شاخص ترین ویژگی «الناز شاکردوست» پرکاربودنش است. آمار و ارقام مربوط به فیلمهایی که از سال ۸۴ تا الان بازی کرده، حیرتآور است یعنی ۲۵ فیلم در ۵ سال. او به طور متوسط از آغاز دوران بازیگریاش، سالانه پیشنهاد حضور در پنج فیلم سینمایی را پذیرفته است.
این تعداد فیلم برای سینمایی که بهترین بازیگرانش برخی اوقات با بیکاری دست و پنجه نرم میکنند، رقم قابل توجهی است. این در حالی است که شاکردوست در لابه لای این همه فیلم، بعضا بازیهای درخشانی نیز ارائه داده و نظر هیئت داوران جشنوارههای مختلف را جلب کرده است.
در بین بازیگران سینمای ایران «امین حیایی» به پرکار بودن مشهور است اما در این حوزه، «شاکردوست» گوی سبقت را از این بازیگر ربوده است. حیایی در طول ۱۷ سال در حدود ۳۰ فیلم و ۴ سریال بازی کرده است. یعنی به طور متوسط او هر سال در ۲ پروژه سینمایی حضور داشته است.
باید در نظر داشت که «شاکردوست» ۱۲ سال دیرتر از رقیبش پا به دنیای سینما گذاشته است، اما با روندی که در پیش گرفته است، احتمالا تا چند سال دیگر، به رقم ۳۰ فیلم امین حیایی هم برسد. برای درک بهتر «پرکار بودن» این بازیگر، میتوانید به فهرست بازیگران فیلمهای در حال نمایش توجه کنید. در سه فیلم یعنی«دلخون» ساخته محمدرضا رحمانی، «کیش و مات» ساخته جمشید حیدری و «دو خواهر» ساخته رضا بانکی «شاکردوست» جزو بازیگران اصلی است.
فیلم «حرکت اول» (فرهاد نجفی) با بازی او نیز در نوبت اکران قرار دارد. هم چنین وی چند فیلم نمایش داده نشده هم دارد که ممکن است امسال اکران شود. فیلمهایی چون باد در علفزار میپیچد (خسرو معصومی) در میان ابرها (روح ا… حجازی) و پوسته (مصطفی آل احمد) که هنوز امکان نمایش عمومی را پیدا نکرده اند. در کنار همه این فیلمها، شاکردوست به تازگی بازی در فیلم «چراغ قرمز» را به پایان رسانده و قرارداد بازی در فیلم «از ما بهتران» (مهرداد فرید) و «شرخر» (حسین شهابی) را نیز امضا کرده است.
همین پرکار بودن موجب شده است نامش همیشه بر سر زبانها باشد و همواره، در معرض دید نشریههای سینمایی قرار گیرد. شاکردوست همیشه یا فیلمی در حال اکران دارد یا مشغول بازی در فیلمی جدید است. بنابراین هوادارانش هر زمان به سراغ سالنهای سینما یا اخبار سینمایی بروند با دست پر برمیگردند و مطلبی درباره او پیدا میکنند.
هم زمان در دو فیلم بازی نمیکنم
در سینمای ایران بسیاری از ستارهها از حضور هم زمان در پروژههای مختلف سینمایی در طول یک سال پرهیز میکنند. چرا که میترسند نتوانند روی یک نقش و یک شخصیت تمرکز کنند. در کل لقب «پرکار بودن» در سینمای ما بیشتر یک اتهام به شمار میرود. زیرا هیچ کس به حضور پررنگش در پروژههای سینمایی، افتخار نمیکند.
به همین دلیل است که وقتی از «شاکردوست» درباره دلیل پرکار بودنش میپرسیم، بلافاصله واکنش نشان میدهد و میگوید: این که میگویند شاکردوست خیلی پرکار است را قبول ندارم. متاسفانه تعداد بازیگران دختر و پسر سینمای ما، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد و با توجه به تولید زیاد فیلم در ایران، سالی چهار- پنج فیلم بازی کردن «پرکاری» به حساب نمیآید. شاید این موضوع به این دلیل مطرح میشود که من هم زمان دو فیلم روی پرده دارم.
اما واقعا در بعضی از مقاطع با توجه به این که چند پیشنهاد هم داشتم و میتوانستم کار کنم، شش ماه کار نکردم. «شاکردوست» از آن دسته بازیگرانی است که سعی میکند اول پرونده یک فیلم را ببندد و بعد به کارهای جدید فکر کند. خودش در این رابطه میگوید: در مجموع بین هر کاری که بازی میکنم حدود سه تا چهار ماه وقفه قائل میشوم. ولی شما اگر بازیگران دیگر را نگاه کنید درمییابید که سه کار را، هم زمان انجام میدهند. پس من نسبت به دیگر دوستان پرکار نیستم.
