وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

چگونه با فردی که در خانواده طلاق گرفته برخورد کنیم؟

چگونه با فردی که در خانواده طلاق گرفته برخورد کنیم؟

 ازدواج وقتي موفق خواهدبود كه دوطرف با شناخت كامل و علاقه و موافقت دو خانواده و فراهم بودن نسبي زمينه‌هاي اقتصادي و اجتماعي، اقدام كنند و اگر اين زمينه‌ها و شرايط بلوغ اجتماعي، فرهنگي، جسمي و تقويمي مساعد نباشد، طلاق اتفاق مي‌افتد.

بعد از طلاق دو نفري كه زندگي مشترك داشته‌اند، انتظارهايي كه از آنها ايجاد شده بوده، چه از طرف خانواده و چه جامعه، مختل مي‌شود. در جامعه ما و تمام جوامع، زن و مرد ازدواج‌كرده، حرمت خاصي دارند و مردم ازدواج را پسنديده و مقدس مي‌دانند ولي وقتي اين پيوند حتي به دليل درست و قابل‌قبول و لاجرم از هم گسسته مي‌شود، ديد جامعه و اطرافيان و خود افراد طلاق‌گرفته، چندان مناسب نخواهدبود. پس كساني كه از هم جدا مي‌شوند، بايد تا مدتي انتظار برخوردها و تاثير تفكراتي كه از قديم به خصوص در مورد خانم‌هاي مطلقه وجود داشته، داشته باشند.

رفتار اعضاي خانواده با فردي که به تازگي طلاق گرفته چگونه بايد باشد؟

به همين دليل است كه خيلي از خانواده‌ها با مستقل و تنها زندگي كردن فرزند طلاق گرفته‌شان مخالفت مي‌كنند. بهتر است فرد مطلقه اين نكته‌ها و ديد جامعه و خانواده را در نظر بگيرد و بداند زير ذره‌بين قضاوت‌هاست و هر رفتارش ممكن است با حساسيت بيشتري دنبال شود.

والدين هم بايد نياز فردي كه بالاخره مدت‌ها زندگي مشترك و مستقلي داشته، در نظر بگيرند و حتي اگر فرزندشان دوباره با آنها زندگي مي‌كند، اجازه دهند استقلال او حفظ شود و به حريمش احترام بگذارند. مخصوصا به اين دليل كه دوران بعد از طلاق، دوره سوگ هم محسوب مي‌شود و ممكن است فرد تحريك‌پذير، پرخاشگر، حساس‌تر ‌شود و حس سربار بودن پيدا كند. منظور از استقلال دادن در خانه پدري اين است كه خانواده از رفتارهايي مثل كنترل رفت ‌و آمد و تجسس خودداري كنند. اعتماد به فرد خيلي از تجسس بهتر است چون با اين كار نه‌تنها عملا چيزي دستگير فردي كه تجسس كرده نمي‌شود بلكه روابط به هم مي‌خورد و مشكلات چند برابر خواهدشد. از طرفي بايد اتاق و وسايل شخصي براي آنها در نظر گرفت.

نظارت‌ خانواده بايد محترمانه و بدون تجسس و فقط در مواردي مثل ورود و خروج و… باشد و فرد هم بايد خودش براي احترام، در مورد اين مسائل والدين را در جريان قرار دهد تا آنها هم خيالشان راحت باشد.

از طرفي كسي هم كه از همسرش جدا شده و حالا مجرد است، نبايد به اين بهانه كه مي‌خواهد استقلال داشته باشد، آنچه مورد پذيرش خانواده و اجتماع نيست، انجام دهد و حتي اگر تنها زندگي مي‌كند، به رفت و آمدها و برخوردهايش توجه داشته باشد تا اينكه زندگي جديدي را شروع كند.

