حد متعارف به زنش دارد. چنین آدم‌هایی وقتی به مهمانی می‌روند، حرف زدن با همسرشان یا تعریف کردن از او را خوب نمی‌دانند در حالی که فکر می‌کنند می‌توانند به زن‌شان کنایه بزنند.

آقای کمالیِ «طبقه حساس» هم در طول داستان مرتب تلاش می‌کند عشق خود را تکذیب کند تا در نهایت می‌فهمد که دلتنگی‌اش برای همسرش است نه مثلا برای دستپخت او. آقای تبریزی معتقد بود که برای این هدف،باید یکسری نشانه‌گذاری در فیلم داشته باشیم ولی من مخالفت کردم و می‌خواستم کمالی تا لحظه آخر حاشا کند و با خودش بجنگد، یعنی فکر می‌کردم ضرب داستان به این شکل بیشتر خواهد بود.

 کاراکتر «کمالی» را از اول برای رضا عطاران نوشتید؟

نه،براساس شخصیت پرویز پرستویی نوشتم. اولین باری که سیروس همتی طرحش را برایم گفت، آقای پرستویی هم آنجا بود ولی ساخت فیلم و شروع کار آنقدر طول کشید که ایشان سر فیلم دیگری مشغول بازی شد.

 اگر پرویز پرستویی بود احتمالا فیلم خیلی جدی‌تر می‌شد؟چون او طنز رضا عطاران را ندارد.

بله همین‌طور است. البته مطمئن نیستم که این اتفاق برای فیلم بد بود. با پرویز پرستویی، فیلم لحن و فضای متفاوتی با «طیقه حساس» فعلی پیدا می‌کرد.

به نظر می‌رسد حضور رضا عطاران در «طبقه حساس»باعث می‌شود که همه به امید دیدن یک کمدی تمام عیار به سینما بروند، درحالی که می‌گویید هدف فیلم از ابتدا این نوع کمدی نبوده و شاید به همین دلیل عده‌ای احساس می‌کنند فیلم آنطور که می‌خواهند نیست.

دقیقا. الان افرادی که از «طبقه حساس»انتظار یک فیلم کمدی دارند، احساس می‌کنند که این فیلم در نیمه دوم از نفس افتاده در حالی که اصلا این طور نیست و هدف ما ساخت یک فیلم سراسر کمدی و شوخی نبود. انتظار پیش آمده هم شاید به خاطر حضور رضا در فیلم است، چون او آنقدر بانمک و کمدین است که مردم انتظار دیگری از حضورش در یک فیلم دارند؛به همین دلیل است که می‌گویم شاید اگر پرویز پرستویی که طنز خاص رضا عطاران را ندارد، نقش اصلی را بازی می‌کرد، چنین انتظاراتی برای درک لحن خاص «طبقه حساس» به وجود نمی‌آمد. البته با همه این حرف‌ها،اگر «طبقه حساس» با هر کس دیگری جز رضا عطاران ساخته می‌شد، نصف الان‌ می‌فروخت و مردم هم نصف الان دوستش داشتند.

واقعا همین‌طور است مخصوصا در صحنه رستوران رفتن پس از تشییع جنازه که آقای کمالی شروع می‌کند با دوستانش به خندیدن و… . شاید سخت باشد بازیگر دیگری را به جز عطاران در آن لحظه تصور کرد.

دقیقا!آن صحنه به نظرم بهترین صحنه فیلم است.در حالی که بهترین سکانس فیلمنامه جایی است که کمالی با جسد مرده صحبت می‌کند. این قسمت در فیلمنامه خیلی خوب بود و هر کس می‌خواند همین نظر را داشت اما در فیلم این‌طور نشد و من هم معتقدم سکانس خنده در رستوران بهترین سکانس فیلم است.

شنیده بودیم که نقش روحانی فیلم را قرار بوده پرویز پرستویی بازی کند که به نحوی حضور دوباره رضا مارمولک باشد. چه شد که محمدرضا فروتن این نقش را بازی کرد؟

پیشنهاد آقای تبریزی بود که نقش روحانی همان رضا مارمولک باشد و خواستیم برای او هم نقش را بازنویسی کنیم، چون شخصیت کمالی مهاجم بود و رویارویی او با رضا مارمولک که مهاجم‌تر از اوست، جذاب می‌شد، اما آقای پرستویی تمایل به این کار نداشت و می‌خواست خاطره خوب رضا مارمولک به همان شکل باقی بماند.

