وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

سری جدید شوخی های شبکه های اجتماعی

سری جدید شوخی های شبکه های اجتماعی

هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای این حق را  دارد تا اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده. اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

 

1- حیف شد دیگه پولمون نمیرسه نون بخریم از این به بعد تو آبگوشت باید ساقه طلایی تریت کنیم

2- یه مرحله ای هم ورای روشنفکری هست اونم اینه که کتاب نخری که کمتر درختا قطع شن. ما الان تو او مرحله ایم

3- چند روز پیش عروسی داییم بود
بعد دایی بزرگم سه میلیون، 1000 تومنی تقلبی گرفته بود که بپاچه سر دوماد پرچم خانواده رو ببره بالا که بگه مثلا ما مایه داریم
خلاصه داییم همینجور پول می پاچید رو سر ما
ما که می دونستیم تقلبیه اصن توجه نمی کردیم همه کفشون بریده بود
یهو وسط مهمونی داییم داد زد یه بسته هزاری واقعی اشتباه پاچیدم
همه ما عین یه گله گرگ که می زنه به گوسفندا پریدیم رو مهمونا پولا رو جمع کردیم
چهار، پنج نفر دستو پاشون شکست
بابابزرگم دماغش داغون شد
پرچم خانواده رفت زیر زمین
ولی خوشبختانه کل 100 تومن رو جمع کردیم!

 

4- دقت کردین اون پنبه آغشته به الکل سرد که قبل آمپول به نقطه مورد نظر میمالن دردش و استرسش از خود آمپول بیشتره؟

5- یه چیزی از فریزر درآوردم که یخش آب بشه. تا این لحظه مشخص نیست دقیقا چیه ایشالا که خیره. شاید نیمه گمشدم باشه توکل به خدا

 

6- دختر خالم شش سالشه. یه کیلو تخمه گذاشته جلوش داره می خوره. نشستم پیشش گفتم با هم بخوریم؟ یه دونه تخمه گذاشت تو دهنم گفت اینو بخور بقیه هم همین مزه رو می ده

7- اگه زنت زیادی می پرسه چنتا دوسم داری؟
بگو اندازه یک کیلو خاک شیر
اینا بیکارن میرن می شمرن
تا چند ساعت آرامش داری

8- اگه بچه ها لیوان بشکنن: ای دست و پا چلفتی…
اگه مامانه بشکنتش: قضا بلا بود
اگه باباهه بشکنتش: این لیوان اینجا چی کار میکنه

9- تلویزیون روش نمی شه بگه نون رو گرون کردیم، می گه قیمت نان اصلاح شد

 

10- یکی، دو روزه مامانم رفته مسافرت
امروز هوس خوراکی کردم هر جا رو گشتم هیچی پیدا نکردم
فقط توی کابینتا یه سری قوطی بود که با ماژیک روش نوشته بود:
نخورید؛ مایع ظرفشویی
نخورید؛ سمِ گلدون
نخورید؛ جرمگیر توالت
زنگ زدم به مامانم گفتم دایی و زن دایی اومدن چیکار کنم؟
گفت در کابینتو باز کن اونی که علامت مرگ داره توش آجیله
اونی که نوشته مرگ موش، توش گزه
اونی که نوشته صابون، توش شکلات!
بعد می گن رفیق بی کلک مادر

11- دقت کردین
ثابت کردن اینکه یه نفر تو خواب خر و پف می کنه از اثبات قتل سخت تره

12- ما را از تمدید مذاکرات می ترسونید؟
ما هفته ها منتظر می موندیم ببینیم توپ سوباسا گل میشه یا نه

13- افسردگی بیماری نیست، یه جور شیوه زندگیه

 

14- رفیقم معلم شده تو کلاسش یه شاگرد درس نخون داره. یه بار ازش پرسیده تو واسه چی میای مدرسه؟ بچه جواب داده منم همینو از بابام پرسیدم. بابام گفت بالاخره او معلم بدبختت باید پول دربیاره یا نه؟

15- بعضی آدما مثل شبکه دو اند، هیچ جوره نمی تونن خودشون رو تو دلت جا کنن

16- درسته سن و سالمون بالا رفته ولی هنوز پایه کلاه قرمزی ایم. همه قسمت هاشم دیدیم. حالا مد شه یه پست هایی از زبون اینا می ذارن که خودشون روحشونم خبر نداره

 

17- غمگینم… مثل زنی که داره به عکس من نگاه می کنه و اشک می ریزه و می گه: کاشکی تو عروس من بودی

18- طرف زنگ زده می گه شما؟ گفتم ببخشید اشتباه برداشتم. ملت تحت فشارن!

19- حالا می خوای چه غلطی بکنی؟ اوج همفکری دوتا پسر در شرایط بحرانی

20- می دونین اگه به عباس قادری مجوز کنسرت بدن مشکل چیه؟ مشکل جا پارکه. چون همه با تریلی 18 چرخ و اتوبوس میان

 

21- یه بنده خدایی فوت می کنه، زنش می ره سر قبرش می گه کجاااااایی آقا، پسرت کفش نداره، دخترت مانتو نداره، پسر کوچیکت شلوار نداره… شب مرده میاد تو خواب زنش می گه خانم من مُردم! نرفتم دوبی جنس بیارم که

22- از کسی که عرضه نداره اخمتو باز کنه توقع نداشته باش بخت تو باز کنه

23- امکان نداره پیش مامانت یه آهنگ رو از حفظ بخونی بعد برنگرده بگه کاتش درستو هم اینجوری می خوندی

24- والا فقط اسمش زنگ تفریح بود. م که همه ش داشتیم مشق های زنگ بعد رو توش می نوشتیم

 

25- بالاترین لذت دنیا اون دو سه ورق کالباسیه که تو راه بین مغازه تا خونه می چپونی تو دهنت. بقیه مسائل فقط ادای لذت رو درمیارنه

26- حس خوبیه وقتی از یکی می پرسی خوبی؟ می گه نه. این یعنی روت حساب کرده

27- دیروز فتم عکاسیف دختره اومد گفت: آقا عکس یهویی هم می ندازین؟

28- کهنه فروش تو کوچمون داد می زد: چراغ کهنه می خرم، کمد شکسته می خرم… رفتم دم پنجره گفتم: کهنه فروش دل شکسته می خری؟ با یه لبخند تلخی گفت: زر نزن بابا

روانشناسی آنلاین ، خدمات مشاوره

روانشناسی آنلاین ، خدمات مشاوره