خدایا تو لرزیده ای هیچگاه
به محراب چشمان گم رنگ او
شنیدی تو بانگ دل خویش را
ز تاریکی سینه ی تنگ او
خدایا تو گردیده ای هیچگاه
به دنبال تابوت های سیاه
ز چشمان خاموش پاشیده ای
به چشم کسی خون بجای نگاه
دریغا تو احساس اگر داشتی
دل ات را چو من مفت می باختی
برای خود ای ایزد بی خدا
خدای دگر نیز می ساختی
از: نصرت رحمانی و شعر فوق العاده اش