درباره فیلمنامه سینمایی «پژمان» بگویید. چه اتفاقی قرار است برای فیلم سینمایی «پژمان» بیفتد؟ ضمن اینکه می‌گویند قرار است سال 93 اولین فیلم‌تان را با فیلمنامه‌ای که 10 سال است آن را برای خودتان در کشو گذاشته‌اید، جلوی دوربین ببرید.

از چه چیزهایی خبر دارید!!(خنده)

اول «پژمان»را بگویم که اولین فیلم سینمایی‌ای است که از روی سریال تلویزیونی ساخته می‌شود و اگر داستان خوبی برای آن نداشتم سراغش نمی‌رفتم. فیلم داستان خوب و با نمکی دارد که بازیگران اصلی آن پژمان جمشیدی و سام درخشانی به همراه یکی از بازیگران سینما هستند که خودم حمید فرخ‌نژاد را در نظر دارم که امیدوارم جور بشود. ضمن اینکه بهروز رهبری‌فرد هم در فیلم هست و داستان ربطی به سریال «پژمان» ندارد، یعنی سعی می‌کنم این طور باشد تا کسانی که سریال را ندیده‌اند،فیلم را راحت تماشا کنند و متوجه داستان بشوند.

شما الان پس از یک تجربه تلویزیونی سراغ نسخه سینمایی آن هم رفته‌اید. در طول سال‌های گذشته و با وجود همکاری زیاد، هیچ وقت این فرصت پیش نیامد که با مهران مدیری یک فیلم سینمایی کار کنید؟

بعد از سریال «باغ مظفر»،یک ایده سینمایی برای آن داشتم و برادران آقاگلیان هم مجوز سینمایی آن را داشتند. پیشنهاد من در آن زمان این بود که برویم سمت نسخه سینمایی، ولی کلا آن گروه خیلی تمایل به سینما ندارد.

این تمایل نداشتن، به اختلاف‌هایی که شنیده می‌شد میان شما و مهران مدیری وجود دارد، مربوط می‌شد؟ می‌گویند دو آدم نابغه نمی‌توانند خیلی با هم راحت کار کنند و از این جهت همکاری قاسم‌خانی و مدیری نشدنی‌ است.

نه راستش مشکلی نداشتیم. مهران کار خود را می‌کرد و من هم کار خودم را. از یک جایی به بعد من احساس می‌کردم احتیاج دارم به سینما برگردم و دوست داشتم فیلم سینمایی کار کنم در حالی که مهران، تلویزیون را دوست داشت. آن موقع بحث شروع کار شبکه نمایش خانگی هم مطرح بود که من علاقه‌ای به آن نداشتم. اینکه بین من و مهران اختلافاتی وجود داشته باشد، هم درست نیست. اما از لحاظ کاری تا آخرین کاری که («مرد هزار چهره») با هم انجام دادیم همه چیز خیلی خوب پیش رفت.

 حالا چرا تلویزیون را خیلی دوست ندارید؟ در صورتی که «پژمان» و «مرد هزار چهره» مخاطب میلیونی داشتند.

اتفاقا این بخش قضیه که مربوط به تعدد مخاطب است را خیلی دوست دارم. مخصوصا اینکه بازخورد کار را خیلی سریع می‌گرفتیم و این احساس شگفت‌انگیزی بود. اگر بخواهم خیلی دقیق‌تر بگویم، من اگر یک تیم نویسندگان داشتم که 7-8 نفر دور هم جمع می‌شدیم و حرف همدیگر را خوب می‌فهمیدیم، از تلویزیون بیرون نمی‌آمدم، ولی متاسفانه آن تعداد نویسنده را ندارم که بتوانم با آن‌ها راحت باشم و پاس‌کاری خوبی با هم داشته باشیم.

الان من فقط یک محراب (قاسمخانی) را دارم که او هم اصلا نویسندگی را دوست ندارد و تا بتواند از زیر آن در می‌رود. البته مطمئن هستم نویسندگان خوبی داریم اما من به آن‌ها دسترسی ندارم و این فرصت را هم ندارم که استعدادهای خوب را پیدا کنم و به آن‌ها آموزش بدهم.

