وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

جامعه هیز به چه معناست؟

هفته یی نیست كه صفحات حوادث روزنامه و سایر نشریات از رفتارهای دزدكی و غیراخلاقی عده یی خبر ندهند. پسری كه دوست دخترش را با دروغ فریب می دهد. صاحبخانه یی كه با اجاره خانه اش، با قرار دادن دوربین، به شكل پنهانی از آنها فیلمبرداری می كند. پزشكی كه با بیهوش كردن بیمارانش به آزار آنها می پردازد و نیز با گرفتن فیلم آنها را مجبور به كارهای غیراخلاقی می كند و سی دی 5 دقیقه یی هنرپیشه یی كه مخفیانه فیلمبرداری می شود و به فروش میلیونی می رسد. همه این موارد و چرایی آن موضوع گفت وگویی است با سوسن شریعتی استاد دانشگاه. در این گفت وگو او با رویكردی انتقادی – اجتماعی از جامعه هیز سخن می گوید. اولین پرسش این است؛

-جامعه هیز یعنی چه؟

قبل از ورود به تعریف جامعه هیز، ذكر این نكته ضروری است كه این تعبیر از حوزه روانشناسی وام گرفته شده است. فروید در مطالعه رفتار جنسی از دو پدیده «تماشاگر جنسی» voyeurisme و نیز عورت نمایی exhibitionisme به عنوان دو نوع بیماری در كنار بیماری هایی چون سادیسم و مازوخیسم نام می برد. تماشاگری جنسی در واقع مبتنی است بر میل و گرایش به نگریستن و مشاهده كردن خلوت یا عریانی كسی یا گروهی از اشخاص در وضعیتی نامتعارف به قصد لذت بردن یا تحریك شدن. بر خلاف عورت نمایی كه میل به عرضه كردن خود است به قصد صید لحظه یی كه نگاه دیگری بر تو می افتد. در حقیقت تماشاگر جنسی از طریق قراردادن خود در موقعیتی پنهان- طوری كه دیده نشود- در جست وجوی دیدن چیزی است كه دیده نمی شود. او به دنبال دیدن امر قابل رویت نیست، دیدن غیرقابل رویت موضوع اصلی نگاه او است و همین دیدن و دیده نشدن اسباب لذت را برای بیمار فراهم می كند. در حقیقت نفس نگاه كردن و آن هم پنهانی، شرط اصلی لذت است و موضوعی كه به آن نگاه می شود فقط شرط لازم است، بهانه است. (نگاه كردن از سوراخ كلید، از لابه لای جرز در، از پشت پرده، استفاده از دوربین از پنجره خانه روبه رو و..) لاكان، روانشناس فرانسوی، تماشاگری جنسی را نوعی سوبژكتیویته منحرف می داند. به تعبیر او موضوع اصلی این رفتار بیمارگونه جنسی، «نگاه» است. نگاه همچون سوژه. هم آنچه به آن نگریسته می شود (غافلگیر كردن آن دیگری) و هم آن كس كه به گونه یی پنهان نگاه می كند و البته مهم تر از همه میل به غافلگیر شدن. این میل و در عین حال اضطراب كه در زمانی كه مشغول نگریستن هستی دیگری تو را در این موقعیت غافلگیر كند. تماشاگر جنسی همواره در پی نگاهی است كه بتواند خود را در آن شناسایی كند، خود را از خلال دیگری كشف كند. نوعی نارسیسیسم و خودشیفتگی. تعبیر هیز، در حقیقت معادل دم دستی همان اصطلاح فنی تر تماشاگری جنسی است.

