نام : مارلون براندو ( Marlon Ernest Brando Jr )
تاریخ تولد : 3 آپریل 1924 – اوماها امریكا
تاریخ درگذشت : 1 جولای 2004 – كـالیفرنیا (در سن 80 ســالگـی)
علت مرگ : از كـار افـتـادن ریه ها (وی از نـارسـایـی ریـوی و قلبی وهمچنین دیابت رنج میبرده است)
شغل : بازیگر
تحصیلات : دیپلم متوسطه از مدرسه نظامی
قد : 178 سانتی متر
همسران :
1- TARITA TERIIPIA ، شغل : بازیگر ، سال ازدواج : 1962 ، طلاق: 1972
2- MOVITA CASTANEDA ، شغل : بازیگر ، سال ازدواج : 1960 ، طلاق: 1962
3- ANNA KASHFI ، شغل : بازیگر ، سال ازدواج : 1957 ، طلاق: 1959
روابط دیگر:
1- CHRISTINA MARIA RUIZ
2- RITA MORENO
فرزندان : مارلون براندو دارای 11 فرزند است
مسـن تـرین پسر وی در سال 1990 دوست پسر خواهر ناتنی خود (CHEYENNE) را با ضرب گلوله به قتل رساند و 5 سال به زندان افتاد. CHEYENNE نیز در سـال 1995 و در سـن 25 سـالـگی با حلق آویز كردن خود دست به خودكشی زد.
مـارلـون بـراندو پیش از آنكه بازیگر گردد اپراتور آسانسور بوده است. پدر و مادر وی الكلی بوده اند. مارلون تا پیـش از فـوتـش صـاحــب جزیره خصوصی بنام TETIAROA واقع در اقیانوی آرام بوده است.
او در سال 1940 آموزش رقص مدرن را نیز فرا گرفته بود. به گفته خود مارلون براندو وی قادر بود توسط مدیتیشن استرس خود را تحت كنترل درآورد. مـارلـون صـاحــب یك كتابخانه بزرگ با 3600 عنوان كتاب بود كه تمامی آن را پس از درگذشتش به مزایده گذاشتند.
وی چندین بار در نوجوانی از مدرسه اخراج گردید. وی همـواره در از بر كردن دیالوگهای خود با مشكل روبرو بود. پیكر مارلون براندو سوزانده گشت. درآمد او از فیلم پدرخوانده در سال 1972: 250 هزار دلار بوده است.
مارلون ارنست براندو جونیور (انگلیسی: Marlon Ernest Brando Jr.؛ ۳ آوریل ۱۹۲۴ – ۱ ژوئیه ۲۰۰۴) بازیگر آمریکایی بود.
او در طول ۶۰ سال فعالیت حرفهای خود افتخارات گوناگونی از جمله دو جایزهٔ اسکار، سه جایزهٔ آکادمی فیلم بریتانیا و چهار جایزهٔ گلدن گلوب کسب کردهاست.
او به عنوان یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین بازیگران قرن بیستم در نظر گرفته میشود. براندو در زمینههای کنشگری بهویژه جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان نیز فعالیت داشت.
او یکی از نخستین بازیگرانی است که سیستم بازیگری استانیسلاوسکی و بازیگری متد را به مخاطبان جریان اصلی رساند.
مارلون براندو یکی از تأثیرگذارترین بازیگران تاریخ سینما است و در بین بسیاری از علاقهمندان به سینما و منتقدان به عنوان «بهترین بازیگر تاریخ سینما» شناخته میشود.
بسیاری بهترین نقش او را ویتو کورلئونه در پدرخوانده میدانند.
آنچنان که خودش بیان کرده هرگز فکر نمیکرده در جهان سینما به چنین شهرتی برسد و میگوید:
همهچیز اتفاقی شد، اگر خوش شانس نمیبودم و بازیگر نمیشدم، معلوم نیست که قرار بود سر از کجا دربیاورم. احتمالاً یک شیاد و کلاهبردار میشدم. کلاهبردار خوبی میشدم.
