وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

گفتگویی با شبنم مقدمی

گفتگویی با شبنم مقدمی

 همزمانی پخش دو سریال «هفت سنگ» و «مدینه در شب های رمضان موجب شد تا بازی شبنم مقدمی در این دو سریال بیشتر به چشم بیاید. او با بازی متفاوتش در این مجموعه ها بی شک برنده اصلی ماراتن رمضان امسال است. مقدمی در گفتگویی از حضور در این دو مجموعه و بازی در نقش روحی و لیلا گفته است.

شبنم مقدمی را می شود از همین حالا بهترین بازیگر زن سریال های رمضانی معرفی کرد و یکی از برنده های اصلی این مناسبت دانست. او با اینکه در سریال «مدینه»، نقش مکمل زن را داشت اما آنقدر در ساخته و پرداخته کردن نقش روح انگیز و بیان حالات، روحیات و لایه های زیرین شخصیت یک مادر موفق عمل کرد که حتی می شود گفت شخصیت اصلی سریال را کنار زد.

در سریال «هفت سنگ» هم با وجود تمام حواشی و انتقاداتی که می شود به ساختار و کپی برداری آن وارد دانست اما مقدمی باز هم بازی موفقی از خودش به نمایش گذاشت و شخصیت فانتزی لیلا را خیلی خوب از آب درآورد.

با اینکه شاید انتظار می رفت اولین مصاحبه با یکی از عوامل «هفت سنگ» حال و هوای دیگری به خودش بگیرد و تا حدی انتقادی و چالشی باشد اما تصمیم گرفتیم در مصاحبه با مقدمی برخلاف این انتظار حرکت کنیم. با او راجع به دو نقش روحی و لیلا وارد مصاحبه شدیم و هرگونه چالش و انتقاد را به مصاحبه های احتمالی بعدی مان با نویسنده ها یا کارگردان «هفت سنگ» موکول کردیم.

سعید نعمت اله رمضان سال گذشته در سریال مناسبتی «مادرانه» هم دو زن را مقابل یکدیگر قرار داده بود؛ با این تفاوت که در آنجا تقابل دو شخصیت سیاه و سفید کاملا مشخص بود و حتی توی ذوق می زد. امسال در فیلمنامه «مدینه» باز هم سراغ تقابل دو زن (البته اینجا تقابل دو مادر) رفته اما این بار برخلاف «مادرانه»، شخصیت منفی طراحی نکرده. شخصیت روحی از هر زاویه که با او برخورد می کنیم، کاملا قابل لمس است و مخاطب را با خودش همراه می کند. روحی از روز اول چنین ویژگی هایی داشت یا خاکستری بودن او پیشنهاد شما بود؟

– زمانی که کار را شروع کردیم، 14-13 قسمت فیلمنامه آماده بود. در واقع وقتی شروع کردیم سعید نعمت اله کامل می دانست قصه را دارد کجا می برد. در چارتی هم که برای نقش روحی کشید کاملا مشخص بود از کجا شروع می کند، کجا رفتارش چگونه است و نهایتا به کجا می رسد. از اول قرارمان این نبود که روحی را سیاه ببینیم چون به هر حال آدم ها خاکستری اند و به همین دلیل سعید نعمت اله هم به این قائل بود که روی خط خاکستری حرکت کنیم. خیلی راجع به این نقش حرف زدیم. روحی از آن شخصیت هایی است که روی لبه تیغ حرکت می کند.

یک ذره بلغزد حال تماشاگر را بد می کند چون تماشاگر تلویزیون دوست ندارد آدم ها را آنقدر بد ببیند. من تمام تلاشم را کردم که رفتارهای گاهی ناپسند روحی، یک توجیه انسانی داشته باشد مثل اینکه عاشق بچه اش است یا یادگار عشقش را آنقدر دوست دارد که حاضر است برایش هر کاری بکند. این ممکن است نقطه ضعف محسوب شود اما مادر بودنش همه این رفتارهای ناپسند را توجیه می کند. به دلیل همین حساسیت ها راجع به روحی مدام حرف می زدیم. همچنان هم هر چه جلو می رویم بیشتر حرف می زنیم. روحی را خود نویسنده خیلی دوست داشت.

پرداختی که روی شخصیت روحی صورت گرفته آنقدر دقیق است که تا حدی می شود گفت شخصیت اصلی داستان را تحت الشعاع قرار داده. ما به عنوان مخاطب، لایه های مختلف شخصیتی روحی را می شناسیم، رفتارهایش را توجیه می کنیم و حتی در خیلی جاها خودمان را همدرد او می بینیم اما این حس را نسبت به شخصیت اصلی ماجرا یعنی «مدینه» نداریم. مدینه انگار همان قهرمان مثبت، مدیر و مدبر همیشگی سریال ها و فیلم هاست؛ شخصیتی که حتی یک ذره هم اشتباه نمی کند! برای همین هم بیشتر اسطوره است تا فردی قابل باور. شاید بشود گفت روحی بیشتر به جنس مادر نزدیک است تا مدینه.