تا قبل از سال های نود، این تعبیر عمدتاً به حوزه روانشناسی تعلق داشت. اما از سال های نود به بعد به خصوص 1995، این اصطلاح برای مطالعه نوعی رفتار اجتماعی نیز به كار برده می شد؛ چشم چرانی اجتماعی. (voyeurisme social) جامعه شناسان با استفاده از این تعبیر به یك نوع انحراف تعمیم یافته در میدان اجتماعی نظر داشتند. كشش و كنجكاوی عمومی برای دیدن و كشف كردن خلوت دیگری، دانستن اینكه در پنهان چه اتفاقی می افتد. این موضوع به عنوان یك پدیده اجتماعی به دنبال یك برنامه تلویزیونی در اواخر سال 1999در هلند پیش آمد به نام «Big brother» (برادر بزرگ). موضوع این برنامه تلویزیونی، گزینش عده یی دختر و پسر به تعداد مساوی بود كه باید به مدت مثلاً بیست روز در یك آپارتمان زندگی كنند، بی آنكه طی این مدت اجازه خروج از آپارتمان را داشته باشند. در همه اتاق ها- از دستشویی گرفته تا اتاق خواب- دوربین هایی كار گذاشته شده بود تا رفتار این آپارتمان نشین ها در خلوت و جلوت قابل رویت برای تماشاچیان تلویزیونی باشد؛ عشق هایی كه به وجود می آمد، دشمنی هایی كه سر می زد، از مغازله گرفته تا صف كشی های متعدد، فحاشی ها و دوستی ها و… طبیعتاً آنها می دانستند كه دیده می شوند اما قرار نبود این دانستن مانع زیست عادی آنان شود. پرنسیپ ماجرا در آن بود كه همه رفتارهایی كه قاعدتاً مربوط به حریم خصوصی است قرار بود در محضر میلیون ها تماشاچی اتفاق افتد. در پایان این مدت، بینندگان بهترین زوج را انتخاب می كردند و جایزه یی داده می شد.

-چرا اسم آن برنامه را Big brother گذاشتند؟

گمان كنم برگرفته از رمان 1984اثر جرج اورول بود. رمانی در نقد جوامع توتالیتر. برادر بزرگ تعبیری بود كه در مورد حزب كمونیست شوروی به كار برده می شد و كنایه از آن نگاه ناظر بر فراز نشسته یی است كه تو را در همه وجوه زندگی تحت كنترل دارد و می بیند. در واقع دوربین نقش برادر بزرگ را بازی می كند. با این برنامه، اولین بار بود كه خلوت زندگی تبدیل به سوژه اصلی نمایش های تلویزیونی می شد. موفقیت این برنامه و استقبال مردم چنان بود كه 27كشور ایده این برنامه را خریدند و مشابه آن را در تلویزیون های ملی خود ساختند.(ایتالیا، اسپانیا، آلمان و…) و نامی كه برای خود گذاشتند تله رئالیته بود.tژlژ-rژalitژ ، واقعیت های زندگی كه تبدیل به سوژه تلویزیونی می شوند. در فرانسه، برنامه یی با همین موضوع به نام لافت استوری در سال 2000 برگزار شد و حدود 38 هزار نفر كاندیدای شركت در آن بودند با شش میلیون تماشاچی.

این استقبال عمومی از امكان تماشای دسته جمعی آنچه كه قرار است به خلوت زندگی مربوط باشد و تبدیل آن به سوژه عمومی، به بحث هایی در حوزه روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی و… منجر شد. تعبیر «صنعت امر حریم خصوصی» به همین پدیده اطلاق می شد. industrie de l,intimitژ و این پرسش كه چرا و چگونه زندگی خصوصی تبدیل به كالا می شود و تابع همان قانون عرضه و تقاضا و خود یك چرخه اقتصادی و پولساز وسیع را به دنبال می آورد و همه اینها فقط به این قصد كه من شهروند تماشاگر ببینم كه دیگری در خلوت خود چه می كند و چه ابتكاری نشان می دهد.