او در دوران نوجوانی به اجبار پدر وارد آکادمی نظامی شد، ولی آن را نیمه تمام گذاشت. بعدها به آکادمی بازیگری استلا آدلر (زنی که تاکنون یکی از بزرگترین استادان بازیگری مخصوصاً در رشته تئاتر شناخته میشود) رفت و سپس به تئاتر برادوی راهیافت.
در واقع بیشتر بازیگران بزرگ هالیوود مدتی را در تئاتر برادوی کار کردهٰاند. با نمایش تئاتری اتوبوسی به نام هوس که بعدها در فیلم آن را نیز نقشآفرینی کرد نامش سر زبانها افتاد.
همچنین بنا به گفته خودش نقدهایی که بعد از تئاتر اتوبوسی به نام هوس در روزنامهها نوشته شد یکی از دلایلی است که او در تمام عمر خود رابطهٔ خوبی با روزنامهها و مجلات نداشت.
روزنامهها در مورد این نمایش که مارلون در آن نقش یک مرد بیاحساس و وحشی را بازی میکرد نوشته بودند که مارلون براندو در حقیقت شخصیت خود را در این نمایش به صحنه بردهاست.
او بعد از سه سال پیایی بازی در نمایش تئاتر اتوبوسی به نام هوس بالاخره قراردادهایی با کمپانیهای سازنده فیلم نوشت و در اولین فیلم سینماییاش به نام مردان که در آن نقش یک سرباز معلول را بازی میکرد ظاهر شد.
براندو از سوی انستیتوی فیلم آمریکایی به عنوان چهارمین ستاره بزرگ سینما در میان ستارههای مرد سینما که اولین تجربهٔ بازیگریشان در سال ۱۹۵۰ یا پیش از آن اتفاق افتاده بود، رتبهبندی شد.
او یکی از شش بازیگری بود که مجلهٔ تایم در سال ۱۹۹۹ نامشان را در فهرست ۱۰۰ شخصیت برجسته قرن بیستم قرار داد.[۷] تایم در این فهرست براندو را به عنوان «بازیگر قرن» برگزید.
مارلون براندو جونیور، سوم آوریل ۱۹۲۴ در اوماهای نبراسکا چشم به جهان گشود، مادرش بازیگر تئاتر بود و پدرش در تولید مواد شیمیایی فعالیت داشت.
یازده ساله بود که همراه با خانواده به ایلی نویز مهاجرت کرد. در این زمان والدینش از یکدیگر جدا شدند و مدتی کوتاه همراه با خواهرش جوسلین و فرانسز با مادرش زندگی کرد.
او خود دربارهٔ دوران کودکیش میگوید: «ما در شهری کوچک زندگی میکردیم، و مادرم یک دائمالخمر بود. زمانیکه مادر میرفت و گم میشد، ما نمیدانستیم که او کجاست. برایم عادت شده بود که بروم و او را از زندان در بیاورم. خاطرات او حتی اکنون نیز مرا پر از شرم و خشم میکند.»
تمایل مارلون به بازیگری در تئاتر وابسته به حرفه و ترغیبهای مادرش بود. پیش از مارلون، خواهرش جوسلین جذب بازیگری شد. جوسلین به نیویورک رفت تا در آکادمی هنرهای دراماتیک آمریکا به آموزش بازیگری مشغول شود.
بعدها او سر از برادوی درآورد و بازیگری در تلویزیون و سینما را نیز به تجربیات خود افزود. پس از آنکه دیگر خواهر مارلون به نیویورک رفت تا در رشته هنر تحصیل کند او نیز راه خواهرش را در پیش گرفت.
براندو دوران کودکی تلخ و سختی را از سر گذراند و چندین بار از مدرسه اخراج شد تا در ۱۶ سالگی به مدرسه نظام رفت جایی که پدرش قبلاً به آنجا رفته بود.
