به گزارش فردا، او که مدلها و طرحهای ترافیکی متعددی برای شیکاگو و شهرهای اروپایی و آسیایی ارائه داده و در دانشگاه ایلینوی شیکاگو ترافیک تدریس می کند این رفتار ترافیکی شهروندان تهرانی را چندش آورتر از تضییع حقوق دیگران در رانندگی می داند و در یک نتیجه گیری کلی معتقد است رانندگی ایرانی ها ماجراجویانه است. برای همین هر وقت در تهران سوار تاکسی می شود هرگز جلوی ماشین نمی نشیند. البته آقای پروفسور گفته هایی هم از تخلفات مردم دیگر کشورها هم دارد و به عنوان نمونه از کاسبی کودکان کم سن و سال جاکارتایی برای عبور راننده ها از طرح ترافیک تعریف می کند که چشمهایش را گرد کرده.
چراغ قرمزهای تهران داد شما را هم که درآورد؟
فاجعه است. کلافه می کند. اگر راننده ها هم بخواهند مقررات را رعایت کنند و درست برانند. این سیکل طولانی چراغهای قرمز نمی گذارد. به قدری طولانی است که راننده را کلافه می کند و می خواهد هرطور شده از آن فرار کند. سیگنال زمان بندی چراغها در همه جهات در کل دنیا ۱۲۰ ثانیه است که در شرایط اضطراری،تاکید می کنم در شرایط اضطراری این زمان به ۱۸۰ ثانیه می رسد ولی در تهران این زمان صرفا در یک جهت بالای ۲۰۰ ثانیه است. امروز صبح خودم شاهد بودم که این زمان ۲۲۰ ثانیه طول کشید و این میزان زمان واقعا خسته کننده است و به راننده فشار عصبی وارد می کند.
شما هم همین کار را می کردید؟
من که جرات نمی کنم در تهران رانندگی کنم. آژانس هم که می گیرم هیچ وقت جلو نمی نشینم و اگر هم بخواهم جلو بنشینم تمام طول مسیر دستم را جلوی داشبورت می گیرم و خدا خدا می کنم مشکلی پیش نیاید.
امتحان هم نمی خواهید بکنید؟
(می خندد) هر پیشنهادی می خواهید بدهید ولی نگویید در تهران رانندگی کنم. حالا حالا نمی خواهم بمیرم.از شوخی گذشته خیلی سعی کردم رانندگی کنم نتوانستم.
از رانندگی هندیها هم بدتر نیست، خلاف جهت می آیند،راهنما نمی زنند و بوق هم که جای تمام علایم عمل می کند.
یک موضوعی هم خیلی باعث شگفتی و تعجب شما شده بود و تعریف می کردید که هیچ جای دنیا شاهد چنین رفتار ترافیکی نبودید توضیح می دهید؟
متاسفانه چیزی که من در یکی از خیابان های غرب شهر دیدم و فکر می کنم مسئولان ترافیک تهران در ارزیابی هایشان از علل و گرههای ترافیکی کمتر به آن توجه کرده اند این بود که عده ای از رانندگان برای سوار کردن خانمهایی که کنار خیابان ایستاده اند و بخش جامعه شناختی ترافیک را در بر می گیرد مدام توقف می کنند،بوق می زنند دنده عقب می گیرند و پشت سر خود صف طویلی از ترافیک را ایجاد می کنند که خود این مسئله جدا از بعد اجتماعی قضیه که من آن را بسیار زشت و چندش آور می دانم و در شان مردم کشورم که خواهرم،اقوامم در آن زندگی می کنند نمی دانم در افزایش ترافیک موثر است.
این رفتار ترافیکی تا چه حد ترافیک شهر را دامن می زند؟
اندازه دیگر تخلفهای رانندگی که در تردد ماشین ها اختلال ایجاد می کند و زمان سفر را طولانی می کند. اگر چنین رفتار ترافیکی در کشورهای دیگر صورت گیرد پلیس به شدت برخورد می کند. می دانم در تورنتو پلیس اینگونه راننده ها را دستگیر می کند و در شیکاگو که ۱۵ سالی است در آن زندگی می کنم چنین چیزی ندیده ام و مطمئمنم اگر چنین مسئله ای باشد پلیس صددرصد برخورد شدید می کند.
شما چند مورد از علل ترافیک تهران را اشاره کردید که مشکلات فنی و تخلفات رانندگی از جمله آنها بود اگر یک ارزیابی کلی از علل و عوامل دخیل در این رابطه داشته باشید چه می گویید؟
از نظر من وضعیت ترافیک تهران خیلی بغرنج و پیچیده نیست و مشکل بزرگی نیست که بخواهند حلش کنند. مشکل این است که ابعاد مختلف دارد و صرفا به یک بعد خاص محدود نمی شود. نه مشکل برنامه وجود دارد و نه مدیریت آن ضعفی دارد.مسئله این است که از زمان شکل گیری شهر تمام شبکه را یکپارچه ندیده اند و سیستم ها هم یکپارچه برنامه ریزی نشده اند و این مسئله است که موضوع را پیچیده می کند.چیزی که در ترافیک اهمیت دارد هماهنگی تمام اجزای سیستم حمل و نقل با یکدیگر است به این صورت که مترو جدا از بی آرتی و دیگر سیستم های حمل و نقل در نظر گرفته نشود.