– اصولا روحی از جمله شخصیت هایی است که مردم دوستش دارند و دلشان برایش می سوزد. حتی ممکن است با او همذات پنداری کنند اما حاضر نیستند جای او باشند چون به نظرم شکنجه هایی که در زندگی می کشد غیرقابل تحمل است. پر از حرمان، پر از نداشتن است. واقعا امیدوارم کسی در واقعیت با موقعیتی که روحی الان با آن روبروست مواجه نباشد.

یکی از ویژگی های بازیگران تئاتر این است که قبل از رفتن سراغ یک نقش، برایش پیش شخصیت تعریف می کنند و حتی سبقه شخصیتی او را برای خودشان زیر ذره بین می برند. درباره نقش روحی چنین تجربه ای را داشتید؟

– من معتقدم به اینکه بازیگر باید یک چیزهایی به نقشی که روی کاغذ نوشته شده اضافه کند. من یک چیزهایی با خودم آورد، سعید نعمت اله هم یک چیزهایی آورد و با هم به شور گذاشتیم. خودم نمی توانم جلوی صحنه همان چیزی که می خوانم را اجرا کنم. باید قبل از شروع، همه چیز را روی کاغذ بیاورم، طرح کلی بکشم، طرح کلی را با کارگردان مطرح کنم بعد یک چیزهایی به آن اضافه و کم کنم. حتی نقش کوتاه را هم نمی توانم از روی کاغذ اجرا کنم. باید از «ب» بسم اله برای خودم بسازم. از آن بازیگرهایی هستم که مدام کارگردان را سوال پیچ می کنم و واقعا باید بگویم سیروس مقدم خیلی صبور بود.

این آنالیزی که روی نقش ها دارید و به گفته خودتان، از مدت ها قبل آن را تجزیه و تحلیل می کنید و … در موقعیت سریال های مناسبتی که معمولا با عجله ساخته می شوند مشکلی ایجاد نمی کند؟

– چرا، واقعا خسته کننده است ولی اتفاق اجتناب ناپذیری بود.

درباره شخصیت روحی به چه آنالیزی رسیدید؟

– آنطور که من برای خودم شخصیت روحی را طراحی کردم به نظرم این جهان است که روحی را تنها می گذارد. شاید بشود گفت روحی، دختر بسیار جوانی که خانواده درستی هم نداشته، یکمرتبه عاشق مردی می شود که از خودش 20 سال بزرگتر است. مرد بعد از ازدواج می بیند این دختر جوان بی تجربه است، خانواده ای هم ندارد که چیزی به او یاد بدهد؛ به جای اینکه کمکش کند و زمان بدهد، ولش می کند و می رود. یعنی بی معرفتی از جهان است که می رود و هیچ سراغی هم از روحی نمی گیرد؛

در صورتی که روحی آن زمان فقط 16 سالش بوده و طبیعی است که نتواند خوب را از بد تشخیص دهد. حتی می شود گفت نامردی هم از طرف جهان بوده. جهان می رود و تنها پل ارتباطی اش می شود بهمن اما روحی هنوز هم وفادارانه عاشق جهان است.

در اینصورت چطوری می شود که بهمن تا این حد از روحی دور می شود که مدینه را به عنوان مادر اصلی اش می بیند؟ اگر روحی در تمام این مدت، مادری اش را به بهمن ثابت کرده بود، قطعا مدینه برای بهمن از حد یک زن بابا فراتر نمی رفت.

– نمی خواهم بگویم روحی مادر کاملی بوده. به نظرم فقط عاشق بوده. لزوما هر عاشقی کامل نیست. من برای خودم، مدینه را نماد عقل و منطق می دانم؛ روحی را نماد رفتار غیرمنطقی پر از احساس. جهان بچه اش را برده داده زنی بزرگش کند که عقل بیشتری دارد.

در سریال «مدینه» برای اولین بار نقش مادری را بازی کردید که پسر، عروس و حتی نوه دارد. معمولا بازیگری که همسن و سال شما باشد، راضی به قبول چنین نقشی که چند سال از خودش بزرگتر است نمی شود.

– برای من فقط نقش خوب مهم است. به من گفتند شبنم مقدمی، تو باید در کار سیروس مقدم نقش مامان یک پسر 23-22 ساله را بازی کنی. از این به بعد یعنی مامان شدی تمام شد اما دیدم این نقش آنقدر خوب نوشته شده و حرف درونش دارد که فکر کردم اشکالی ندارد. بالاخره مهرداد با یک مقدار بالا و پایین می تواند بچه من باشد. وقتی می بینم نقش خوبی است حیفم می آید. قیمت اینکه نقش خوب بازی کنم را می پردازم. خیلی ها ازم می پرسند تو هنوز در تلویزیون کار می کنی؟ می گویم چرا نکنم؟ وقتی نقش خوبی برایم نوشته شود حتما کار می کنم.

