وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

بیست نکته درباره اخراجی های 2

بیست نکته درباره اخراجی های 2
شوخی نیست. پدیده فروش میلیاردی یک فیلم و دنباله‌اش در سینمای ایران توجه بسیاری از منتقدان و صاحب‌نظران را به خود جلب کرده است. اما چه شده که اخراجی‌های 2 با اقبال عمومی وسیع از طرف مردم و انتقاد برخی از بچه‌های جنگ روبه‌رو شده است.
و این سوال پیش روی ماست که آیا دنباله‌ای برای اخراجی‌های 1 از طرف مدرم و بینندگان متصور بوده؟ و اساساً آیا تولید دنباله‌ای برای اخراجی‌های 1 کار درستی بوده است یا خیر؟ در اخراجی‌های 1 محور داستان مجید سوزوکی و عشق او به دختر میرزا بود که باعث شد به جبهه برود و طی طریق آدم شدن را انجام دهد و سرانجام هم آدم شد و در راه دفاع از مملکتی که دختر میرزا را بدون آن نمی‌خواست جان خود را فدا کرد و اصطلاحاً عاقبت به خیر شد. اگر داستان در این جا تمام می‌شد چه برای موافق و چه برای مخالف داستان تمام شده بود. اما ساخت دنباله، کار کارگردان و گروه همراهش را سخت‌تر از کار اولی کرد.

 
1- اصولاً ساخت دنباله در سینما کاری است دشوار و غالباً دنباله‌هایی که براساس قسمت‌های قبلی در سینما پرداخت می‌شوند موفق‌تر از اولی از آب در نمی‌آیند. مثلاً آن را تحلیل کن با بازی رابرت دنیرو، که دنباله این تحلیل کن بود و اقبالش از اولی کمتر بود. اما اگر در دستور کار باشد که یک فیلم‌سینمایی چند قسمتی بسازیم قضیه فرق می‌کند. مثلاً سه‌گانه‌ ارباب حلقه‌ها از ابتدا قرار بوده سه قسمتی باشد و کارگردان طرح گنجاندن یک فیلم بلند را در سه قسمت در سر می‌پرورانده است. نتیجه‌اش هم موفقیت‌آمیز بود.
 
2- حالا با اخراجی‌های 2 روبه‌رو هستیم؛ دنباله‌ای که به ادعای بینندگان آن قرار است شماره 3 آن هم ساخته شود. اما این دنباله تا چه حد توانسته خواسته‌ مخاطبان را برآورد؟ مجید سوزوکی آدم شد و در راه میهن شهید شد؛ اینکه چه داستانی که محوریت آن را باید دوستان مجید به عهده بگیرند، تماشاگر را به سوی صندلی سینما می‌شکد؟
 
3- در صحنه‌های آغازین اخراجی‌های 2 با درگیری و صحنه‌های جنگی نبر تانک با دو نفر رو‌به‌رو هستیم. که جلوه‌های کامپیوتری این پلان‌های آغازین برای اهل فن و بعضی فیلم‌بین‌ها جلوه‌ای ندارد. دودهای ناشی از آتش و انفجارهایی که با گرد و خاک همراه‌اند نشان دهنده این است که عوامل فیلم برای خوش آب و رنگ‌تر کردن فیلم زحمت کشیده‌اند اما نه آن‌طور که باید و شاید. صحنه‌ای که از داخل دوربین مسافت‌سنج دیده می‌شود کاملاً یادآور بازی حرفه‌ای call of duty 2 است. اما پلان‌های جنگی آغاز با صدا‌گذاری مناسب و انتخاب رنگ تصویر از نقاط قوت این صحنه‌هاست. پس از این قسمت وارد عنوان‌بندی می‌شویم که طرح مناسبی داشته اما برای تماشاگر سینما کمی خسته کننده می‌باشد.
 
