وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

شکست عشقی پسری را پای چوبه دار کشاند

پسر جوانی که بعد از ناکامی در عشقش پدر دختر مورد علاقه خود را به قتل رسانده بود به قصاص محکوم شد.

در ابتدای جلسه محاکمه این جوان ابتدا محمد شادابی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست گفت؛ نبی جوان 29ساله که متهم این پرونده است

7 فروردین ماه سال 83 حبیب پدر دختر مورد علاقه اش را به قتل رسانده است.

شادابی ادامه داد؛ فرزندان مقتول صغیر هستند و پدر و مادر او هم شناسایی نشده اند. به همین دلیل به عنوان نماینده دادستان تهران از طرف اولیای دم صغیر تقاضای صدور حکم قصاص دارم. این درخواست در حالی مطرح شد که فرزندان بزرگ مقتول رضایت خود را اعلام کرده بودند.در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. وی در توضیح حادثه گفت؛ من اتهام قتل را قبول دارم. حبیب خودش باعث شد او را بکشم.

متهم گفت؛ مدتی قبل از این حادثه عاشق دختری به نام پرستو شدم. در رویاهایم می دیدم او همسر من شده است. زندگی ام را با او ساخته بودم. تصمیم گرفتم به خواستگاری اش بروم. البته ما دورادور همدیگر را می شناختیم. من با پرستو ارتباط داشتم و فکر می کردم اگر به خواستگاری اش بروم پدرش دیگر مخالفتی نمی کند. اما هیچ چیز آن طور که فکر می کردم پیش نرفت. زمانی که به پدر پرستو گفتم می خواهم با دخترش ازدواج کنم جواب داد حاضر نیست موافقت کند. اما اگر برادر کوچک ترم بخواهد دخترش را به عقد او درمی آورد.

وی ادامه داد؛ من و برادرم با هم زندگی می کردیم و این حرفش باعث شد ما با هم درگیر شویم. من فکر می کردم برادرم به من خیانت کرده است و با اینکه می دانست من به پرستو علاقه مند هستم به سراغ او رفته است. به برادرم گفتم دیگر حاضر نیستم او را برادر خود بنامم چرا که به من خیانت کرده است. انگار دنیا روی سرم خراب شده بود. سعی می کردم برادرم را از ازدواج با پرستو منصرف کنم. زمانی که دیدم او با توصیه های من قانع نمی شود حرف های خیلی بدی در مورد پرستو زدم. رقابت عشقی بین من و برادرم باعث شد او مرا از خانه اش بیرون کند. مدتی با برادرم قهر بودم.

متهم ادامه داد؛ بالاخره تعدادی از بزرگان فامیل وساطت کردند و ما با هم آشتی کردیم. مدتی از این ماجرا می گذشت که یک روز پدر پرستو مقابل خانه ما آمد و گفت می خواهد اجاق گازی را که به برادرم داده بود پس بگیرد. به او گفتم حاضر نیستم او را یک بار دیگر در برابر خانه برادرم ببینم و گفتم دیگر حق ندارد سراغ من بیاید. حبیب هم عصبانی شد و ما با هم مشاجره لفظی کردیم. بعد او به خانه اش رفت. من چاقویی برداشتم و به منزلش رفتم. وقتی بیرون آمد سه ضربه به او زدم که به دست، قلب و پایش برخورد کرد.

نبی در ادامه گفت؛ حبیب بین من و برادرم اختلاف انداخت و بعد هم پرستو را به فرد دیگری داد. او با این کارش رابطه من و برادرم را خراب کرد. حبیب با این کارش قصد داشت مهریه بیشتری از ما طلب کند.

بعد از پایان دفاعیات متهم هیات قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به تقاضای قصاص نماینده دادستان به مجازات مرگ محکوم کردند.



پایگاه فرهنگی تفریحی ایران ناز