در «هفت سنگ» نقش مادری کاملا متفاوت با مادر «مدینه» را بازی کردید؛ مادری کاملا فانتزی که شاید نمونه اش را نمی شود زیاد پیدا کرد. چقدر سعی کردید به مادر سریال «مدرن فامیلی» نزدیک شوید و از روی او مشخصات لیلا را بسازید؟

– نه اصلا. به ما گفته شده بود که تا چند قسمت را قرار است نعل به نعل با «مدرن فامیلی» پیش برویم اما بعد کم کم داستان تغییر می کند تا جایی که دیگر کلا ربطی به آن سریال ندارد. در واقع نقشه کلی را می دانستیم با این تفاوت که به خاطر فرهنگمان یک آدم هایی تغییر کردند و روابطی ایرانیزه شده بود. بعد از اینکه 6-5 قسمت ضبط کردیم تازه سفارش دادم مدرن فامیلی را برایم آوردند.

یعنی حتی وقتی قرار شد نعل به نعل پیش برود هم تصمیم نگرفتید ببینید؟

– نه اصلا. وقتی بعد از چند قسمت دیدم، رفتم به بذرافشان گفتم به خدا ما بامزه تریم. به نظرم لیلا خیلی از شخصیت زن مدرن فامیلی بامزه تر است. البته اصلا تردیدی نیست که مدرن فامیلی سریالی فوق العاده است و بازیگرانش بسیار حرفه ای هستند اما خب چون هفت سنگ ایرانی است بیشتر برایمان جالب است؛ در واقع بیشتر می توانیم باهاش ارتباط برقرار کنیم.

در مورد لیلا هم همان حس همذات پنداری و غرق شدن در روحیات نقش که سر روحی وجود داشت، برایتان اتفاق افتاد؟

– اصولا هر شخصیتی را که بازی می کنم، آنقدر بهش می چسبم و در خودم راهش می دهم که واقعا عاشقش می شوم.

در هر دو کاری که روی آنتن است، امیر معقولی و فرشاد گل سفیدی به عنوان تصویربردار حضور داشتند. تقابل تان با این فیلمبرداری ها چطور است؟ این حرکات دوربین و نماهای عجیب، بازیگر را اذیت نمی کند؟

– نه اتفاقا برای بازیگر تئاتر این حرکات راحت تر است چون توالی حسی ات بیشتر رعایت می شود. از اول تا آخر سکانس را کلا با یک حس می گیری، فقط می پرسم اندازه نما چقدر است. خودشان ابتدا توضیح می دهند و می گویند الان از کجا شروع می کنم و به کجا می رسم.

شما از نسلی تئاتری هستید که سال ها در تئاتر در اوج بودند اما دیده نمی شدند. یعنی در اوج، کسی از سینما و تلویزیون سراغشان نمی رفت، تا اینکه یکمرتبه دیده شدید؛ در حالی که شما همانی بودید که 10 سال پیش بودید، با این تفاوت که حالا سن تان هم بالاتر رفته. این دیده نشدن در آن سال ها اذیت تان نمی کند؟

– باید سعی کنی این اتفاق ها اذیتت نکند چون این پروسه باید طی شود. تو کارت را انجام می دهی تا لحظه ای که وقتش شود. ممکن است دیر اتفاق بیفتد اما بالاخره اتفاق می افتد. نمی گویم سخت نیست، چرا. می بینی سال هاست داری زحمت می کشی اما واقعا چرایی اش را نمی دانم.

یعنی این اعتماد به وجود نمی آید؟

– شاید یک روزگاری اهالی سینما و تلویزیون، تهیه کنندگان و کارگردان ها ترجیح می دادند از چهره های شناخته شده استفاده کنند و این ریسک را نمی کردند که کار را به یک جوان تئاتری بسپارند. الان دیگر اینطوری نیست. بعد از اینکه دیدند تمام کسانی که دارند روی پرده کارشان را درست انجام می دهند یک جورهایی ریشه شان برمی گردد به تئاتر، دیگر کم کم دارند بیشتر اعتماد می کنند.

الان یک مقدار پروسه از روی صحنه به روی پرده کوتاه تر شده، ضمن اینکه اگر وضعیت تئاتر ما درست می بود و همه چیز سر جای خودش بود، اسم این را نمی گذاشتیم مرارت. می گفتیم تو بازیگر تئاتری و داری خوب کار می کنی اما آنقدر سخت می گذرد به بچه ها که شاید واقعا بشود اسم این دوره را دوره مرارت گذاشت. البته من آنقدر عاشق تئاتر بودم که همیشه از وضعیتم خوشحال باشم.

اما بالاخره این شهرت و دیده شدن، هدف تان بوده!

– من در تئاتر مدت ها برند بودم ولی نفس بازیگری یعنی دیده شدن. تو برای این بازی می کنی که دیده شوی. برای من اندازه اش این نبود که روی جلدها باشم. خیلی اهلش نیستم. نه که شهرت بد باشد اما زیاد دنبالش نیستم. بیشتر دلم می خواهد نقش خوب بازی کنم، نه به هر قیمتی دیده شدن