شما در این سال‌ها علاوه بر نویسندگی، بازیگری در سینما را هم تجربه کردید.فکر نمی‌کنید اگر بازی خوبی را که در «سن‌پترزبورگ» داشتید در یک سریال هم تجربه می‌کردید احتمالا محبوبیت بیشتری به دست می‌آوردید؟

طبیعتا آدم درسریال بیشتر دیده می‌شود اما خیلی خوشحالم که در تلویزیون چنین کاری نکردم، چون دوست ندارم موقعی که به خیابان می‌روم مرا بشناسند. سختم می‌شود.

اما در فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» بازی کردید، بازیگری در سینما هم برایتان جذاب نیست؟

بازیگری کلا برایم جذاب نیست. فیلمنامه‌نویسی را دوست دارم و کارگردانی را هم نمی‌دانم اصلا دوست دارم یا ندارم، فقط می‌دانم که متنفرم از اینکه سر صحنه باشم! چون شلوغی صحنه تمرکزم را به هم می‌ریزد؛ به همین دلیل است که ساخت اولین فیلم بلند خودم را هم مرتبا عقب انداخته‌ام.

 این فیلمنامه‌ای که قرار است خودتان کار کنید، بالاخره امسال آماده می‌شود؟

فعلا قول داده‌ام فیلمنامه «پژمان» را تا اواخر بهار تمام کنم که فکر نمی‌کنم بشود. درباره فیلمنامه خودم هم سه بار روی آن کار کرده‌ام ولی هربار احساس کردم باید آن را کنار بگذارم، چون حریفش نبودم و در لحن فیلم دچار مشکل شده‌ام.

 چرا؟

فیلم نوعی کمدی دارد ولی داستانش بیشتر جدی است. به همین دلیل مانده‌ام که چقدر از فیلم کمدی است و چقدرش جدی؟!

این فیلمنامه را برای بازیگر خاصی می‌نویسید؟

بله. (خنده و سکوت).

 این وسط تکلیف «سن پترزبورگ 2» چه می‌شود؟

واقعا وقت نمی‌کنم سراغ فیلمنامه‌اش برم اما به هرحال اگر قرار باشد آن را بنویسم،«فرشاد» (نقشی که پیمان قاسم‌خانی در «سن‌پترزبورگ 1» آن را بازی می‌کرد) باید حدود 50 ساله باشد تا به سن و سال الانم بیاید. آقای افخمی نظرش بر این است که به فضایی برویم که اجداد فرشاد و کریم و… در روسیه را ببینیم که داستان خیلی سختی است ضمن اینکه فکر می‌کنم تماشاگر کل‌کل دو نقش اصلی (محسن تنابنده و پیمان قاسمخانی) را بیشتر دوست دارد.

نکته مهمتر و دلیل اصلی هم که یک جور هایی از نوشتن این فیلمنامه طفره می‌روم این است که باید در آن بازی کنم و الان وقتش را ندارم.

اما اگر انجام شود احتمالا اتفاق خوبی می‌افتد!

بله و این خیلی عجیب است. من در زندگی برای هیچ کدام از فیلم‌هایم، به این اندازه بازخورد مثبت نگرفته‌ام، یعنی از وقتی نسخه نمایش خانگی «سن پترزبورگ» توزیع شد، افراد زیادی را دیدم که بارها فیلم را تماشا کرده بودند و دوستش داشتند. البته واقعا «سن پترزبورگ» فیلم خوبی بود و حیف شد که آقای افخمی تا آخر نتوانست برای تدوین بماند و مجبور شد از ایران برود.

 کلا ایده «سن پترزبورگ» خیلی فانتزی بود؛ چیزی که کمتر در سینما یا تلویزیون ایران محلی از اِعراب دارد. فانتزی‌ترین داستانی که در ذهن‌تان است، چیست؟

قدیم‌ها داستانی نوشتم که همه داستان آن در یک کشتی کروز می‌گذشت. فیلمنامه داستان آدمی بود که هر دفعه می‌خوابید و بلند می‌شد به یکی دیگر از شخصیت‌های کشتی تبدیل شده بود،یعنی یکبار معاون ناخدا بود، یکبار یک قاچاقچی، یکبار دزد دریایی و… . همه این اتفاقات هم، مسیری بود برای اینکه او به دختری که در کشتی به او علاقه‌مند بود، نزدیک شود. این شخصیت با نگاهی به «هفت شهر عشق» عطار در هر قالبی که می‌رفت، قدم به قدم به او نزدیک می‌شد تا جایی که آخرین بار پس از بیدار شدن به خود همان دختر تبدیل می‌شد. کلا یک فیلم دیوانه کمدی جذابی بود که خیلی آن را دوست داشتم ولی شرایط آن جور نشد که ساخته شود. البته یک کارگردان خارجی دوست داشت این کار را بسازد ولی من فرصتی نداشتم که مدت طولانی آنجا باشم و بنویسم.