مارلون نوجوان در مدرسه نظامی به فعالیتهای نمایشی مشغول شد. او نظم محیطهای نظامی را تاب نمیآورد. بارها از مدرسه فرار کرد و دستگیر شد هر چند هم کلاسیهایش او را دوست داشتند و از او حمایت میکردند، اما عاقبت تصمیم گرفت تحصیل در مدرسه نظام را نیمه کاره رها کند.
براندو آشکارا دوجنسگرا بود. وی در مصاحبهای در اینباره گفت:
مانند تعداد بیشماری از دیگر مردان، من هم رابطهی همجنسگرایانه داشتهام. این یک چیز عادی ست، من اهمیت نمیدهم دیگران ممکن است چه فکری کنند. در کتابهای زندگینامهای که دربارهٔ براندو انتشار یافتهاست، به رابطه عاشقانه وی با جیمز دین، کری گرنت، لارنس الیویه و راک هادسن اشاره شدهاست.
براندو در سال ۱۹۴۲ به مدرسه تئاتر حرفهای آمریکا پیوست و در این مکان به تجربههای کارگاهی تئاتر دست یافت.
پس از آن بود که سر از اکتورز استودیو درآورد و تحت آموزش استلا آدلر استاد بزرگ بازیگری زمان قرار گرفت و در این دوران، بازیگری به شیوه استانیسلاوسکی را آموخت.
هر چند همواره با آدلر در کشمکش بود و عاقبت اکتورز استودیو را رها کرد. براندو به خاطر خلق و خوی معترض و ناخوشایندی که داشت، باعث شده بود تا از یکی دو کار تئاتری اخراج شود.
بعد به عضویت یک گروه محلی درآمد و با نمایش «مادر را به یاد میآورم» به برادوی پا گذاشت. در سال ۱۹۴۸ و در سن ۲۴ سالگی به نقش استنلی کوالسکی در نمایش اتوبوسی به نام هوس در برادوی روی صحنه رفت.
ایفای نقش یک کهنه سرباز در نمایش «کافه تراک لاین» نامش را بر سر زبانها انداخت. هر چند این نمایش با شکستی تجاری همراه شد، اما منتقدان چنان از قدرت بازیگری براندو به وجد آمده بودند که او را «متعهدترین بازیگر برادوی» نامیدند.
در سال ۱۹۵۳ براندو در نمایش «سلاحها و مرد» به کارگردانی لی فالک نیز خوش درخشید.
او برای بازی در این نقش پیشنهاد دستمزد هفتهای ۱۰۰۰۰ دلاری در برادوی را رد کرد تا در این نمایشنامه در بوستون روی صحنه برود در حالی که تنها ۵۰۰ دلار دستمزد هفتگی میگرفت، این آخرین نقش آفرینی مارلون براندو روی صحنه تئاتر بود.
پس از درخشش روی صحنه در نمایش تئاتری «اتوبوسی به نام هوس» از سوی الیا کازان فیلمساز نامدار دوران دعوت شد تا در نسخه سینمایی این نمایش به نقش آفرینی مشغول شود.
شخصیت استنلی کوالسکی در نسخه سینمایی نمایشنامه کلاسیک «اتوبوسی به نام هوس» با نام براندو عجین شد و شهرتی جهانی یافت.
این فیلم و فیلم در بارانداز (هر دو به کارگردانی الیاکازان) در دهه ۱۹۵۰ نام براندو را به عنوان استعدادی جدید در بازیگری سینما بر سر زبانها انداخت.
او در میانسالی با ایفای نقش دن ویتو کورلئونه در فیلم پدرخوانده نام خود را جاودانه ساخت. نقشی که دومین جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برایش به ارمغان آورد.
دهه پنجاه
مردان (۱۹۵۰) – براندو نخستین بار در فیلم «مردان» بازی کرد. او برای ایفای این نقش یک ماه در بیمارستان مجروحین جنگی بستری شد تا به جزئیات رفتاری نقش دست یابد، کاری که از دید بسیاری از بازیگران مجرب آن دوران مانند لارنس الیویه یا کلارک گیبل حماقت محض محسوب میشد.