گیشهها دوستش دارند
«الناز شاکردوست» علاوه بر رکورد پرکار بودن، یک رکورد دیگر هم در کارنامهاش دارد. او در سال ۸۴ که دومین سال ورودش به سینما بود، توانست بر صدر جدول پول سازترین بازیگران زن تکیه زند. در آن سال فیلمهای «گل یخ» (کیومرث پوراحمد)، «عروس فراری» (بهرام کاظمی) و «مجردها» (اصغرهاشمی) از این بازیگر اکران شد که همگی گیشههای داغ و پررونقی داشت. این سه فیلم در مجموع با فروش یک میلیارد و نهصد و بیست میلیون تومان، به موفقیت تجاری خوبی دست یافت و در ردیف پرفروش ترینهای سال قرار گرفت.
در سال ۸۴ «مریلا زارعی» و «مهناز افشار» که از بازیگران قدیمیتر بودند، ردههای دوم و سوم این جدول را تصاحب کردند. «الناز شاکردوست» با همین چند فیلم به یک مهره موفق و مطمئن در سینمای تجاری بدل شد. تهیه کنندهها روی این بازیگر به عنوان یکی از مولفههای فروش حساب ویژهای باز میکردند. «بی وفا» اصغر نعیمی، «چند میگیری گریه کنی؟» شاهد احمدلو، «مجنون لیلی» قاسم جعفری و «کیش و مات» جمشید حیدری فیلمهایی بود که روند موفقیت شاکردوست را در سینمای تجاری و عامه پسند تکمیل و تثبیت کرد.
با این حال خود او خیلی دوست نداشت به چنین جایگاهی دست یابد. به همین دلیل بود که به تدریج، تغییر مسیر داد و سمت و سوی نگاهش را متوجه فیلمهای فرهنگی و ارزشمند کرد. این تغییر مسیر را کاملا میشد از واکنش گلایه آمیزش، به سوال خبرنگاران در جلسههای مطبوعاتی جشنواره بیست و ششم فیلم فجر فهمید.
تلاش برای دیده شدن فیلمهای هنری
او با حضور در فیلمهای این چنینی، بخشی از اعتبارش نزد مخاطبان عام را صرف کار کرد، تا شاید بتواند به دیده شدن فیلم کمک کند. این نکته ای بود که تهیه کننده فیلم «در میان ابرها» (که کارگردانی ناشناخته و تازه کار داشت) نیز به آن اشاره کرد.
او با اشاره به این که بازیگرهای ستاره میتوانند تماشاگر را به سینما بکشانند، بهره گیری از «شاکردوست» را یک کمک دوجانبه خواند و گفت: فیلم ما امکان تجاری برای دیده شدن ندارد و حضور بازیگر بسیار مهم است. اما باید این نکته را هم در نظر داشت که اگر بازیگر مناسب نقش نباشد، هم خود ضربه میخورد و هم به فیلم ضربه میزند. شاکردوست در فیلم «در میان ابرها» که خودش آن را نقطه عطف کارهایش میداند، نقش دختری مسافر به نام «نورا» را بازی میکند.
فیلم قصه نوجوانانی را روایت میکند که در مرز، با گاری باری مسافران را حمل میکنند. در جریان این کار، ارتباطی عاطفی بین یکی از نوجوانان با این دختر پیش میآید. شاکردوست در فیلم «دلخون» محمدرضا رحمانی نیز با همین هدف به گروه بازیگران پیوست. فیلم ساز چون تجربه دیده نشدن فیلم «ستایش» را از سرگذرانده بود، تلاش داشت برای ساخت «دلخون» به مخاطب بیشتر توجه کند. از این رو سراغ ستاره ای چون «الناز شاکردوست» را گرفت و نقش کلیدی وکیل داستان را به او سپرد.
سه بار نامزدی بدون سیمرغ و تندیس
همان طور که اشاره شد شاکردوست چند بار شانس دریافت جایزه بهترین بازیگر زن را پیدا کرده، اما تاکنون هیچ جایزه ای نصیبش نشده است. او در نهمین و دهمین دوره جشن خانه سینما به ترتیب برای فیلمهای «مجردها» و «چه کسی امیر را کشت؟» نامزد دریافت تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.
در فیلم «چه کسی امیر را کشت؟» گرچه حضور کوتاهی داشت، اما در همان چند دقیقه نقش متفاوتش را آن چنان جذاب و باورپذیر ارائه داد که نظر منتقدان و داوران را به سمت خودش جلب کرد. «عسل» این فیلم دختری است پرخاش گر و لمپن که با لحن و رفتار پسرانه اش، بخشی از جوانان نسل سومی امروز را نمایندگی میکند.
