این افراد، از تصمیم آنی و لحظهای، احساس، افکار و اعمال حسابنشده هراس دارند. وسواس با ترس (فوبیا) و اضطراب همراه است. شک و تردید در وسواس وجود دارد؛ تا آنجا که ممکن است فرد نتواند تصمیم بگیرد و یا کاری انجام دهد. بیمار مبتلا به وسواس، از غیرمنطقیبودن وسواساش آگاهی دارد و وسواس را ناهمنوا با خود (ایگو) مییابد و درواقع، آن را یک رفتار ناخواسته میداند. فرد دچار وسواس معمولاً تمایل عمیقی درخود برای مقاومت در برابر افکار یا اعمال وسواسی میبیند اما بعضی از این بیماران، مقاومت چندانی از خود نشان نمیدهند.
گاهیاوقات، وسواس نزد بیمار اهمیت مییابد؛ برای نمونه حتی اگر شغلاش را بهخاطر وقتیکه صرف شستوشو میکند، از دست بدهد، بر این اعتقاد خود که شستوشوی اجبارگونهاش اخلاقاً صحیح است، پایمیفشرد.
وسواس دو نوع است :
1) وسواس فکری: یعنی فکر، احساس یا اندیشهی مزاحم و تکراری (عودکننده) که ناخواسته به ذهن میآید.
2) وسواس عملی : یعنی عمل (رفتار) تکراری که فرد مجبور به انجام آن است؛ بهطوریکه فرد میترسد اگر آن عمل (رفتار) را انجام ندهد، عواقب هولناکی نصیباش شود. وسواس عملی، اعمالیست که فرد در انجام آنها احساس اجبار و فشار میکند. وسواس عملی، تلاشی برای کاستن اضطراب است اما همیشه به کمشدن اضطراب منجر نمیشود، بلکه ممکن است اضطراب فرقی نکرده باشد یا حتی بیشتر شده باشد.
مبتلایان به وسواس فکری، معمولاً در ادای جملات و کلمات، مکث و تأمل و تردید میکنند و به تصحیح آنها میپردازند. مبتلایان اضطراب، خود را با افکار تکراری کنترل میکنند.
در بیشتر بیماران مبتلا به وسواس، بین شدت تمایل تکرار فکر و عمل از یکطرف و بیاهمیت بودن آن فکر و عمل از طرفی دیگر، عدم تناسب وجود دارد.
تحقیقات نشانمیدهد بیماران مبتلا به وسواس، بیشتر متعلق به خانوادههایی هستند که پدر و مادرهای سختگیر، کمالطلب، خرافی ، دقیق در جزئیات امور و بیتحمل در برابر بینظمی و سروصدا دارند. این والدین اغلب آرمانهای بسیار صعبالوصولی را برای کودکان خود درنظر میگیرند و یا عقاید خود را بدون آنکه ببینند آیا کودک آمادگی یا استطاعت جسمی و روانی قبول آنها را دارد یا نه، به او با فشار تحمیل میکنند؛ برای نمونه تأکیدهای فراوان زودرس و نامتناسب با سن کودک در رابطه با نظافت، از اینقبیل است.
وسواس، اشکال مختلفی دارد:
وسواس آلودگی ، وسواس تردید ، وسواس تقارن ، وسواس فکری اعمال پرخاشگرانه یا جنسی ، ترس از احتمال وقوع اتفاقی وحشتناک مانند آتشسوزی ، مرگ یا بیماری فرد موردعلاقهی خود، نظم و ترتیب ، صرفهجویی اجبارگونه ، کندن اجبارگونهی مو ، ناخنجوی ، اعتقاد به اعداد سعد و نحس ، افکار یا تصاویر یا تکانههای جنسی ممنوع یا انحرافی ، دستشستن زیاد ، حمامکردن زیاد ، مسواکزدن زیاد که موجب ضایعات لثه میشو د، به سر و وضع خود رسیدن بهصورت افراطی ، اعمال تکراری مانند داخل و خارج شدن مکرر از در یا نشستن و برخاستن مکرر یا شستن مکرر بخشی از بدن یا شانهکردن مکرر مو، وارسی درب منزل یا ماشین و قفل و اجاق یا ترمز ماشین، انجام اقداماتی برای پیشگیری از صدمهرسیدن به خود یا دیگران؛ مانند آویختن لباسها به ترتیبی خاص، داشتن الگویی خاص برای پوشیدن لباس، انجام شمارش برای محافظت از خود در مقابل ترس؛ برای نمونه وقتی از پله پایین میرود، 3بار جملهای را تکرار میکند و اگر در شمارش، مانعی بهوجود آید، شمارش را از نو شروع میکند. کندی در کار؛ برای نمونه فرد ساعتها وقت خود را صرف کارهای ساده همچون لباسپوشیدن یا غذاخوردن میکند و یا ایجاد اگزما و ترکخوردگی پوست در اثر شستوشوی زیاد.
«وسواس آلودگی»: شایعترین نوع وسواس است که معنی آن، شستوشو یا اجتناب اجبارگونه از شیئی که فرد گمانمیکند آلوده است، میباشد. بیمار ممکن است دستهایش را به افراط بشوید، بساید و بخراشد یا از ترس میکروب، قادر به ترک خانهاش نباشد. این افراد معتقدند که آلودگی با کوچکترین تماس از شیئی به شیء دیگر و از فردی به فرد دیگر منتقل میشود.
«وسواس تردید» : دومین نوع شایع است؛ برای نمونه فرد میترسد اجاق را خاموش یا در را قفل نکرده باشد؛ بنابراین چندبار کنترل میکند که اجاق را خاموش کرده و یا در را بسته است یا نه. این افراد بهخاطر فراموشکردن چیزی، احساس گناه میکنند.
«وسواس تقارن» : نیز شایع است که معنای آن، لزوم رعایت تقارن یا دقت است. بیمار، ساعتها وقت لازم دارد تا یک وعده غذا بخورد یا صورتش را اصلاح کند.
«وسواسهای خرافی» : بر ترس از مرگ متمرکزند و افراد مبتلا، چیزهای خاصی را با بدشانسی مرتبط میدانند و از فعالیتها و مکانهای خاصی که گمان میکنند موجب بدشانسی میشوند، اجتناب میکنند؛ نمونهی آن، فردیست که نمیتوانست لباسهایی را که هنگام حضور در مراسم تشییعجنازه پوشیده بود، بر تن کند.
راههای درمان وسواس:
«رفتاردرمانی» و «دارودرمانی»، علائم را کاهش میدهند. «خانوادهدرمانی» و «گروهدرمانی» نیز مفید هستند.