اتوبوسی بنام هوس (۱۹۵۱) – پس از درخشش روی صحنه در نمایش اتوبوسی به نام هوس از سوی الیا کازان فیلمساز نامدار دوران دعوت شد تا در نسخه سینمایی این نمایش به نقش آفرینی مشغول شود.
بازی نامتعارف براندو در نقش استنلی کوالسکی در این فیلم به انقلابی در تکنیکهای بازیگری تعبیر شد و شیوه بازیگری متد را با تغییری اساسی مواجه ساخت.
پس از آن برای تست بازیگری در نقش اصلی فیلم «یاغی بی هدف» به استودیوی برادران وارنر رفت. نقشی که عاقبت جیمز دین برای ایفای آن برگزیده شد.
بازی قدرتمندش در نسخه سینمایی اتوبوسی به نام هوس نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برایش به ارمغان آورد.
نامزدی اسکار در سه سال بعدی نیز با فیلمهای زنده باد زاپاتا، ژولیوس سزار و در بارانداز تکرار شد و برای فیلم آخر، نخستین بار این جایزه را به خانه برد.
زنده باد زاپاتا (۱۹۵۲) – در نقش امیلیانو زاپاتا انقلابی مکزیکی ظاهر شد. الیا کازان کارگردانی فیلم را برعهده داشت و براندو نامزد جایزه اسکار بازیگری شد.
ژولیوس سزار (۱۹۵۳) – در نقش مارک آنتونی روم باستان در یک فیلم شکسپیری اجرای تئاتری و هنرمندانه از خود نشان داد.
وحشی (۱۹۵۳) – وحشی دیگر فیلم مهم براندو در دهه درخشان ۱۹۵۰ بود. او که در نقش یک موتورسیکلت سوار یاغی در این فیلم خوش درخشیده بود به بت نسل جوان تبدیل شد.
تصویری که از او یک جوان عاصی عصر راک اند رول ارائه داد، به شمایل این عصر بدل شد. از اینجا به بعد تأثیر پدیده براندو روی نسل جوان دو چندان شد.
تصویر جدید جوانان یاغی در آمریکا بر اساس ویژگیهای ظاهری براندو در فیلم «وحشی» (موتورسیکلت بزرگ، کاپشن چرمی و شلوار جین) شکل گرفت.
پس از نمایش موفق این فیلم، فروش کارخانجات بزرگ موتورسیکلت آمریکا سیر صعودی به خود گرفت. «وحشی» در خارج از آمریکا نیز با توفیق تجاری روبرو شد تأثیراتی مشابه بر فرهنگ کشورهای دیگر جهان گذاشت.
در بارانداز (۱۹۵۴) – تحت کارگردانی الیا کازان و با همراهی گروهی از مستعدترین بازیگران دوران، براندو جایزه اسکار را برای ایفای نقش تری مالوی در «در بارانداز» به دست آورد.
براندو و همبازیاش در این فیلم «راد استایگر»، برخی سکانسهای نوشته شده توسط کازان را نپسندیده و در این صحنهها به بداهه پردازی روی آوردند.
دزیره (۱۹۵۴) – بهترین ناپلئون تاریخ سینما.
سایونارا (۱۹۵۷) – در نقش خلبان نیروی هوایی آمریکا در ژاپن و روابط عاشقانه با زنی ژاپنی. برای این فیلم هم نامزد اسکار بازیگری شد.
پنج فیلم نخست کارنامه بازیگری براندو، نام او را به عنوان یک استعداد بینظیر و خارقالعاده بازیگری در ذهن علاقهمندان و منتقدین سینما ثبت کرد. او سه سال متوالی جایزه فیلم بریتانیا (بفتا) را در سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ را به خود اختصاص داد.
