«كنار همین روزها» عنوان مجموعه شعری است كه در 72 صفحه توسط انتشارات شلفین وارد بازار كتاب شده است، شاعر این مجموعه حمید تیموری فرد شاعر جوان شمالی است كه رنگ و بوی باران و دریا در آثارش نمایان است. این مجموعه از 2 قسمت تشكیل شده، قسمت اول كه شامل 28 قطعه شعر سپید است و قسمت دوم كه 3 ترانه را در برمیگیرد.
در ابتدای مجموعه «كنار همین روزها» یادداشتی 5صفحهای به قلم شاعر نوشته شده است كه به زبانی شاعرانه در قالب نثر به نوعی به حدیث نفس میپردازد.اما نكتهای كه قابل اشاره است نوع نگاه شاعر به طبیعت و در مقابلاش به شهرنشینی و عناصر زندگی مدرن است و راوی این سطرها و شعرها بیش از هر چیز و هر مضمون به اسطوره مدرن انسان و تقابل آن با ماشین میپردازد.
این اسطوره به دو قسم: الف: جنبه پرومتهای ب: جنبه آپوكالپتیك (آخرتگرایی) تقسیم میشود.
در قسم اول ماشین و بهطور كل المان زندگی مدرن به عنوان ابزاری مثبت جهت رام كردن طبیعت به انسان كمك میكند و در قسم دوم ترسی مبهم در درون انسان نسبت به آنچه اختراع كرده وجود دارد، ترس از عدم كنترل دست سازههای خود، ترس از تخریب طبیعت توسط ماشین.
تیموری فرد در یادداشت شاعرانه خود قسم دوم را برمیگزیند؛ شاعری شمالی و پرورش یافته در دل طبیعت وقتی وارد زندگی شهری میشود پس از مدتی با ترس مبهم از ماشین و شهر به طبیعت باز میگردد. چرا كه شهر را با همه «ایسمها» و «ایستها» با همه آسپرین و آهنها جایی برای فراموش كردن اصل خود و طبیعت میبیند.
لذا در تفكر «انسان وارگی ماشین» یا «ماشین وارگی انسان» هیچكدام را برنمیگزیند و به سمت آنیمیسم كه پیوند قوی ذهنیت اسطورهای با دوره اسطوره و برقراری ارتباط با اجزا و عناصر طبیعت است باز میگردد؛ چرا كه یكی از ویژگیهای آنیمیسم(روحگرایی) آن است كه در ناخودآگاه قویتری از خود آگاه است.
گرایش اشعار مجموعه «كنار همین روزها» به ناخودآگاهی و ذهنیگرایی یكی دیگر از این نشانههاست. جاندار پنداشتن طبیعت و حضور مؤثر و قوی آن در اشعار مجموعه اگرچه به لحاظ منطقی و واقعی فرآیندی قابلپذیرفتنی نیست، اما فرآیندی منطقی و ناخودآگاهانه است. آنیمیسم كمك میكند تا شاعر خصوصیات و ویژگی خود را به موجودات و عناصر طبیعت نسبت داده و خلأ آن در واقعیت را جبران كند. یكی از ترانههای مجموعه «كنار همین روزها» با عنوان «ترانه» میتواند به تبیین این بحث كمك كند.
«من درختم/ درختم/ من درختم/ غرور سبز زمینم/ بالا بلندم/ سخت سختم/ سختم/ سختم/ تو منو میشكونی/ میفروشی/ به هركس و ناكس/ حالا من تختم/ تختم/ تختم/ كس و هركس میشینه / میخوابه/ روی من/ من من/ چه بدبختم/ بختم/ كه درختم/ كه توی نقشه ذهنت/ دیگر من چوبك رختم/ رختم/ رختم…» ص 63.
در این ترانه آنچه اندیشه شاعر پیرامون طبیعت است را از زبان درخت میشنویم. انحصار و منفعتطلبی انسان از طبیعت كه با نارضایتی شاعر كه به زبان درخت فریاد میشود. اینجاست كه آنیمیسم این امكان را به شاعر میدهد تا با استفاده از مكانیسم شاعرانه و غیرمستقیم به دغدغههای خود بپردازد و در این بین حضور مستتر ابزارهای صنعتی احساس میشود. ابزاری كه برای بریدن درخت استفاده میشود و هر روز نیز جدیدتر میشود. ترسی آپوكالیپتیكی كه دستسازهای انسان به غارت طبیعت میپردازد.
عشق
شاعر از عشق جدا نیست چرا كه انسان است و با ابزار كلمه به آن میپردازد «كنار همین روزها» نیز در دل خود شعرهای زیادی را جای داده كه به مضمون عشق میپردازند. شاعر به خود كلمه عشق در هیچكدام از شعرها اشارهای نمیكند. نیچه حقیقتگرایی افلاطون را نقد میكند. چرا كه اعتقاد دارد به ارزشگذاری حقیقت بیشتر پرداخته میشود تا خود حقیقت.
