وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

سرنوشت تلخ وتاسف بار دختران درودزن

سرنوشت تلخ وتاسف بار دختران درودزن
جگر کباب شدن می دانید یعنی چه؟ دل سوختن را چطور؟! اصلا شده که دست کودکتان ذره ای ببرد و یا بسوزد یا حتی زمین بخورد و زخم و زیلی شود؟ قطعاً شده است. خب آن هنگام که این اتفاق برای کودک دردانه تان افتاد چه واکنشی داشته‌اید.
 
چه حسی به شما دست داده؟ دلتان سوخته، غصه دار شده‌اید، اگر غیر از این باشد باید شک کرد حال این اتفاق در جایی بیفتد که علاوه بر این که وظیفه آموزش و پرورش فرزندتان را بر عهده دارد، وظیفه حفظ سلامت کودک دلبندتان را نیز دارد. اصلا  از این حرف ها بگذریم. دیشب فیلم مستند «نرگس» را که دیده‌اید.اگر ندیده‌اید این فیلم در سایت جام جم آنلاین هست و می توانید ببینید.
 
جگر سوز است و جانگداز، همچین  دل آدم را کباب می کند که نگو. از یک طرف آن کودکان بیگناه که 5 سال پیش آن اتفاق شوم برایشان افتاد، از یک طرف رسیدگی نکردن به امور این کودکان که بر اثر سهل انگاری مسئولین ذیربط صورت می گیرد و از طرف دیگر نوش داروی پس از مرگ سهراب! این کودکان در کلاس مدرسه‌ای درس می خواندند که زمستانشان را یک چراغ نفتی گرم می کرد. این چراغ نفتی قدیمی، آتش می گیرد و چند تن از کودکان می سوزند و چهره شان چروک بر می‌دارد و روحشان ترک می‌خورد. زیبایی کودکان از دست می رود. مادر غصه دار می شود.
 
پدر کمرش می شکند و کودک در اندیشه این که، فردا بزرگ شدم با این چهره چه کنم؟! هر که مرا با این صورت می‌بیند، رنجیده می شود؟! 5 سال از آن واقعه می گذرد و در عجبم که چرا همان هنگام که این کلاس مدرن! با چراغ نفتی گرم می شد! مسئولین نمی توانستند، یک بخاری ناقابل به این کلاس هدیه دهند تا این اتفاق نیفتد؟!
 
اکنون که کودکان این کلاس روستای «درودزن» با چهره‌ای چروکیده به مدرسه می‌روند و نقاب هم می‌زنند، آن مدرسه نوسازی شده اما چهره آن دخترکان زیبا را نمی‌توان نوسازی کرد! مگر چه می شد، شما که پول داشتید اگر نداشتید که پس از این اتفاق، این همه هزینه نمی کردید! آیا هزینه درمان آن کودکان کمتر از یک بخاری بود! آیا هزینه دیه‌ای که باید بپردازید که هنوز هم نپرداختید، کمتر از ساخت و نوسازی مدرسه بود!
 
چرا همیشه باید اتفاقی بیفتد آن هم ناگوار، آنگاه به فکر علاج باشیم؟! اگر کشور فقیری بودیم حرجی نبود، اگر کشوری نفتی نبودیم بازهم ملالی نبود. الان نگاه کنید همین آشفته بازار ارز و سکه، دلارهای نفتی این مملکت به بازار می رسد تا قیمت دلار کنترل شود. پشت پرده آن چه خبر است «الله اعلم» اما دریغ از این که این دلارها برای چنین کارهایی استفاده شود.
 
سودش را باید سودجویان و شیادان اقتصادی ببرند و فرزندان این مرز وبوم در نداری سر کنند، هیهات! این تازه گوشه‌ای از  محرومیت هایی است که در پهنای این سرزمین دیده می شود.   5 سال است که آن کودکان و خانواده هایشان داغدارند و هر روز که چشم در چشم هم می نگرند،داغشان تازه می شود. آی مسئولین خودتان را به جای آن ها بگذارید. اگر لطف کنید دیه شان را هم بدهید سپاسگزارتان خواهند بود.
 
میلاد مولای عشق و ایمان است. مولایی که کودکان را نوازش می‌کرد.به آنها شیر و نان می‌داد در نبود پدرانشان. عیدی به آنها چه می‌خواهید بدهید؟!