بیشتر توضیح می دهید؟
بله. دو سال پیش که تهران آمده بودم باید برای دخترم کتاب فارسی دوم می گرفتم و برای این کار باید به اداره آموزش و پرورش منطقه ای می رفتم که مسیرش دور بود و مجبور بودم اتوبوس سوار شوم. جالب است بدانید اتوبوسی که آن روز سوار شدم اتوبوسی بود که ۳۵ سال پیش سوار می شدم و درست در همان مسیر حرکت می کرد با اینکه این اتفاق برای من یادآور خاطرات دوران کودکی ام بود و لذت هم بردم اما این سوال را در ذهن من ایجاد کرد که بعد از اینهمه سال این ماشین نباید عوض شود؟
اگر مدیر ترافیک تهران بودید با همه مشکلاتی که خودتان می دانید و آشنایی دارید چه کار می کردید که وضعیت قابل تحمل می شد؟
همانطور که گفتم تمام مجموعه را یکپارچه در نظر می گرفتم. مترو و بی آرتی را به عنوان پایه و اساس سیستم حمل و نقل شهری قرار می دادم و تاکسی و اتوبوس را به عنوان تغذیه کننده آن. ضمن اینکه اصلاح هندسی دقیقی به عمل می آوردم و هر چه بودجه داشتم برای فرهنگ سازی و آموزش شهروندان هزینه می کردم چون معتقدم رفتار ترافیکی شهروندان مهمترین پارامتری است که نقش پارامترهای دیگر را تحت تاثیر سوء قرار می دهد و همانطور که پیشتر گفتم رانندگان کمتر حقوق دیگران را رعایت می کنند و تضییع حقوق دیگران از رفتارهای ضدارزشی است که متاسفانه ارزش شمرده می شود و این مسئله در ابعاد مختلف ترافیک شهر را دامن می زند و اگر شهروندان تهرانی رفتار ترافیکی درستی داشتند شاید مسئله به این صورت بغرنج نمی شد.
می شود ترافیک شیکاگو و تهران را مقایسه کرد؟
از نظر جمعیت می توان این کار را کرد چون شیکاگو ۸ میلیون و خرده ای جمعیت دارد و مثل تهران حجم بالایی از سفرهای درون شهری در آن انجام می شود اما از جهات دیگر اصلا نمی توان این کار را کرد. ما در شیکاگو هم ترافیک داریم و اینطور نیست که تردد سهل و روان باشد اما مثل تهران پیچیده نیست و علتش هم این است که شهروندان با رعایت اصول و رفتارهای درست ترافیکی نظم خاصی به آن داده اند و یک راننده در شیکاگو مثل راننده تهرانی مدام لاین عوض نمی کند و لایی نمی کشد.
پس فرهنگسازی را چاره مشکل می دانید؟
بله معتقدم باید این دید به راننده ها داده شود که رعایت مقررات و رفتارهای درست ترافیکی در نهایت به نفع خودشان است و این آنها هستند که می توانند سفرهایشان را در زمان کمتری انجام دهند و آرامش لازم را داشته باشند البته من در تبلیغات تلویزیون می دیدم که پلیس می خواهد به رانندگان متخلف امتیاز منفی بدهد و برخی قوانین سفت و سختی را اجرا کند که البته اتفاق خوبی است و می تواند از رفتارهای پرخطر رانندگان جلوگیری کند اما زد و بندها کافی نیست و باید به موازات آن آموزش های لازم را ارائه داد.
ظاهرا برخی مدلهای ترافیکی شیکاگو و بسیاری از شهرهای بزرگ را شما طراحی کرده اید نکته ای هست بگویید؟
مدلهای زیادی را برای ترافیک شیکاگو طراحی کرده ام که از یکی از آنها خاطره های جالبی دارم. ما در یکی از طرحهایمان که جهت و زمان سفرهای درون شهری را مشخص می ساخت به عنوان پایلوت کار تردد گروهی از شهروندان را مورد بررسی قرار دادیم که البته برخی لطف می کردند فحش می دادند و برخی هم بعد از انجام بررسی ها از ما درخواست های عجیبی داشتند به عنوان نمونه آقایی آمده بود و می گفت می خواهم بدانم همسرم کجا می رود و چه کار می کند و از این موارد که برای تیم پژوهشی ما جالب بود. بهرحال امروزه مدیران مدلی از میزان مصرف و رفتارهای شهروندان بدست می آورند تا برنامه ریزی های همه جانبه ای داشته باشند. علاوه بر شیکاگو مدل بوگوتا،تورنتو و دبی و جاکارتا را هم کار کرده ام.
تهیه مدل جاکارتا سخت نبود، با توجه به فرهنگ راننده هایش که دیده ام دست کمی از ایرانی ها ندارند؟
چرا اتفاقا، هر طرحی ارائه می دادیم مردم یک راهی برای تخلف پیدا می کردند. ۸ سال پیش بود که مدل جاکارتا را کار کردم.یک روز که به یکی از خیابان ها رفته بودم تا ببینم طرحم چه تاثیری داشته دیدم بچه هایی کم سن و سال دور تا دور خیابان نشسته اند و حرکتی هم نمی کنند علت را که پرسیدم گفتند اینها راننده ها اینها را سوار می کنند تا از طرح رد شوند و در واقع می شود گفت اینطوری کاسبی می کردند و من ساعتها به این موضوع فکر می کردم که راننده ها چقدر می توانند باهوش باشند چون این موضوع هرگز به ذهن ما نمی رسید.