امکان ساخت فیلم به شکل کمدی بود؟ چون طنز و کمدی در ایران با کشورهای دیگر فرق دارد و آن هم بیشتربه واسطه نوع نگاه است.

بله همین طور است من آن زمان حدود 25 صفحه اول آن را نوشتم و سیناپس را هم ابتدا به انگلیسی نوشته بودم. گروهی که از هالیود به ایران آمده بودند و هم‌چنین آقای فیل رابینسون که نوشته‌های مرا خوانده بودند گفتند کاملا امکان ساخت آن وجود دارد.

یک سوال کمی بی‌ربط هم به ذهنم رسید که قبلا هم بحث آن را در جایی شنیده بودم. شما را به عنوان پرفروش‌ترین طنز‌نویس در سینما می‌شناسند و مسعود ده‌نمکی را هم به عنوان پرفروش‌ترین کارگردان. ترکیب این دو چطور می‌شود؟ اصلا امکان دارد کار مشترکی با هم انجام دهید؟

شدنی نیست، چون سر اولین فیلمنامه آقای ده‌نمکی یعنی«اخراجی‌ها 1» با هم صحبت کردیم. آن موقع فیلمنامه کامل نوشته شده بود و یک ماه با هم راجع‌به آن حرف زدیم و هر دو فهمیدیم نگاه‌مان درباره کمدی خیلی خیلی از یکدیگر دور است.او به یک چیز می‌خندد و من به یک چیز دیگر. در نتیجه با همه احترامی که برایش قائلم معتقدم نه من می‌توانم با او کار کنم و نه او می‌تواند با من کار کند.

 پس کلا به «گفتمان» معتقدید!

بله کاملا اعتقاد دارم. ضمن اینکه خوشحال بودم کسی از یک کار دیگر به حوزه فرهنگی می‌آید. حتی یک خاطره جالب هم از ایشان دارم. زمانی که مستند آقای ده‌نمکی به نام «کدام استقلال، کدام پرسپولیس» در سینما سپیده اکران شد، من هم آنجا بودم. گروهی از دوستان بسیجی بودند و عده دیگری هم جماعت سینمایی با تیپ‌های مخصوص به خودشان. برایم جالب بود که این جمع در یک جا با هم بُرخورده بودند و صحبت می‌کردند و این همان مفهوم «گفتمان» است.

من خوشحال بودم که مسعود ده‌نمکی آمده این طرف و این دو گروهی که از نظر ظاهر با هم تفاوت دارند با هم گفت‌و‌گو می‌کنند. الان هم خوشحالم که کار می‌کند هرچند بعد از «اخراجی‌ها1» فیلم‌های دیگر او را ندیدم.

 یک سوال بی‌ربط دیگر! امکان دارد مثلا وقتی دارید فیلمنامه‌ای را می‌نویسید، خانم رهنما به عنوان همسرتان بگوید باید یک نقشی هم برای من بنویسی؟‌ اصلا به عنوان کسی که احتمالا امسال اولین فیلم سینمایی‌اش را می‌سازد، قرار است بهاره رهنما را هم در فیلمش بازی بدهد؟‌

چیزی که اول درباره «بهار» می‌خواهم بگویم، این است که، در این چند وقتی که بازی‌های او را در تئاتر دیده‌ام، تازه به استعدادش پی برده‌ام. قبل از آن، می‌دانستم او بازیگر خوبی است اما معتقد بودم که در جاهایی دارد تکراری می‌شود ولی در چند کار اخیری که از او دیدم فهمیدم توانایی‌هایی داشته که دیده نشده و حتی خود من هم که نزدیکش هستم ندیده بودم. پس حتما دوست دارم با او کار کنم اما در کار دوم! در کار اولم این ریسک را نمی‌کنم (خنده).