به طور كلي نمي‌توان در مورد اينكه بهتر است فرد مطلقه بعد از طلاق در خانه‌اي جداگانه يا در كنار خانواده‌ زندگي كند، نسخه واحدي پيچيد و اين خيلي به خصوصيات هر فردي بستگي دارد. به نظر مي‌رسد با توجه به اينكه بعد از طلاق دوره سوگ و تحريك‌پذيري وجود دارد، بهتر است فرد دوره‌اي با خانواده باشد و بعد اگر تمايل داشت، به مستقل شدن فكر كند. البته برخي هم معتقدند چون فرد تحريك‌پذير و به قول معروف اعصابش خرد است، اگر از همان اوايل فرد استقلال پيدا كند، براي او بهتر خواهد بود.

در مجموع بررسي‌ها نشان داده در دوره پس از طلاق، حمايت خانواده و حضور در كنار آنها، تا حد زيادي به فرد كمك مي‌كند. دوره سوگ هم در آدم‌هاي مختلف و با توجه به اينكه طلاق چطور، در عرض چه مدت و به چه دليل اتفاق افتاده، متفاوت است و معمولا 4-1 ماه طول مي‌كشد.

البته حتي اگر فرد ترجيح مي‌دهد در خانه‌اي مستقل به زندگي‌اش ادامه دهد، نبايد پيوندش را با خانواده‌اش قطع كند و مثلا به خانه‌اي نقل‌مكان كند كه فاصله زيادي با خانه پدري داشته باشد! تجربه نشان داده چنين اقدام‌هايي ممكن است آثار سوء خود را در كوتاه‌مدت نشان ندهد و به نظر مطلوب برسد ولي در درازمدت، حتي اگر خانواده گاهي دخالت‌هاي بي‌دليل داشته باشند، آزاردهنده مي‌شود. حتي گاهي اينكه فرد ديگر نمي‌تواند تنها ماندن را تحمل كند، يا مشكلات اقتصادي و ديد اجتماعي باعث مي‌شود ازدواج مجدد عجولانه داشته باشد كه خيلي‌وقت‌ها ناموفق هم خواهد بود و فرد شكستي ديگر را تجربه خواهدكرد. بنابراين استقلال بايد نسبي باشد، نه با قطع كامل ارتباط خانواده. در نهايت، اجبار خانواده‌ها براي اينكه فرد مطلقه با آنها زندگي كند و اينكه به زور نگراني‌ خود را به او ديكته كنند، به هيچ‌وجه درست نيست. ممكن است اين روش در كوتاه‌مدت جواب بدهد اما در درازمدت،‌ نتيجه معكوس خواهدداشت و رفتار پنهانكاري در او رشد پيدا مي‌كند و ديگر نمي‌تواند حس كند والدين دوستان او هستند و آنها را امين خود بداند. اين پنهانكاري نه به نفع فرد است و نه خانواده‌ها.

اگر كسي كه از همسرش جدا مي‌شود، حس كند خانواده‌اش حامي او هستند و دركش مي‌كنند، حتي عصبانيت و زودرنجي و فرافكني و پرخاشگري او را تحمل مي‌كنند و والدين اوضاع درست مديريت كنند، به استقلال فرزند مطلقه‌شان احترام بگذارند و در عين حال به او مشورت بدهند، هيچ‌يك از دوطرف دچار نگراني و نارضايتي نخواهد بود.

البته اينكه خانواده به اين دليل كه فرزندشان زندگي مستقلي را شروع كرد، او را به حال خود بگذارند، به‌هيچ‌وجه صحيح نيست و هم به ضرر خانواده است و هم فرزند مطلقه چون همان‌طور كه گفتم، تجربه نشان مي‌دهد كه اينها يا دور ازدواج را خط مي‌كشند يا مجدد ازدواج عجولانه‌اي خواهندداشت.

در نهايت اينكه مخصوصا افرادي كه دچار مشكلات شخصيتي هستند يا از نظر اقتصادي تحت فشارند يا ازدواج‌هاي ناموفقي داشته‌اند يا جدايي‌شان به دلايل قابل‌پذيرش جامعه انجام نشده و نشات گرفته از اختلال شخصيت يكي از دو طرف بوده، بهتر است زندگي كامل جداگانه از خانواده را انتخاب نكنند. زندگي با خانواده به هيچ‌وجه منافاتي با استقلال ندارد.