وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

دعوت کردن بیش از ۴۰۰ نفر

دعوت کردن بیش از ۴۰۰ نفر
1- بافت محافظه‌کار و سنتی جامعه: از ویژگی‌های عمدۀ جامعۀ سنتی، گرایش به ایستایی و مقاومت شدید (و در بهترین حالت نبودِ تمایل) به تغییر است. در جامعۀ سنتی، علاقۀ چندانی به تحولات فکری چندین سدۀ اخیر و پیشرفت‌ها در حوزۀ حقوق شهروندی و به ویژه حقوق زنان و کودکان، دیده نمی‌شود. بیش‌تر تأییدها و سفارش‌ها از سوی دولت نیز ناشی از فشار حلقات بیرونی و کمک‌کننده است تا احساسِ نیاز به یک تحول درونی و کار مستقلِ مردمی.

البته می‌شود پذیرفت که کارهای قابل‌توجهی نیز در چند دهۀ اخیر (به استثنای زمان طالبان) در کشور انجام شده‌اند. به گونۀ نمونه، در میان زنان، سطح سواد، فرصت‌های شغلی و تحصیلی، و اشتراک در کارهای فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی دیده می‌شوند. اما باید میان آمدن تغییرات ریشه‌ای در جهان‌بینی مردم و آمدن تغییر در سطح، تفکیک قایل شد، چرا که بیش‌تر تغییرات در سطح اتفاق افتاده اند،

 
منجمله: سرازیر شدن فرآورده‌های تکنالوجیِ چون موترهای آخرین مُدل، وسایل برقی چون مبایل و تلویزیون و لپ تاپ. با آن که نقش این‌ها را نمی‌توان در تغییر رفتار افراد کم‌رنگ جلوه داد، ولی باید به خاطر داشته باشیم که تا زمانی که «نوعیت تفکر» دچار دگرگونی نشود، «تغییر در سطح و در ظاهر» ما را فریب خواهد داد و در بهترین وضعیت اقتصادی هم که باشیم، چیزی شبیه به جامعۀ فعلی عربستان سعودی خواهیم شد.

۲-  سطح پایین سواد و آگاهی: بازگشایی مکاتب بعد از سقوط طالبان فرصت تحصیلی را برای میلیون‌ها کودک و نوجوان میسر کرده است و این بسیار امیدوارکننده است، اما هنوز راه طولانی در پیش است. فقر شدید، با بیکاری حدود ۴۰ فیصد از نفوس کشور، سبب گردیده بسیاری از کودکان مصروف کار باشند. این یا سبب می‌شود کیفیت تدریس پایین بیاید، یا تعداد قابل‌توجهی از کودکان نتوانند درس بخوانند. این عامل چرا در بحث کنونی مهم است؟ سطح پایین سواد مساوی با سطح پایین آگاهی و ناتوانی در تحلیل روابط و پدیده‌هاست و این مشکلی است که جامعۀ ما به شدت از آن رنج می‌بَرَد.

 
فشارهای مضاعف ناشی از بی‌ثباتی امنیتی و اقتصادی نیز سبب گردیده قشر درس‌خوان نیز به جمع پیوسته و به گونۀ مثال خشونت را، به مانند دیگران، به عنوان «راه حلِ موثر مشکلات خانوادگی» به کار گیرد. این خشونت‌ها لزوماً در قالب لت و کوب نیستند، بلکه وارد کردن فشار روانی، مجبور کردن دختران و در مواردی پسران برای ازدواج زودهنگام، وارد کردن فشار بر خانواده داماد آینده برای پرداخت پول بیش‌تر قبل از ازدواج، و موارد مشابه دیگر، همه در قالب رفتار خشونت‌آمیز و آسیب‌زا می‌گنجند که روابط خانوادگی و صحت روانی افراد را به چالش می‌کشند.

۳-  سرازیر شدن پول‎‌های هنگفت در یک سیستم اقتصادی ناکارآمد: پس از شکست طالبان، دولت افغانستان که سال‎ها از سیستم‎های قدیمی اداری و اقتصادی استفاده می‎کرد و حالا تقریباً چیزی از همان نیز نمانده بود، با سیلی از پول‎های هنگفت کمکی از سوی جامعۀ جهانی مواجه شد. مقدار قابل‎توجهی از این پول توسط سازمان‎های غیردولتی و یک مقدار آن توسط دولت به مصرف رسیده است. نتیجه هر چه بوده، به گردش در آمدن پول در سیستمی بوده که توانایی بازدهی لازم را نداشته است.

 
و این سبب شده تا یکی از کارهایی که اتفاق بیافتد سرمایه‎گذاری روی تالارها، ساختمان‎های مجلل، و رونق گرفتن مافیای زمین باشد. این تغییر سبب گردیده تا تفاوت طبقاتی با چهرۀ آشکارتر و ملموس‎تری دیده شود و فشار را بر روی طبقات فقیر بیش‌تر کند. چشم و هم‎چشمی‎ها، لمس‎کردنی‎تر شوند و میدان رقابت بزرگ‎تر و پُرچالش‎تر و پُرخرج‎تر.

طبیعی است در شهرهایی که حتا اماکن تفریحی مناسبی برای خانواده‎‌ها نباشد، محافل عروسی به یکی از معدودترین فرصت‎های تفریحی و تفننی برای زنان و مردان تبدیل می‎‌گردند و این «هر چه بزرگتر، بهتر» بودن چنین محافلی را توجیه می‌کند.

۴-  نوع نگاه به زن و نقش و هویت اجتماعی او:عامل دیگر و مهم‎‌تر همین است. در جامعۀ ما، نگاه به زن بیش‌تر متأثر از یک رویکرد «ناموسی» و «مالی» است. زن جزیی از مایملک مرد و خانواده است، و با وجود آن که زن/دختر کار می‌کند، ولی چون کارش معمولاً «درآمدزا» به معنای عاید فزیکی پول نیست، کارش زیاد ارزش داده نمی‌شود. از سویی، «آسیب‌پذیر بودن زن» بخشی از نگرانی در خانواده است که مبادا عفت و آبرو و عزت خانواده به خطر بیافتد. همین نگاه‌کرد است که باعث می‌شود زمانی که دختر یا زنی مورد تجاوز قرار می‌گیرد، خودش ملامت شود و مقصر دانسته شود، نه عاملین تجاوز.

 
در کنار همۀ این‌ها، چون دختر/زن «درآمدزا» نیست، در حقیقت باری بر دوش خانواده است و خوب است تا به زودترین فرصت این بار برداشته شود و در عوض پولی که بر او مصرف شده به دست آید. یکی از دلایل این که خانوادۀ عروس «طویانه/پیشکش» بیش‌تر می‌خواهد، همین است.