خانوادهای كه به ظاهر سالم و پا برجاست اما در واقعیت هریک از اعضای آن از هم دور افتادهاند و هریک به سویی در حال حرکتاند. به این ترتیب، زندگی در بستر جدایی عاطفی در جریان است ولی هیچیک از افراد خانواده این جدایی را جدی نمیگیرند یا ترجیح میدهند در برابر آن سکوت اختیار کنند.
خانواده منسجم: در این جمع به همان نسبت که هریک از افراد نقش و وظایفی دارند، نیازهایی هم دارند که به بهترین نحو ممکن به آن پاسخ داده می شود. در این مجموعه سالم، ارتباطی دوستانه، منطقی، صمیمی و قانونمند بین افراد برقرار است. در این خانواده، وظایف، نیازها، ارتباطها و … تعریف درست و کاملی دارند.
اما جز شكل سنتی، خانوادههای دیگری هم وجود دارند كه نباید نادیده گرفته شوند. خانواده های تك سرپرست یا خانوادههایی كه درآنها، جای والدین را خواهر یا برادر بزرگتر پر كرده اند یا پدر بزرگ و مادر بزرگ با نوه هایشان یك خانواده را تشكیل داده اند.
بسیاری از ما در همین خانوادهها زندگی میکنیم و به تصور اینکه خانواده کاملی نداریم، بسیاری از نیازهای طبیعیمان را نادیده میگیریم و در خود میکشیم اما حقیقت آن است که هرچند نبودن یکی از اعضای خانواده مشکلاتی ایجاد و وظیفه فرد حاضر (زن یا شوهر) یا حتی فرزندان را سنگینتر میکند ولی این مسئله نباید دلیلی برای نادیدهگرفتن نیازهای طبیعیمان باشد. این نادیدهگرفتنها باعث بروز بیماریهای روحی – روانی در همه افراد خانواده میشود.
مثلا برای صرف وعدههای غذایی سفرهای نمیاندازیم؛ تنها به این دلیل که تعداد ما کم است و نیازی به این کار نیست. گردش و تفریح نمیرویم یا از خانواده دوری میکنیم به این دلیل که رفت و آمد ما به منزل دیگران تصوراتی را در آنها ایجاد میکند. اما شده برای یک لحظه به تاثیر ویرانگر این رفتارها فکر کنیم؟ حالا که یکی از ما نیست، آنهایی که هستند حق حیات ندارند؟