در دهه پنجاه توفیق براندو با بازی در نقشهایی کمنظیر چون اسکای مسترسون در «مردها و عروسکها» مترجمی ژاپنیتبار در «چای خانه ماه اوت» خلبان نیروی هوایی در «سایونارا» و یک افسر نازی در «شیرهای جوان» ادامه یافت. او برای «سایونارا» هم نامزد اسکار شد.
او در سالهای دهه ۱۹۵۰ در کنار جیمز دین و مونتگمری کلیفت به یکی از ستارههای مشهور هالیوود بدل شد.
دهه شصت
در دهه ۱۹۶۰ براندو فیلمهایی چون «شورش در بونتی» ، «سربازهای یک چشم» (تنها فیلمی که براندو خود آن را کارگردانی کرد)، «تعقیب» ، «انعکاس در چشمان طلایی» و «کوئیمادا، بسوزان» (فیلمی از جیلو پونته کوروو که براندو آن را بهترین اثر بازیگری خود میدانست) بازی کرد.
با این فیلمها کارنامه هنری براندو در پایان دهه ۶۰ به شدت لطمه خورده و او میرفت تا به دست فراموشی سپرده شود به همین دلیل به سوی فیلمهای کم بودجه یا مستقل روی آورد.
برخی از مورخین سینما دلیل این عزلت گزینی را فعالیتهای اجتماعی براندو، به ویژه حمایتش از گروه افراطی «پلنگهای سیاه» میدانند. براندو همچنین در جریان فیلمبرداری شورش در بونتی، آنچنان مجذوب اهالی و چشماندازهای تاهیتی شد که یک آبسنگ حلقویِ دوازهجزیرهای در آنجا خرید.
دهه هفتاد
پدرخوانده (۱۹۷۲) – در آغاز دهه هفتاد براندوی میان سال با بازی در نقش خاطره انگیز «دن ویتو کورلئونه» در فیلم «پدرخوانده» به یکباره کارنامه هنری خود را دوباره احیا کرد.
فرانسیس فورد کوپولا کارگردان پدرخوانده در این باره میگوید: براندو خود تست چهرهپردازیاش را انجام داد او با گذاشتن دو تیله در دهانش، فرم ویژه فک و صورت و شیوه پرخش گفتاری دن کورلئونه را شکل داد.
کاپولا شیفته شخصیت پردازی براندو برای نقش ویتو کورلئونه شده بود. اما باید با مسئولان استودیو میجنگید تا براندو را که به بدخلقی و رفتار غیر مسئولانه سر صحنه فیلمها شهرت یافته بود به آنان بقبولاند.
مدیران کمپانی پارامونت میخواستند با دنی تامس برای ایفای این نقش قرارداد ببندند اما تامس که خود شاهد تمرینهای براندو برای این نقش بود پارامونت را وادار ساخت تا با مسئولیت کاپولا این نقش را به براندو بسپارند.
آخرین تانگو در پاریس (۱۹۷۲) – بازی براندو به رغم صراحتهای جنسی فراوان فیلم بسیار مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.
او در همان سال نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. مونولوگ مشهور او در کنار جسد همسرش از سوی راجر ایبرت به بهترین صحنهٔ بازیگری در تاریخ سینما تعبیر شدهاست.
اینک آخرالزمان (۱۹۷۹) – یک فیلم ویتنامی ضد جنگ و کوبنده. به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا. او در نقش یک نظامی یاغی با طبیعت و چهره وهم انگیز ظاهر شد.
براندو در دهه هشتاد میلادی کلاً از سینما خداحافظی و دوری کرد و در جزیره شخصی اش در مناطق استوایی اقیانوس آرام زندگی کرد.
براندو در دهه نود با چند فیلم بی کیفیت بازگشتی نومیدانه داشت. افزایش وزن وحشتناک او آن سالهای آخر بسیار نمود داشت.
وی در سال ۲۰۰۱ در آخرین فیلم خود با نام «امتیاز» برای اولین و آخرین بار با رابرت دنیرو همبازی شد.