چرا؟ واقعا نمی‌ترسید که با انتشار این گفت‌وگو خانه راه‌تان ندهند؟!

(با خنده) به دلیل تجربه‌ای که از زمان ساخت اولین فیلم کوتاهم دارم که در آن بهار به همراه مهران مدیری، سروش صحت و پگاه آهنگرانی بازی می‌کردند و پریای ما (دختر پیمان قاسم‌خانی و بهاره رهنما) فقط یک ساله بود…

اما کلا به نظر می‌رسد کمی مردسالار باشید. چند گفت‌وگو از خانم رهنما خواندم که به شدت چنین چیزی را نشان می‌داد.

نه واقعا! اما حقیقت این است که اگر در مقابل خانم رهنما کمی مردسالار نباشید باید پیش‌بند ببندید، ظرف‌ها را بشویید و دوخت و دوز کنید.(خنده)

من کلا مردسالار نیستم ولی به آن میزان زن‌سالاری هم که «بهار» قائل است، قائل نیستم. در نتیجه بین خودمان یک مبارزه پنهان دوستانه داریم، یعنی یک رابطه و دیالوگ‌های دوستانه داریم که خودمان بدون خنده می‌گوییم ولی فکر می‌کنم اگر آن را بنویسم کار بامزه‌ای می‌شود. البته شخصیتی که خانم رهنما در سریال «پژمان» بازی می‌کرد را براساس شخصیت خودش نوشته بودم و من هم گاهی دوست دارم این ادا را دربیاورم که شخصیت بیژن بنفشه‌خواه خودم بودم هرچند واقعیت این است که نبودم، ولی«بهار» به همان شدت که در سریال دیدید گرفتار و درگیر مسائل مختلف پیرامون‌اش است و البته فردی اجتماعی است که من این‌طور نیستم.

این وسط دخترتان چه می‌کند؟‌ پدر که سرش شلوغ است و مادر هم گرفتارتر از پدر.

او شخصیت مستقلی دارد و خیلی به کار ما علاقه ندارد. موسیقی خودش را دنبال می‌کند و روحیاتش هم به مادرش نزدیک است و دو تایی با هم خوش‌اند! من هم در اقلیت محض قرار دارم و بیشتر در خانه می‌مانم و می‌نویسم طوری که وقتی پریا کوچک بود، یک بار که می‌خواستم از خانه بیرون بروم به من می‌گفت «مامان که سر کاره، تو دیگه کجا می‌خوای بری!»

 و به عنوان سوال آخر. یک‌جایی خواندم که پیمان قاسم‌خانی در نوشتن، سریال خارجی دیدن و فوتبال بازی کردن خلاصه می‌شود. همه این‌ها جز فوتبال را هم می‌شود در خانه انجام داد!

سریال که خیلی زیاد. «برکینگ بد» که تمام شد، «گیم آو ترون» را شروع کرده‌ام که آن هم خیلی محشر است. کلا سریال‌های فانتزی آمریکایی خیلی جذابند.

مثل کارهای استودیو «ماروِل»، «اَوِنجرز»، «هالک» و….

دقیقا. اصلا خستگی آدم را در می‌برند. برنامه فوتبالی‌مان که هر هفته به راه است. اصلا آنجا خودش یک کلاس درس است.

آدم‌ها در فوتبال شخصیت واقعی خودشان را نشان می‌دهند. از همایون شجریان گرفته تا پژمان جمشیدی که شاید در بیرون آدم‌های آرامی باشند اما اگر یک بار با آن‌ها فوتبال بازی کنید، کلا تصورات‌تان له می‌شود

چطور؟

من همیشه به شوخی به دوستانم می‌گویم که آدم‌ها در فوتبال شخصیت واقعی خودشان را نشان می‌دهند. از همایون شجریان گرفته تا پژمان جمشیدی و بچه‌های دیگر شاید در محیط بیرون آدم‌های به شدت آرام و منطقی و سر به زیری باشند اما اگر یک بار با آن‌ها فوتبال بازی کنید، کلا تصورات‌تان له می‌شود! این دقیقا همان جنبه‌ای است که می‌گویم مردها دنیای جذاب‌تری دارند. خانم‌ها حداقل از لذت تکل دوپا زدن زیر پای همدیگر محرومند! تازه اگر هم تکل بزنند تا چند ماه با هم قهر می‌کنند