وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

گفتگوی دوستانه با بیتا بادران

گفتگوی دوستانه با بیتا بادران

دیروز بیتا روز سختی داشت. قبل از عمل قلب باز مادرش در مرکز قلب شریعتی، دکترها  به او گفته بودند که ریسک این عمل بسیار بالاست و احتمال داره بیمار به هوش نیاد. دیروز عمل انجام شد و خوشبختانه مادرش امروز به هوش آمد اما ممنوع الملاقاته.

 

بیتا بادران قبل از اینکه دوست من باشه بازیگر مورد علاقه من بود. هنوز هم بازی کوتاه اما تاثیرگزارش در “آژانس شیشه ای” رو تحسین می کنم و خوشحالم که برای این حضور سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل زن رو گرفت. دلشکسته فیلم مورد علاقه من نیست، یک فیلم عامه پسنده که  زیادی شعار میده اما بازی شهاب حسینی و بیتا بادران و همچنین زنده یاد خسرو شکیبائی رو در این فیلم خیلی دوست دارم.

 

پنج سالی میشد که از او خبری نبود. تا دو سه روز پیش که به اصرار من گفتگوئی با نوآوران داشت.با بیتا هستم. حالش هر چه هست بهتر از دیروزه. بی مقدمه میگم : “می دونم این وسط گوشت قربونی ، عباسه”. با لهجه مشهدی این دیالوگ آژانس رو تکرار می کنه و می خنده.

 

-می دونی بیتا ، من با آژانس شیشه ای زندگی کردم

خیلی ها با آژانس زندگی کردن و من شاید از همه بیشتر چون آژانس شیشه ای زندگی هنری من رو به عنوان یک بازیگر خلق کرد و خیلی ارزش این اتفاق رو میدونم اما شاید قدرش رو ندونستم.

 

-شاید نه حتما قدرش رو ندونستی، چون میدونم بعد از این فیلم موقعیت های خوبی رو از دست دادی؟

راست میگی. وقتی خانم آزیتا حاجیان رو در”روبان قرمز” به خاطر میارم و یا لیلا حاتمی رو در “ارتفاع پست” می بینم افسوس می خورم که این نقش ها اول به من پیشنهاد شده بود و قبول نکردم. کارگردان های خوب دیگری هم به من پیشنهاد کار دادند و کارهاشون هم بسیار موفق از آب در اومد و من هنوز هم نمی دونم که چرا موقعیت های خوبم را خراب کردم . البته مشکلات شخصی هم داشتم که بی تاثیر نبود.

 

-پس کسی در کم کاری جز خودت مقصر نبوده چون معمولن در این مواقع بازیگران روابط نادرست و رابطه ها و پول و پارتی رو دلیل کم کاری و به حاشیه رفتن میدونند.

در بیشتر مواقع اینطور هست و بازیگران خوبی به دلیل بی عدالتی ها در حاشیه می مونن اما این شامل حال من نمیشه . من مشکل داشتم اما شخصی بود.وقتی هم یک مدت دعوت ها و پیشنهاد ها رو رد می کنی ، خواه ناخواه کم کم فراموش میشی و یا قضاوت ها اشتباه میشه . مثلن وقتی که برای بازی در تله فیلم “دنده معکوس” به عنوان بهترین بازیگر زن در جشنواره سیما انتخاب شدم اما برای گرفتن جایزه حضور نداشتم فکر می کردن دارم کلاس میگذارم اما واقعن دوست داشتم در این مراسم شرکت کنم . هر کسی دوست داره تا جایزه اش رو خودش و با دست های خودش بگیره اما من واقعن نمی تونستم حاضر بشم و شرایطم خیلی بد بود.

 

-جالب اینه که در هیچ مراسم و برنامه ای هم دیده نمی شدی.

آره. ارتباطم با همه جا و همه کس قطع شده بود. هیچ جا نمی رفتم . مثلن برنامه “رادیو هفت ” از بهترین برنامه های تلویزیونه که من خیلی دوستش دارم و چند بار با من تماس گرفتن تا در این برنامه حاضر بشم که عذرخواهی کردم و نرفتم.و لابد دیگه تماس نمی گیرن (با خنده).

 

-خب چه اشکال داره. حالا به منصور ضابطیان زنگ بزن و بگو تا حالا نمی تونستم دعوتتون رو قبول کنم اما حالا خودم تمایل دارم که باشم. این شروع خوبیه.