وسایل مدرن ارتباط جمعی هم، از وب كم هایی كه بر رایانه های خانگی نصب می شود تا توسط اینترنت، زندگی شخصی من در معرض دید بینندگان مجازی قرار گیرد، گرفته (حدوداً 250 هزار در سال 2000)تا مجلات زرد مثلاً با 18 میلیون خواننده در 2005 یا وبلاگ های شخصی كه طی آن خود را با دیگری در میان می گذاری و… همگی نشان از این میل و كشش تعمیم یافته به دیدن و دیده شدن دارد. همان عمومیت یافتن «نگاه منحرف» در میدان اجتماعی كه تعبیر میشل بوزون جامعه شناس فرانسوی است. در حقیقت جوامع مدرن به یمن تكنولوژی یا امكان ضبط تصویر و امكان ضبط لحظات شخصی تر، حریم خصوصی را تبدیل به سوژه اصلی اجتماعی می كند و بخشی از آحاد جامعه را بدل به تماشاگر جنسی، هیز یا چشم چران می سازد. بسیاری از متفكران فرانسوی پس از این قضیه تله رئالیته، این موضوع را مورد مطالعه قرار دادند از جمله دریدا.

-قبل از دریدا چه كسانی به این موضوع پرداختند؟

میشل بوزون جامعه شناس فرانسوی در كتابی به نام «نگاه منحرف» یا مافوزولی در كتاب «زمانه قبیله ها» یا لوسین ایزرائل، روانكاو و… بوزون این میل عمومی به نگاه انداختن به پس پرده زندگی های خصوصی را در جامعه غربی در چند دلیل خلاصه می بیند. مثلاً میل به شفافیت و منتفی دانستن هر گونه ممنوع، كه آن را یك وسوسه مدرن می داند، موضوعی كه منجر به از میان رفتن زندگی خصوصی است یا غیبت تخیل كه تو را وامی دارد با نظر انداختن به حریم دیگری ایده های جدید بگیری. یا از میان رفتن یك هنجار مطلق در رفتار جنسی و درهم ریختن خیر و شر در این رابطه. از همین رو چشم چرانی بدل به شكل جدید زیست جمعی می شود. زندگی خصوصی می شود مساله عمومی. چرا كه حوزه خصوصی دیگر از قوانین و قواعد پیشین همچون مذهب و سنت و اخلاق و قانون و.. تبعیت نمی كند، كدهای اجتماعی ترك خورده است و از آن تحت عنوان برهم خوردن تعادل اجتماعی سخن می گوید. مافوزولی كه جامعه شناس تخیل است در كتابی به نام «زمانه قبیله ها» نیز از مرگ تخیل در جوامع غربی صحبت می كند. می گوید در قرون وسطی حریم خصوصی و حریم عمومی تفكیك شده نبود. در قرن هفدهم با دكارت و در قرن هجدهم با روسو، فلسفه فرد خودبسنده مستقل شكل می گیرد؛ «من فكر می كنم، پس هستم در درون دژ محكم خود». او می گوید امروز برگشته ایم به همان موقعیت قرون وسطایی كه در آن مرزهای فردیت و اجتماع از میان رفته، خود در دیگری گم شده است. من، دیگر نه توسط خود كه توسط دیگری فكر می شوم. به عبارتی «من را فكر می كنند».

لوسین ایزرائل روانشناس معروف غربی نیز علت پیدایش این انحراف عمومی در «نگاه» را در این می داند كه نگاه در زمان ضروری و به وقت مقتضی با یك سری «ممنوع های ضروری» برخورد نداشته است. دلیل جذابیت نشریات زرد هم همین است، زیرا ما این امكان را پیدا می كنیم كه دیگران را در وضعیت های ممنوع ببینیم. رویت امر غیرقابل رویت به طور معمولی، مشاهده واكنش دیگری در خلوت، جایی كه گمان می كند چشمی بر او نمی افتد. در ادبیات هم به این موضوع پرداخته شده است، سارتر و دیگران. فراهم كردن موقعیت هایی كه بتوان از خلال آن واكنش دیگری را تست كرد. در حقیقت هیزی و چشم چرانی اجتماعی نوعی تست آن من پنهان است، دیدن آن واكنشی كه به شكل علنی نمی توان دریافت.

