عشق هم نمی خواهم اصلا ، فقط دوستم داشته باشد
آنقدر که یکی از این شب ها ی لعنتی
آغوشش را برای من و یک دنیا خستگی ام بگیرد
بعد همانجا بمیرم ، تا نبینم
روزهای آینده را روزهایی که دیگر دوستم ندارد
و دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
همان کاری را که باید هنگامی که در آغوش تو بودم میکردم
باید می مردم همان موقع که عاشقم بودی ….