او هم چنین در جشنواره بیست و ششم فجر، برای فیلم «باد در علفزار میپیچد» نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن شد. اما بخت با او یار نبود. چون در آن سال گلشیفته فراهانی و هنگامه قاضیانی رقابت فشرده ای با هم داشتند و در نهایت هنگامه قاضیانی، برای فیلم «به همین سادگی» سیمرغ را از آن خود کرد. او با پذیرفتن کاراکتر «باد در علفزار میپیچد» نشان داد که در دوران جدید بازیگریاش، چقدر دغدغه متفاوت بودن دارد.
فرو رفتن در قالب یک دختر روستایی، برای بازیگری که همواره در محیط شهری دیده شده است، ماموریت دشواری بود که «شاکردوست» از پس آن برآمد. آن هم برای بازیگری که به دلیل بازی در نقشهای کلیشه ای «نوعروس» (گل یخ، عروس فراری، قتل آنلاین و قاعده بازی) و «دختر پایین شهری» (بی وفا، چند میگیری گریه کنی؟) در معرض بیشترین انتقادها قرار گرفته بود.
در جست وجوی نقشهای متفاوت
او سعی کرد در فیلمهای جدیدش از نقش های تکراری پیشینش فاصله بگیرد. در فیلم «دو خواهر» در قالب زنی پر جنب و جوش فرو میرود که برای سومین بار تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد و با خواهرش که استاد دانشگاه است، (نیکی کریمی) دچار مشکل میشود.
در فیلم اکشن «حرکت اول» نقش دختری را بازی میکند که قهرمان مسابقات اتومبیل رانی است. در فیلم «چراغ قرمز» با دو گریم متفاوت در طول فیلم ظاهر میشود که به گفته خودش در یکی از گریمها با لولههای قطور داخل بینی اش کاملا از چهره واقعی اش فاصله میگیرد.
حاضر نیستم در هیچ تله فیلمی بازی کنم
الناز شاکردوست دانش آموخته تئاتر از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران و متولد سال ۱۳۶۳ در یکی از محلههای تهران است. وی سال ۸۳ و زمانی که بیست سال داشت با بازی در فیلم «گل یخ» ساخته کیومرث پوراحمد وارد دنیای سینما شد. ظرف کمتر از یک سال نیز در پنج فیلم سینمایی نقش آفرینی کرد.
او بعدها در یکی از بهترین فیلمهای پوراحمد یعنی «اتوبوس شب» حضور کوتاهی داشت و در چند سکانس، نقش همسر یک رزمنده را بازی کرد. او بارها در گفت وگوهایش به این نکته اشاره کرده است که حضورش را در سینما، مدیون فردی به نام «کیومرث پوراحمد» است. چرا که برای اصلی ترین نقشش به یک دختر ۱۸ ساله بی تجربه اعتماد کرد. شاکردوست در آن زمان تئاتر دانشجویی بازی میکرد و «پوراحمد» همان جا، بازیاش را پسندید.
البته او در کارنامه اش حضور حرفهای در تئاتر ندارد. همین طور تا به حال در هیچ تله فیلم یا سریال تلویزیونی هم بازی نکرده و یک بازیگر سینماست. او میگوید: به هیچ عنوان حاضر نیستم در فیلمهای تلویزیونی (تله فیلم) بازی کنم. چون معتقدم در این کارها اصلا چیزی به نام «هنر» جریان ندارد. زمان و بودجه محدودی را برای ساخت این گونه فیلمها در نظر میگیرند. فشار کار زیاد است؛ آن هم برای کاری که صرفا یک بار هم بیشتر پخش نمیشود و برایش زمان و فکر کافی هم صرف نمیشود.
حالا پس از این بیست و چند فیلمی که از «شاکردوست» دیده ایم، میتوانیم درباره کارنامه بازیگریاش قضاوت کنیم. شیوه کار او چنین است: حضور در چند فیلم تجاری و پس از آن حضور در فیلمهای مهجور و در عین حال ارزشمند به منظور جذب مخاطبان عام به سمت این گونه فیلمها.
او تا به حال سعی کرده است در این مسیر تعادل را حفظ و زمان و توانش را صرف هر دو گروه کند. باید منتظر ماند و دید که در آینده کارنامه حرفه ای اش، سنگینی یکی از دو کفه سینمای تجاری و سینمای هنری بیشتر میشود یا هم چنان میتواند تعادل بین این دو را حفظ کند.