-حال می توانیم به جامعه خود برگردیم، جامعه ما از این نظر چه وضعیتی دارد؟

میل به دانستن آنچه دیگری در پنهان خود مرتكب می شود همان چیزی است كه دوست نداریم به آن اعتراف كنیم. اخبار و شواهد همه نشان از این دارد كه این كشش و جذابیت به جان ما هم افتاده است و همان تكنولوژی مدرن به كمك ارضای این میل جدید آمده است. بسیاری از دلایلی كه برشمرده شد، اینجا هم كاربرد دارد؛ در هم ریختن كدهای اجتماعی، كمرنگ تر شدن نقش و كاربرد قوانین و قواعد پیشین، مثلاً سنت و تعریف ما از اخلاق و… نیز تغییر موقعیت فرد و نسبتش با اجتماع، مواجهه مغشوش با همان «ممنوع های ضروری» كه بدان اشاره شد. بی شك مهم ترین مساله در جامعه ما همین در هم ریخته شدن نسبت حریم خصوصی و حریم عمومی است یا بهتر است بگوییم تفاوت فاحش و غریب رفتار خصوصی ما و رفتار بیرونی مان؛ تفاوتی كه محصول تضاد و تناقضی است كه میان ذهنیت در حال تغییر جامعه و هنجارهای مشروع تعریف شده موجود است. آنچه مجاز است با آنچه در واقعیت هستیم- اگرچه در پنهان- در بسیاری اوقات همخوانی ندارد و ما برای شناخت اینكه در واقعیت چگونه هستیم راهی به جز سرك كشیدن به خلوت خود و دیگری نداریم. تفاوت میان امر مجاز و امر ممكن بسیار است. خیلی چیزها مجاز نیست اما در جامعه ما ممكن شده است. آنچه دیده می شود واقعیت ما نیست، حتی اگر در حد نگاه كردن به فیلم های خانوادگی فلان هنرپیشه یا بهمان ورزشكار باشد. گویاترین نمونه، همین ماجرای پخش سی دی پنج دقیقه یی لحظات خصوصی یكی از هنرپیشه های جوان بود. آمار می گوید این سی دی، چهار میلیارد تومان فروش داشته است و این رقمی است بی سابقه در تاریخ سینمای ایران. (فیلم آتش بس به عنوان پرفروش ترین فیلم ایرانی گمان كنم دو میلیارد تومان فروش داشت.) این رقم رسمی نیروی انتظامی است، بگذریم از همه كسانی كه این فیلم را مجانی دیده اند. با یك حساب و كتاب سردستی، می شود چند تا تماشاچی؟ چند تا تماشاگر جنسی؟

اینجا است كه برمی گردیم به بحث لاكان و این تذكر كه خود «نگاه» سوژه اصلی است و نه آن هنرپیشه. نگاهی كه به یمن تكنولوژی می شود یك اتفاق اجتماعی با هزاران اكتور. این همان تله رئالیته و لافت استوری و بیگ برادر است، با قرائت بومی؛ كنجكاوی برای دیدن رفتاری كه دیگری در پنهان انجام می دهد و ما در پنهان به آن نگاه می كنیم و از دیدنش به گونه یی پنهان یا لذت می بریم، یا ایده می گیریم یا… فرقی نمی كند، حتی وقتی كه تقبیح می كنیم. در صفحه حوادث روزنامه ها هم پر است؛ دكتری كه در مطبش دوربین می گذارد، وبلاگ هایی كه از حالات روحی و روانی نویسندگان شان خبر می دهند.تكنولوژی جدید نیز كمك می كند كه من اندرونی خود را تبدیل به سوژه عمومی كنم و به تعبیر جامعه شناسان «بدن انسان تبدیل به بدنه اجتماعی می شود».سخن لوسین ایزرائل هم باز همین جاست كه مصداق پیدا می كند؛ مواجهه نامعلوم و مغشوش با ممنوع ضروری.

