وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

اس ام اس عاشقانه فروردین 93

اس ام اس عاشقانه فروردین 93

چایت را تلخ نخور

یکبار صدایم کن تمام قندهای دلم را برایت آب میکنم . . .

.
.
.

تو شکوهت میان دختر ها ، ای نجیب اصیل ، ای بومی

مثل یک تخته فرش کرمانی است وسط فرشهای ماشینی !

.
.
.

صدایت نیست

تصویرت هم همینطور!

اما مهرت آنتن میدهد ! اندازه آسمان . . .

.
.
.

سر مویی اگر از حُسن تو معلوم شود

سر انگشت زیاد است که چاقو ببرد !

.
.
.

و سین هفتم سفره دلتنگی هایم

سبزی چشمان تو هست

در روزهایی که آمدن بهار

یاد رفتنت را زنده می کند . . .

.
.
.

روزگاری بیدی را شکستند

به نامردی تبر بر ریشه اش بستند

ولی افسوس همانهایی شکستند

که رورزی زیر سایه اش می نشستند

.
.
.

دهان تنهاییم

“آب”

می افتد برای یک لحظه بودنت . . .

.
.
.

دهن به دهن خاطره ها که میشوم

برای تلافی شکل ” تو “میشوند …

آنوقت از پا در می آیم و پیششان کم می آورم!

هرکسی …

یک نقطه ضعفی دارد دیگر . . .

.
.
.

میگن دلای خوب تو دنیا کمن

ولی با معرفتاش به یاد همن . . .

.
.
.

دلم “قُرص” است وقتی مُسَکِنم تویی !

.
.
.

چه کهکشان زیباییست راه نگاه تو

چه زیباست این دنیای عاشقانه ی تو

اینبار هم تو گفتی دوستم داری و دو تا به نفع تو

دلم دیوانه شده از دست محبتهای تو

.
.
.

ببین چه مظلومانه

از دست ِ تو

به آغوش ِ تو می گریزم ؟

این تعریف پیچیده ای از دوست داشتن است !

.
.
.

تمام حرف مجنون یک کلام است

“نفس” بی یاد “لیلایم” حرام است . . .

.
.
.

رعد و برق

هارت و پورت است

چیزی در دل ابر نیست

جز اشک

جز باران . . .

.
.
.

پنجره ی باران خورده ات را باز کن ، چند سطر پس از باران

چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده

دلم برایت تنگ است

.
.
.

عشق + تو = زندگی

من – تو = دیوانگی

زندگی + تو = آرامش

زندگی – تو = مرگ

.
.
.

نقطه قوت تو نقطه ضعف منه :

بوسه هایت !

.
.
.

امروز نشستم غم فردا خوردم

در دست زمانه خم شدم ، تا خوردم

مانند تو در عشق دو رو باید بود

من چوب همین صداقتم را خوردم

.
.
.

صندلیت را کنار صندلیم بگذار !

همنشینی با تو یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها . . .

.
.
.

پسر : بزرگترین آرزوت چیه ؟

دختر : اینکه عشقمو زیر بارون بغل کنم ! تو چی ؟

پسر : اینکه کسی که زیر بارون بغلش میکنی من باشم . . .

.
.
.

تو این روزها برایم حکم باران را داری وسط کویر ، همانقدر زندگی بخش ، همانقدر محال !

.
.
.

قویترین مرد دنیا هم که باشی محتاجی

محتاج لبخندهای عاشقانه ی یک زن ، فراموش نکن . . .

.
.
.

روز همان شب است و شب همه ی روزهاییست که “تو” نیستی !

.
.
.

نمی دانم دیگران به آن چه می‌گفتند ؟!

هرچه که بود

قبل از تو

نامش ” زندگی ” نبود !

.
.
.

یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت

و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم !

استتوس عاشقانه

تو که نیستی ، هر صبح در آینه به خودم سلام و “بغض” به خیر میگویم !

.
.
.

صبح یعنی مست صدای تو

ظهر یعنی انتظار تو

عصر یعنی دلتنگم برای تو

شب یعنی یاد تو

و تو یعنی تمام لحظه های من . . .

.
.
.

حال مرا لک لکی با بال شکسته میفهمد

که میماند و تماشا میکند کوچ جفتش را . . .

.
.
.

ساده که باشی باید تنهایی را هم به جان بخری

این روزها سادگی خریدار ندارد ، چیپس ساده را میان بسته های فلفلی تصور کن !

.
.
.

تو “نمی آیی” و من

مدتی ست از دست “رفته ام”

هر وقت خواستی پیدایم کنی

بیا به همان خوابِ همـیشِگی . . .

.
.
.

تقصیر من نیست اگر بی چشمان تو نمی توانم سرکنم

بی انصاف نابینارا که ملامت نمی کنند . . .

.
.
.

لبخندت دنیایم را تغییر میدهد

کافیست بخندی تا ببینی چگونه در سردترین فصل سال گل از گلم میشکفد . . .

.
.
.

ما مثل دفترهای قدیمی کاهی بودیم ، دو به دو به هم چسبیده

هر کداممان را که میکندند آن یکی هم بیرون میزد از زندگی

حالا سیمی مان کردند که با رفتن دیگری کک مان هم نگزد !

.
.
.

شاهرگم قید توست ، بزنم میمیرم . . .

.
.
.

دست هایم برای لمس دستانت

تمام خواهش هایم را زیر پا گذاشته اند

پس دست هایم را بگیر ، هرچه را که لمس کردی باور کن

من همیشه قلبم را کف دستم میگیرم . . .

.
.
.

به عشقت تا ته دنیا ، به جنگ هر کسی میرم

چه تقدیری از این بهتر ، که از عشق تو میمیرم ؟

.
.
.

گاهی اگر توانستی ، اگر خواستی ، اگر هنوز نامی از من در سر داشتی نه در دل !

در کوچه تنهایی من قدمی بگذار ، شلوغیه کوچه ظاهریست ، نترس ، بیا

نگاهی پرت کن و برو همین . . .

.
.
.

دلم برای تو کوچک شده است ، داری بزرگ می شوی !

.
.
.

هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد

خوابها فقط خودشان را اذیت می کنند !

.
.
.

آهنگ ها ، بی رحم ترین صداهای جهان اند

بی آنکه بخواهی تو را به قعر خاطراتی میبرند که برای فراموشی آنها بارها خود را شکسته ای

.
.
.

آنقدر دوستت دارم که

پروانه ها گیج می شوند

گل ها تعجب می کنند

و باران دلش آب می افتد !

.
.
.

فقط

برای چیدن لبانت پاهایم را بلند میکنم !

هیچ میوه ای انقدر شیرین نیست

.
.
.

“عشق” آن است که اگر تو در سفر باشی ، من نمازم را شکسته بخوانم !

.
.
.

احتیاجی به تسبیح نیست

دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم !