«مصاحبه امروز استاد لطفی یکی از بهترین گفت وگوهای ایشان بود. چرا که دغدغه استاد موسیقی است و ایشان بجرات از معدود کسانی هستند که حق دارند نه تنها راجع به کار شاگردان خود بلکه راجع به آثار قدماو بزرگان موسیقی هم نظر بدهند. استاد لطفی حق بزرگی به گردن موسیقی ایران و تک تک ما دارند. اگرچه در سخنان منتقدانه خود بزرگواری فرموده و نام من را نبردند اما من معتقدم که در آن اثر خاص نه تنها قبول ایشان نوازندگی من بد که بدبد هم بود! خودم نیز شخصا این بخش از کار که اجرا صحنه ای بود را نمی پسندم و متشکرم که استاد لطفی من را متوجه اشتباهم نمودند. درباره کارگون یا به کجا چنین شتابان که ایشان تایید فرمودند بدون شک زیبایی کار بیشتر ناشی از شعر استاد کدکنی بود.
و اما بهترین سالهای زندگی من در چاوش و دورانی بود که شاگرد استاد لطفی بودم. ایشان برای همه ما نه تنها یک استاد بلکه به منزله پدر و برادر بزرگ عمل می کردند. چون بحث بیزنس و شهرت و پول را ایشان در شیوه نوازندگی و کار امروز هنرمندان مطرح کردند لازم است بگویم که طی مدت طولانی که شاگرد جناب لطفی بودم حتی یک ریال از من شهریه نگرفتند. اصولا ایشان طوری رفتار می کردند که ما بخود اجازه نمی دادیم راجع به شهریه و … حرف بزنیم. البته من هم در دانشگاه و هم بطور خصوصی شاگرد ایشان بودم و اغلب اوقات صبح زود وقتی اهل خانه ایشان در حال استراحت بودند استاد من را پذیرفته و در آشپزخانه منزل به من درس می دادند. یکی از عادتهای استاد این بود که بمنظور تشویق شاگردان سازهای بسیار با ارزش مثلا کمانچه باقرخان و تار یحیی و…
به هر حال در میان معاصرین و بخصوص در بداهه نوازی ایشان حرف اول را می زنند. نمونه اش کار سه گاه استاد در فرانسه و بسیاری آثار دیگر. کارهای ایشان با استاد شجریان خواننده را به اوج مهارت رسانده. و این دو استاد به لحاظ نزدیکی شیوه و مکتب که از شاگردان دکتر برومند بودند هرگاه کنار هم نشستند آثاری بی نظیر در موسیقی ایرانی خلق شده است.جناب درخشانی آیا تصور می کنید فضای موسیقی گذشته و آن همکاری و همدلی و خلق آثار جاودانی همچون چاوش و گروههای شیدا و عارف مجددا تکرار خواهد شد؟ و اگرنه دلیل آن چیست؟
ببینید بزرگترین دغدغه موزیسینها مثل بقیه مردم جامعه ،دغدغه معیشت است. همه به نوعی گرفتاریهای مشترک و گرفتار یهای خاص خود را داریم و این فاکتور مهمی است که فرصت حتی برای یک دیدار کوتاه نیز دست نمی دهد چه برسد به اوقات طولانی برای کار و تمرین و …اغلب ما گرفتار مقوله تدریس و آموزش هستیم برای گذران زندگی و این خیلی وقت ما را صرف می کند. بدون کلاس و تدریس هم امورات زندگی نمی گذرد.بعید می دانم اساتیدی مثل افشارنیا، ارشد تهماسبی،منطهی شکارچی و … آن رفاقت دیرینه و همدلی همچنان در دلشان هست و خواهد بود. عده ای از دوستان هم جذب مراکز دولتی شده اند و کار دولتی و جلسات و مسائل اداری و …
ضمنا هر کدام از هنرمندان شیوه و راه خود را پیدا کرده. مثلا همکاری اساتید لطفی و علیزاده و انتظار تکرار آن همنوازی 15 سال پیش که بی نظیر هم بود بعید است. چون شیوه ها متفاوت شده است اما فکر می کنم همانطور که استاد شجریان و استاد علیزاده می توانند هنوز با هم کار کنند قطعا استاد لطفی و شجریان هم می توانند چون در شیوه و مکتب کاری با هم قرابت های فراوانی دارند. در عین حال باز هم تکرار می کنم آن همکاری و همنشینی دهه 50 و 60 را بسیار بعید می دانم.