-منظورتان این است كه واقعیت ها در جامعه ما سركوب می شوند و از جای دیگر سر باز می كند؟

منظورم این است كه اگر در جامعه غربی، میل به شفافیت و از میان رفتن ممنوع، مرز میان حریم خصوصی و عمومی را از میان برده است و همین امر باعث می شود كه حریم خصوصی تبدیل به سوژه تلویزیون شود در جامعه ما برعكس میل به پنهان كردن، عامل شكل گیری این هیزی تعمیم یافته است. میل به پنهان كردنی كه ناشی از تضاد فاحش میان خصوص و عموم ما است ترس از شفافیت است كه كنجكاوی برای دانستن را ترغیب می كند. میل به دانستن آن چیزی كه دوست نداریم به آن اعتراف كنیم و دارد پنهانی اینجا و آنجا اتفاق می افتد؛ سر باز زدن از اعتراف. مجبوریم پنهان عمل كنیم و كنجكاوی برای برملا شدن را افزایش می دهیم. نمی خواهیم صدایش را درآوریم و متاسفانه صدایش درآمده است. به دلیل تناقض غریبی كه میان ذهنیت بی سامان امروزمان وجود دارد با آن عینیتی كه پا به پای ما پیش نمی رود بلكه دست در دست یك سری كلیشه هایی است كه از سر ترس یا جهل می خواهد به یك دیروز از دست رفته وفادار بماند، به نام سنت، به نام عرف و… سامانه های سنتی از دست رفته است و از اعتراف به آن سر باز زده می شود. سایه بسیاری از تابوهای جامعه سنتی بر سر ماست بی آنكه آن اقتدار لازم و اولیه را داشته باشند. فقط مانع از آن می شوند كه بتوانیم با صراحت و صدای بلند از این گذر و عبور صحبت كنیم. همه آن ممنوعیت هایی كه كاربرد اخلاقی داشته اند، در غیبت نفوذ اولیه، زمینه ساز رفتار ضداخلاقی می شوند. همان جامعه یی كه به نام اخلاق جلو می آید – عرفی باشد یا شرعی- اما نمی خواهد از شرایط زیست اخلاقی سخن بگوید. بحران اساسی اینجا است. در غرب هم شاید در توضیح این چشم چرانی اجتماعی، از درهم ریختگی هنجارهای اخلاقی سخن بگویند اما غربی تعریفش را از اخلاق، ممنوع، تابو و… تغییر داده و در نتیجه بی رودربایستی از خود و با خود حرف می زند. اینجا دیگر می توان بحث را از حوزه اجتماعی به حوزه اخلاق كشاند، چه از اخلاق اجتماعی صحبت كنیم، چه از اخلاق مذهبی. اگر به تعبیر سارتر فرهنگ آن آینه عتیقی باشد كه مرا به خویش نشان می دهد تا بتوانم از خلال او خود را تعریف كنم، همین نگاه پنهانی كه امروز دارد تعمیم پیدا می كند شاید بخشی از فرهنگ امروزی ما باشد، بخشی كه دست ما را برای خودمان رو می كند. اینكه ما امروز كجاییم، موقعیت كنونی سنت و مذهب و عرف اجتماعی و اخلاق ما چیست؟ كجا توهم است، كجا شایعه، كجا آرزوها را با واقعیت یكی گرفتن؟

همه این حرف ها بدیهی است و زدنش تخصص نمی خواهد. مشاهده كنی روشن می شود. توصیه های اخلاقی فقط وقتی می توانند اثرگذار باشند كه شرایط زیست اخلاقی فراهم شود و این شرایط فراهم نمی شود مگر اینكه ما همان آینه عتیق را به جای اینكه بشكنیم، روبه روی خود بگیریم و خود را به رو آوریم. باید ممنوع ها را جور دیگری تعریف كرد و درباره آن صحبت كرد تا این فاصله های نجومی میان خلوت و جلوت؛ میان واقعیت و ذهنیت های متغیر كمتر شود و احتمالاً كنجكاوی برای «آنچه در خلوت می شود» كمتر شود. ممنوع ها ضروری اند اما باید دوباره تعریف شوند.



پایگاه فرهنگی تفریحی ایران ناز