راست میگی . حالا  من هستم که باید این مدت رو جبران کنم و به همه بگم که برگشتم و اومدم که باشم . وضعیت مامان بهتر بشه حتمن همینکار رو می کنم

 

-الان پیشنهاد جدی نداری؟

یک سری پیشنهاد هائی هست اما چون مدتی نبودم دلم می خواد با یه کاری که خیلی دوست دارم و با تمام قدرتم دوباره دیده بشم . مثلا پیشنهاد یه تئاتر دارم که از دو هفته دیگه باید رو صحنه بره که فکر می کنم این مدت خیلی کمیه برای آماده شدن و اجرا. ضمن اینکه اگر قبول می کردم ،با شرایط مادرم ممکن بود بد قول بشم و نمی خوام اینطور باشه.قرار بوده فریبا نادری این نقش رو بازی کنه که براش مشکلی پیش اومده و می خواستن من جایگزین بشم

 

-رکوردشکن فیلم ها و تئاترهای توقیفی هم هستی

(با خنده) آره. سه تا تئاتر توقیفی دارم ، دلشکسته هم که چهار سال توقیف بود و زمهریر هم که هنوز توقیفه.همین توقیف ها خیلی روی من تاثیر منفی داشته. مثل این میمونه که داری با سرعت میدوی که یه دفعه ترمزت رو می کشن.

من زمهریر رو ندیدم. منتقدین و کسائی که این فیلم رو دیدن خیلی دوستش نداشتن و بعضی به شدت مخالفش بودن.

شاید چون زمهریر رو کامل ندیدن . وگرنه خیلی فیلم خوبیه و من مطمئنم یکی ار بهترین بازی های من بوده و خواهد بود . راستش فکر می کردم حتمن برای نقشم در زمهریر جایزه بگیرم. حالا اگه اکران شد و دیدی ، با هم مفصل در موردش صحبت کردیم.

 

-مگه قراره اکران بشه؟

نمیدونم اما امیدوارم . الان یک سال میشه که دولت آقای روحانی ( که من عمو حسن صداشون میکنم) اجازه دادن “زمهریر” اکران بشه اما تا جائی که خبر دارم  مثل این که تهیه کننده با کارگردان مشکل دارن و تهیه کننده اصرار داره که فیلم اکران نشه.

 

موافقی یه کم اسم بازی بکنیم. گرچه این کار تو گفتگو خیلی نخ نما شده اما فکر می کنم اینجا بد نباشه به یه عده ای اشاره کنیم.

آتيلا پسياني

آتيلا پسياني کسی است که من بسیار بهشون مدیونم. ایشون استاد من در کارگاه بازیگری بودند و انتخاب بازیگرهای آژانس شیشه ای رو هم به عهده داشتند و من رو به ابراهیم حاتمی کیا معرفی کردن و براي انتخاب من خيلي پافشاري داشتن و معتقد بودن که من از عهده‌ي اين نقش برمي‌آيم.البته آقای امین تارخ هم خیلی به من محبت کردن. من یک شهرستانی اهل اراک بودم که البته در اونجا تئاتر کار می کردم و جوایزی هم داشتم اما بازیگری رو از آموزشگاه امین تارخ شروع کردم.

 

ابراهيم حاتمي‌کيا

در مورد يکي از شگردهاي کارگرداني ابراهيم حاتمي‌کيا بايد بگم ايشون يک بار منو مجبور کردند تا لباسي که براي من در فيلم طراحي شده بود را بپوشم و از خيابان فاطمي تا خيابان خردمند و هفت تير پياده بروم در حالي که گريم نرگس را هم داشتم. در راه سوار تاکسي هم شدم و تظاهر کردم که پولي در کيفم نيست، حاتمي‌کيا خواسته بود که خود نرگس بشم. من به راننده تاکسي گفتم که پولي ندارم، از شهرستان و براي معالجه همسرم آمدم حتي پول دارو هم ندارم، راننده تاکسي باور کرد که من يک زن روستايي مشهدي‌ام که براي معالجه همسرم به تهران آمده‌ام و بسيار متأثر شد حتي به من گفت: خواهرم اصلا قابلي نداره، هر کمکي از دست من برمي‌آيد انجام مي‌دهم، اينجا بود که فهميدم نقشم را خوب بازي کردم و نرگسِ فيلم آژانس شيشه‌اي حاتمي‌کيا شدم. ياد مي‌آيد که او يک دوربين داشت که خودش فيلم مي‌گرفت و هر بازي که قرار بود جلوي دوربين اصلي داشته باشم را مي‌ديد و به من مي‌گفت که چه کار بکنم. مثلا در آن سکانس معروف که خطاب به حاج کاظم مي‌گويم «اين وسط گوشت قربوني عباس» بود و مي‌نشينم و با عباس صحبت مي‌کنم، به من گفت: خيلي خوبه، فقط يه کمي آرام‌تر بشين تا دوربين بتواند با تو بنشيند و بعد هم اضافه کرد خيالم راحت شد، کاراکتر نرگس حلّه.

 

رضا کيانيان

رضا کيانيان که بازيگردان آژانس بودند علاوه بر بازيگرداني تمام ديالوگ‌هاي ما را با گويش روستاهاي مشهد که سخت‌تر از لهجه‌ي مشهدي بود ضبط کرده بودند و ما شبانه‌روز آن را گوش مي‌داديم تا ملکه ذهن‌مان شود، حتي موقع خواب هم هدفون ميگذاشتيم تا اين صدا در گوشمان باشد و من گاه با همين صدا به خواب مي‌رفتم.

 

پرویز پرستوئی

پرويز پرستوي خيلي به من انرژي مي‌داد، اين نهايت شانس من بود که اولين حضورم جلوي دوربين آژانس شيشه‌اي باشد با ابراهيم حاتمي‌کيا، بازيگردان رضا کيانيان و همراهي پرويز پرستويي. يادم مياد آقاي پرستويي به من مي‌گفت: « من مطمئنم که تو براي اين نقش سيمرغ بلورين خواهي گرفت فقط يادت باشه از سکه‌هايي که مي‌گيري يکي، دو تاش رو هم به من بده». باور مي‌کنيد که من باور کرده بودم و وقتي که اين جايزه را گرفتم مردد بودم که آيا بايد دو تا از سکه‌ها را به ايشان بدهم يا نه؟! (با خنده)

 

يادم مياد مي‌گفتم؛ آقاي پرستويي! دعا کنيد من سيمرغ بلورين بگيرم، همه سکه‌ها مال شما. بعد از آن در افتتاحيه جشنواره نزديک هم نشسته بوديم و وقتي که اسم من را خواندند به او نگاه کردم و ديدم که با خوشحالي دستش را تکان داد و گفت سکه‌هاي من فراموش نشود.

 

در دومين يادمان جشنواره دفاع مقدس، پرويز پرستويي بهترين بازيگر مرد و من بهترين بازيگر زن شدم. اين جشنواره هر دو سال يک بار برگزار مي‌شد، در آن زمان آقاي پرستويي مشغول بازي در مرد عوضي محمدرضا هنرمند بودند و به همين دليل زمينه‌ي شوخ‌طبعي‌شان بيشتر بود و به محض اين که من جايزه‌ام رو گرفتم گفت: «چيه بازم نمي‌خواي سکه‌هاي منو بدي؟!» بايد برايتان اجرا کنم که چه جوري با حرکاتشان اين حرف را مي‌زدند و به من انرژي مثبت مي‌دادند. من محبت اين بازيگر بزرگ هرگز فراموش نمي‌کنم و خدا را براي حضور در اين فيلم شاکرم.

 

خسرو شکیبائی

مرحوم خسرو شکیبایی اصولا   یک انسان عجیب وغریبی بودن . یعنی به نظر من به یک صفایی رسیده بود ن که روحشون خیلی جلا پیدا کره بود. جزو افتخارات زندگیمه که با ایشون بازی کردم و خیلی ازشون یاد گرفتم. خیلی، خیلی آموختم. شخصیتی که هرگز تکرار نمیشن.

 

شهاب حسینی

شهاب حسینی هم که  واقعا خیلی با وقار، متین، موقر و با شخصیت بودن .یک پارتنر و نقش مقابل خوب می تونه خیلی به بازی آدم کمک کنه و شهاب حسینی به قدری باور پذیر در نقشش فرو میره که روی بازی طرف مقابل هم تاثیر میگذاره . در مورد من که اینطور بود.

گوشی موبایلش زنگ می خوره . مادر کامل بهوش اومده اما مثل اینکه خیلی ضعف داره.

 

-خب این طبیعیه بیتا. عمل قلب بازه و اسمش روش.

می دونم. اما هنوز خیلی به دعا احتیاج داره ….خیلی دعا کن.

و با دعا خیر برای مادر…. این گفتگوی خودمونی ما تموم شد.