فعالیتهای اجتماعی
فعالیتهای اجتماعی براندو در زمینه احقاق حقوق مدنی سیاهان در دهه ۶۰ و سرخپوستان در دهه ۷۰ و یهودیان در دهه ۹۰، بخش دیگری از شخصیت جذاب و چند بعدی وی را رقم میزند.
ضمن آنکه او با رفتارهای مغرورانه و تند و غیر عادیاش لقب «پسر بد هالیوود» را به خود اختصاص داد. او خود را یک دموکرات میدانست. براندو در راهپیمایی مشهور حقوق مدنی سیاهان ۱۹۶۳ نیز حضور داشت.
در ابتدای دهه ۹۰ او علیه آپارتاید تبعیض نژادی موضع گرفت. او حتی در فیلمی با همین مضمون بنام فصل سفید خشک نیز بازی کرد.
در دهه نود در زندگی خانوادگی او نیز مشکلاتی پدیدار شد. پسر براندو، دوست پسر خواهرش را کشت که به دادگاه و زندان کشیده شد و در ادامه دختر براندو که بر اثر فشار روحی تحت درمان روانی بود خودکشی کرد.
او در سال ۱۹۷۳ دندانهای یک عکاس پاپاراتزی را شکست. خصوصیات اخلاقی غریب براندو، کودکی نامتعارف و پرمحنتش، زندگی خانوادگی از هم گسیخته و مصیبت بارش،
سختگیریهایش هنگام حضور سر صحنه فیلمهای متعدد از جمله عدم تمایل یا ناتوانی در حفظ دیالوگها و سرپیچی از فرامین کارگردانها و رفتاری سرکشانه، ازدواجهای متعدد،
عدم مدیریت مالی زندگی، همه و همه میتوانست کارنامه حرفهای هر بازیگری را نابود سازد؛ با این وجود، هرگز استعداد هنری و شعور سیاسی مارلون براندو فراموش نمیشود؛
اگر چه، تندمزاجیها، حماقتها، بیقیدیهای جنسی، اشتهای سیری ناپذیر برای غذا و از دست دادن فرصتهای بسیار او هم از یاد نخواهد رفت.
در آستانه چهل و پنجمین مراسم اسکار، او اعلام کرد که مراسم اسکار را تحریم میکند و «ساشین لیتلفیدر» یک بازیگر ناشناخته را به جای خود میفرستد. او رئیس کمیته ملی بومیان آمریکا بود. اعتراض او به عدم وجود نماینده بومیان آمریکایی در صنعت سینما بود.
براندو روز یکم ژوئن ۲۰۰۴ (یازدهم تیر ۱۳۸۳) در سن ۸۰ سالگی درگذشت. علت واقعی مرگ او به دلیل اصرارهای عجیب وکیلش هرگز به درستی و صحت فاش نشد.
بعدها بخش پزشکی دانشگاه UCLA علت مرگ براندو را مشکلات تنفسی ناشی از تصلب بافتهای ریوی اعلام کرد.
هرچند این نکته نیز هرگز مورد تأیید وکیلش قرار نگرفت، علاوه بر آن براندو در سالهای پایانی عمر دچار نارسایی قلبی بود و گفته میشود از بیماری قند و سرطان کبد رنج میبرد.
جسد او بنا بر وصیت خودش سوزانده شد. از مارلون براندو سه جمله به یادگار ماندهاست:
– «بازیگری حرفهای پوچ و تو خالی است.»
– «هر چه پول درآوردم خرج روانپزشکها کردم.»
– «دیدن هنرپیشگان در تلویزیون که از زندگی خصوصی خود میگویند تهوعآور است.»