4- سپس وارد داستان اصلی می‌شویم. قهرمان‌های داستان قبلی اینک اسیر دشمن بعثی هستند و خانواده‌هایشان سوار بر هواپیما راهی مشهد هستند. سعی شده مانند بعضی از فیلم‌ها که چند داستان را به موازات هم در طول فیلم پیش می‌برند، عمل شود و در آخر داستان‌ها به هم ارتباط داده شوند و ابهام‌ها زدوده شود که البته در این فیلم ابهامی در کار نبود و همه چیز روشن بود و تماشاگر بدون حدس و گمان خط داستان را دنبال می‌کند.
 
5- صحنه‌های داخل هواپیما متأسفانه ضعیف‌ترین قسمت از آب درآمده است. متأسفانه خانواده‌های مذهبی افرادی بی‌سواد نشان داده می‌شوند که انگار با اولی است که با هواپیما سفر می‌کنند و خواهر مجید سوزوکی فکر می‌کند وقتی قبل از پرواز مهماندار مشکلات پخش می‌کند برای خیرات اموات است. خب این خنده را بر لب تماشاگر می‌نشاند اما به چه قیمتی؟ واضح است که کارگردان برای این که تماشاگر قسمت‌های غیرجنگی فیلم (یعنی همین ماجرای هواپیما) را، تحمل کند از طنز استفاده کرده است. اما نه از طنزی به مثابه طنزهای قوی اجتماعی سیاسی که حرفی برای گفتن دارند، بلکه پایین‌ترین و متزلزل‌ترین نوع طنز که محدود به بازیگر و توانایی‌های خنداندن تماشاگر توسط او می‌شود. در این زمینه بازی پررنگ اما متأسفانه جلف و سبک جواد رضویان را داریم که با یک نگاه عاشق و دلباخته سرمهماندار زیبا روی هواپیما می‌شود و شاهد یک عشق آبگوشتی هستیم و شوخی‌هایی که هر چند خنده را بر لب تماشاگر می‌نشاند اما کاملاً یادآور طنزهای مبتذل قبل از انقلاب است که «آیا زنم می‌شی؟» و جایگاه چنین موضوعی در یک فیلم جنگی مشخص نیست. متأسفانه در هواپیما؛ برای خنداندن تماشاگر شاهد تمسخر لهجه ترکی پیرمردی هستیم که گویی اختلال حواس دارد و جمله‌ای را در مورد جلیقه نجات زیر صندلی با لهجه ترکی و فارسی دست و پا شکسته ابراز می‌کند که تماشاگر باید در این لحظه بخندد.
 
6- نقطه قوت سکانس‌های هواپیما صحبت‌های میان میرزا، پیرمرد کناری‌اش و مرد میانسالی است که همراه دخترش سفر می‌کند و حاوی اطلاعاتی درباره شرایط اجتماعی آن روزهاست. اما ین صحبت‌ها میان شیرین‌کاری‌های جواد رضویان و اُمل بازی‌های فامیل‌اش زیاد به چشم نمی‌آید.
 
7- پردازش‌های ضعیف داستان در مورد زن و مردی از سازمان مجاهدین خلق است که قصد ربایش هواپیما را دارند. در این جا چیزی که نشان داده می‌شود شک زن است و این که مگر قرار نبود هواپیما را بدزدیم، بریم آن طرف عروسی کنیم؟ اما حقیقت این است که مجاهدین چنین در ذهن و روح دخترها و پسرها رسوخ می‌کردند که چیزی جز انجام مأموریت برایشان مهم نبود نه مسائل شخصی.
 
8- نکته دیگر اقبال منفی و انزجار مدم از هواپیما ربایی و خود مجاهدین است. انگار فقط میرزا، پسرش و پیرمرد کنار میرزا فهم سیاسی دارند و بقیه مردم از روی نادانی چون حرف‌های جوان خلقی را متوجه نمی‌شوند دست رد به سینه او می‌زنند. در جایی از فیلم پیرمرد کنار میرزا که زخمی جنگ هم هست می‌گوید اینها که از بعثی‌ها بدترند و لب کلامش این است که این‌ها برای بعثی‌ها کار می‌کنند که کاش این حرف صحیح از دهان بقیه مسافرها خارج می‌شد.
 