این اتفاق شاید برای بسیاری از اشعاری رخ میدهد كه درباره
عشق سروده میشوند یعنی شاعران بیش از آنكه به
عشق بپردازند به ارزشگذاری آن پرداخته و از خود
عشق دور میمانند گاهی نیز با اشارههای مستقیم و آوردن خود كلمه
عشق هر آنچه باید در عمق كار بماند به سطح آمده و به ابتذال كشیده میشود.
مكانیزم حمید تیموری فرد در پرداختن به
عشق عموما روایت است. در دل روایت او زندگی معمول با وسایلاش حضور دارد. معشوق اگرچه در اشعارش چندان دست یافتنی نیست اما آسمانی و كلاسیك هم نیست. «چقدر پای این تلفن بنشینم/ چقدر؟؟/ توهی زنگ نزنی/ و هی من گوشی را بردارم» ص28
«آب و نان سفرهات/ نه/ كه چراغ كوچك خانهات میشدم/ یا نه/ گلدان شكسته ایوانت/ در پاییزی برگ آلود» ص 58
در نمونههای بالا روایتی ساده از زندگی است كه به روابط انسانی میپردازد اما گاهی شاعر به سمت المانهای طبیعت میرود و با استفاده از آنها به عاشقانه سرایی میپردازد. «دریا باشد/ برای همیشه باشد/ و تو نباشی/ در ساحل این شهر كه من ایستادهام/ و نباشم/ در ساحل آن شهر كه تو ایستادهای» ص56
و همچنین در شعری از تلمیح استفاده كرده و بار تاریخی كلمات و اسامی را به خدمت شعر میگیرد تا شیوههای گوناگون در پرداخت به یك موضوع را تجربه كند.
«یونس… نیستم اما. گمان كنم./ عید امسال/ در تنگ خانهات پیدا شوم»ص 25
با نكاتی كه در بالا ذكر شد باید گفت شاعر به یك شیوه و تكنیك به
عشق نپرداخته و دست به تجربه زده است و این تجربه را به نوشتن كار كوتاه با همین موضوع نیز بسط داده است.
«نه من به صبوری برگم.نه تو مثل تگرگ/ هر دو آواره زمستانیم» ص 22
«آمدی بمانی/ روسفیدم كنی/ ادامه تو را برف بارید!» ص24
اجتماع
شاعر مجموعه «كنار همین روزها» به اجتماع نیز میپردازد، رئالیسم كثیف شیوهای است كه برای پرداختن به موضوع در شعر «سوت» برمیگزیند كه در نیمه دوم قرن 20 توسط داستان نویسان بهكار گرفته شد و امروزه انگار كاربرد فراوانتری پیدا كرده است، ماهیت رئالیسم كثیف چیزی تازه نیست و در همه دوران وجود داشته است آنجا كه هنرمند تنها نكات روشن و مثبت را میبیند و اثر هنریاش مملو از روشنبینی غیرواقع میشود، گاهی برای باورپذیری نیاز به تغییرات اساسی در نگاه دارد چرا كه اساسا سیاهی و سفیدی در كنار یگدیگر حضور دارند و معرف یكدیگرند.
اگر نگاه تقابل افلاطونی فراتر رفته و در تقابل سیاهی و سفیدی، سفیدی را ارزشمندتر ندانیم میتوان اجتماع و محیط را دقیقتر و باورپذیرتر در اثر ارائه كرد.
فضای گل و بلبلی در برخی از اشعار آنقدر قوی و شدید وجود دارد كه گمان میرود شاعر در جهانی ماورایی زندگی میكند.رئالیسم كثیف به وجوه تیره و دردناك زندگی میپردازد. این به معنی ترویج اینگونه فضاها نیست. بلكه هنرمند روایت درست و صادقانه از جهان پیراموناش را ارائه میكند. در شعر «سوت» ص31
خیال شعر مانند قوطی خالی در خیابانهای شهر قل میخورد و دوربین شعر بر شانه قوطی خالی كاشته شده و ما تصاویری از گوشهگوشه شهر میبینیم، تصاویری كه در هر شهری به چشم میخورد.
«سوت میزنم/ خانه خیابان میشود/ خیال/ قوطی خالی/ كه قل میخورد/ پای بازی ولگردی…
آنجا/ پشت شعله آتش/ كنار كسالت یك پیرمرد سیگارفروش… كنار خواب حلزونی یك كارگر روی آسفالت» ص30
شعر اگرچه به لحاظ فنی و فرمی، تكنیكی تازه برای ارائه ندارد، اما پرداختن به اجتماع بیانگر آن است كه برای شاعر محیط و انسانهای اطرافش اهمیت داردو اگر به
عشق كه مقولهای شخصی است میپردازد به دیگر موضوعات نیز میاندیشد چرا كه انسان امروز صرفا یك عاشق یا یك جامعهشناس نیست. انسان امروز تركیبی است از هر دوی اینها.