صحنه
۱۹۴۴ من مادر را به یاد میآورم
۱۹۴۶ کافه تروکلین
۱۹۴۶ یک پرچم متولد میشود
۱۹۴۶ کاندیدا یوجین
۱۹۴۶ آنتیگون
۱۹۴۷ اتوبوسی به نام هوس
۱۹۵۳ مرد و اسلحه
۱۹۵۰ مردان ، کارگردان کن فرد زینمان
۱۹۵۱ اتوبوسی به نام هوس ، کارگردان الیا کازان
۱۹۵۲ زندهباد زاپاتا! ، کارگردان الیا کازان
۱۹۵۳ ژولیوس سزار ، کارگردان جوزف ال. منکیهویچ
۱۹۵۳ وحشی ، کارگردان لاسلو بندک
۱۹۵۴ در بارانداز ، کارگردان الیا کازان
۱۹۵۴ دزیره ، کارگردان هنری کاستر
۱۹۵۵ مردها و عروسکها ، کارگردان جوزف ال. – منکیهویچ
۱۹۵۶ چایخانه ماه اوت ، کارگردان دنیل من
۱۹۵۷ سایونارا ، کارگردان جاشوا لوگن
۱۹۵۸ شیرهای جوان ، کارگردان ادوارد دمیتریک
۱۹۶۰ همیشه در فرار ، کارگردان سیدنی لومت
۱۹۶۱ سربازهای یکچشم ، کارگردان مارلون براندو و همچنین کارگردان
۱۹۶۲ شورش در بونتی ، کارگردان لوئیس مایلستون
۱۹۶۳ آمریکایی زشت ، کارگردان جرج انگلند
۱۹۶۴ داستان وقت خواب ، کارگردان رالف لوی
۱۹۶۵ موریتوری ، کارگردان برنهارد ویکی
۱۹۶۶ تعقیب ، کارگردان آرتور پن
۱۹۶۶ آپالوزا ، کارگردان سیدنی جی. فیوری
۱۹۶۷ کنتسی از هنگ کنگ ، کارگردان چارلی چاپلین
۱۹۶۷ انعکاس در چشمان طلایی ، کارگردان جان هیوستون
۱۹۶۸ آبنبات ، کارگردان کریستین مارکون
۱۹۶۸ شب روز بعد ، کارگردان هوبرت کورنفلید
۱۹۶۹ کوئیمادا ، کارگردان جیلو بونتهکوروو
۱۹۷۱ شبگردها ، کارگردان مایکل وینر
۱۹۷۲ پدرخوانده ، کارگردان فرانسیس فورد کوپولا
۱۹۷۲ آخرین تانگو در پاریس ، کارگردان برناردو برتولوچی
۱۹۷۶ آببندهای میسوری ، کارگردان آرتور پن
۱۹۷۸ سوپرمن ، کارگردان ریچارد دانر
۱۹۷۸ رائونی
۱۹۷۹ اینک آخرالزمان ، کارگردان فرانسیس فورد کوپولا
۱۹۸۰ فرمول ، کارگردان جان جی. آویلدسن
۱۹۸۹ فصل سفید خشک ، کارگردان یوزان پالسی
۱۹۹۰ تازهکار ، کارگردان متیو برودریک
۱۹۹۲ کریستف کلمب: اکتشاف ، کارگردان جان گلن
۱۹۹۵ دون خوان دیمارکو ، کارگردان جرمی لون
۱۹۹۶ جزیره دکتر مورو ، کارگردان جان فرانکنهایمر
۱۹۹۷ شجاع ، کارگردان جانی دپ
۱۹۹۸ پول آزاد ، کارگردان ایو سیمونو
۲۰۰۱ امتیاز ، کارگردان فرانک اوز
تلویزیون
۱۹۴۹ استودیو بازیگران
۱۹۵۰ بیرون بیا جنگ
۱۹۷۹ ریشهها: نسلهای بعدی
موزیک ویدئو
۲۰۰۱ دنیای مرا باشکوه میکنی
بازی ویدئویی
۲۰۰۶ پدرخوانده: صدای نفش ویتو کورلئونه ( پس از مرگ مارلون براندو منتشر شد )