9- جلوه‌های ویژه کامپیوتری پرواز هواپیما جسورانه است و قابل ستایش. زیرا در فیلم‌های سینمایی کمتر شاهد این جلوه‌ها هستیم و بیشتر در سریال‌هایمان از چنین جلوه‌هایی استفاده می‌شود.
 
10- در فضای اردوگاه کمی کم‌کاری شده است و با اردوگاه‌هایی که توصیفشان را در خاطرات اسرا شنیده‌ایم تفاوت دارد. در پرداخت داستان در اردوگاه می‌بینیم که بعضی‌ها برای شکنجه روحی رزمندگان آنها را با افراد لمپن و بی‌بندوبار هم‌بند می‌کنند که هر شب بساط بزم و طرب دارند. و صحنه‌ ورود به اردوگاه اسرا با ورود به تونل وحشت آغاز می‌شود. در این تونل چند نفر اول خوب و طبیعی آسیب می‌بینند اما نفرات بعدی گویی دردی احساس نمی‌کنند و سربازان عراقی هم زحمتی برای آسیب زدن به خود نمی‌دهند و باطوم‌ها را آهسته و نرم بالا و پایین می‌کنند. نکته قابل تأمل نوع شکنجه‌های روحی است که طبق مستندات منحصر به رقص و آواز در حضور رزمندگان نبود بلکه مسائل عقیدتی، اعلام انزجار و توهین به امام (ره) و رفتار بد عراقی‌ها با اسرا و … نیز مزید بر زندگی سخت و آلوده درون اردوگاه‌های اسرا بود.
 
11- بازی‌ها در اردوگاه در حد قابل قبول است، میرطاهر عظیمی نقش خود را خوب بسط داده، اما در اردوگاه اسرا او و دوستانش چه می‌کنند چنین افرادی پس از بازجویی عقیدتی و پس از مشخص شدن مرامشان راهی بغداد شده و در تبلیغات رادیویی و تلویزیونی ضد جمهوری اسلامی شرکت می‌کردند نه این که در اردوگاه اسرا بخواهند با رقص و طرب ایمان بسیجیان و سپاهیان را به لرزه درآورند. بعثی‌ها خود با پخش فیلم‌های مستهجن و نواهای طرب‌انگیز این وظیفه را خوب انجام می‌دادند.
 
12- حسام نواب‌صفوی زحمتی برای نقش نکشیده و فقط تماشای او در این هیبت برای تماشاگر تازگی دارد و تا آن قسمت که شکنجه می‌شود مشخص نمی‌شود که با ایرانی‌هاست یا عراقی‌ها؟! و یا مشخص نمی‌شود که از اول مثبت بوده یا با آن سخنرانی‌اش در بند «که ما از چشم این‌ها همه یکی هستیم.» متمول می‌شود؟
 
13- نقش جوان ارمنی بسیار کوتاه است و زود از خاطر می‌رود و رسالتی در فیلم بر عهده این نماینده اقلیت گذارده نمی‌شود. اما سخنرانی حاج‌آقا در بند به تهییج احساسات و عواطف جمع تماشاگران در سینما می‌پردازد و در تمام فیلم فقط اوست که اعتقادی صحیح دارد. در میان اسرا فقط 5 نفر ریش دارند که متأسفانه غیر از حاج آقا بقیه (هر چند سیدمرتضی و حاجی تا آخر با حاج آقا می‌مانند اما آن در نیز تند می‌روند و معتقدند که رسول نفوذی عراق‌ها بوده و تنها حاج آقا می‌داند که او هم از ماست.) نمی‌توانند مذهبی‌های درستی باشند و به غیر از حاج آقا بقیه ریش‌دارها به جز آن دو نفر که عیب دیگری داند ایمان سستی دارند. برادر نرگس خانم که در هواپیما از اسلحه منافقین ترسیده و جا می‌زند و از اخراجی‌های 1 می‌گوید اگر توفیق باشد به جبهه می‌رود اما ادعای خالی دارد. حاجی گرینوف هم که سراسر ریاست و از داخل پوک. بنابراین مذهبی‌های معقول ما فقط میرزا در پشت جبهه و حاج آقا در جبهه هستند و عقب و جلوی جبهه خالی از افراد باایمان است.
 
14- قرار می‌شود که یک برنامه جشن تبلیغاتی برپا شود که به اسرا پیشنهاد می‌دهند که با عراقی‌ها فوتبال بازی‌ کنند و سرود مبتذل بخوانند. هنگام دادن این پیشنهاد به اسرا، گرینوف دوباره ریاکاری می‌کند و می‌گوید مگر چه می‌شود با عراقی‌ها فوتبال بازی کنیم؟ و دوباره سستی خود را نشان می‌دهد سپس به رویا فرو می‌رود.
 
15- صحنه‌های فوتبال که در خیال حاجی گرینوف می‌گذرد تنها برای گذران فیلم و خند تماشاگر است و پیام مهمی در بر ندارد. مگر پاره شدن عکس صدام با شوت گرینوف که هم حسی تماشاگر را تحریک می‌کند. و دیگری صحنه برگردان زدن امیر دو دو است که با پیش‌بینی عوامل فیلم باید با سوت و تشویق تماشاگران همراه باشد.
 
16- اما نکته جالب پخش آهنگ تیتراژ برنامه تلویزیونی 90 است که چند سالی است که پخش می‌شود و باید برای این صحنه از آهنگ‌های ورزشی دیگری که در آن زمان پخش می‌شد استفاده می‌گردید.
 
17- صحنه پایانی هم که اسرا به جای سرود مبتذل سرود ای ایران را همراه با خانواده‌هایشان (که خط داستان هواپیما ربایی آنها را به اردوگاه کشانده)، می‌خوانند. اما باز هم یکی از نکات منفی در این صحنه‌ها تکرار می‌شود که تکرار آن در فیلم کارگردانی چون دهنمکی و فیلمی جنگی واقعاً سوال‌برانگیز است که افسر عراقی به جوان خلقی می‌گوید این دختر مهماندار ایرانی چقدر خوشگل است! در این جا دختری که قرار بود با جوان خلقی ازدواج کند به او سیلی می‌زند که بی‌غیرت است که می‌ایستد و چیزی نمی‌گوید و این حرکت نیز با اقبال تماشاگران و تأثیر دختر همراه می‌شود و این ضعف این نوع تفکر است که فکر کنیم دختری که در مجاهدین خلق پرورش فکری یافته با دیدن یک ماجرای واقعی در طول یک روز عقیده‌اش برگردد و به سوی کشورش بازگردد و با مهماندار و بقیه مردم کشورش آشتی کند.
 
18- گریه مادر مجید پس از این که متوجه می‌شود پسرش شهید شده هم‌ذات پنداری تماشاگر را تحریک کرده و تماشاگر را یاد مادران شهدا می‌اندازد که تحسین برانگیز است اما ای کاش بیشتر بسط داده می‌شد.
 
19- در پایان با سرود ای ایران فینال فیلم به پایان می‌رسد و در نظر تماشاگر فعلاً همه چیز به خوبی و خوشی تمام می‌شود. اما شاید اسرا برای خواندن این سرود در اخراجی‌های 3 کتک مفصلی بخورند.
 
20- حرکات دوربین مناسب و به جاست. طراحی‌های صحنه خوب است اما محیط اردوگاه کوچک و سرهم‌بندی شده به نظر می‌رسد. و جلوه‌های ویژه مورد قبول؛ نه در حد کمال به چشم می‌آید. در کل اخراجی‌های 2 از نظر فنی فیلمی مناسب است اما از عدم بسط مناسب داستان و پردازش قصه رنج می‌برد.

 

روانشناسی آنلاین ، خدمات مشاوره

روانشناسی آنلاین ، خدمات مشاوره