وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

عمر جاودانه امکان پذیر می‌شود!؟

عمر جاودانه امکان پذیر می‌شود!؟
جاودانگی، آرزوی انسان است. درمان بیماری‌ها، شبیه‌سازی اعضای بدن و نگه‌داری مردگان به امید تولدی دوباره، دلیلی بر این ادعاست. به اعتقاد گروهی از پژوهشگران مغز و اعصاب این آرزو چندان هم دور نیست.
جسم با گذشت عمر فرتوت و فرسوده می‌شود. اما به اعتقاد دانشمندان، دور نیست زمانی که بتوان عملکرد مغز را در ابررایانه‌ها شبیه‌سازی کرد و بدین ترتیب به انسان عمر جاودانه بخشید. مهم‌ترین گام در این راه جمع‌آوری و ثبت خاطرات بر روی پردازنده‌های رایانه‌ای​است، در غیر این صورت دنیای ما ثابت می‌ماند.

با وجود این​که علم پزشکی در نیم​قرن آینده پیشرفت‌های شگرفی خواهد کرد و درمان بسیاری از دردها را خواهد یافت، جاودانه​زیستن اما به معنای یافتن درمان دردها نیست.
هر روز پیشرفت‌های مهمی در فناوری سخت‌افزاری صورت می‌گیرد که به انسان امکان می‌دهد، مقادیر نامحدودی اطلاعات بر روی ابررایانه‌ها ذخیره و نگهداری کند. بدین ترتیب پیش از رمزگشایی کامل عملکرد مغز انسان، نمونه دیجیتالی آن قابل طراحی​است. پس این امکان هم به​وجود می‌آید تا دنیای اطراف خود را بر روی رایانه ذخیره کنیم.

اگر این نظریه درست باشد که مغز همانند یک رایانه عمل می​کند، باید کپی دیجیتالی آن (یک ابررایانه) بتواند خاطرات ما را نیز در خود نگاه دارد و همان‌گونه‌ای عمل، فکر و احساس کند و دنیای اطراف را دریابد که مغز واقعی انجام می‌دهد. به زبان ساده‌تر، صرف نظر از این​که سلول‌های مغز دنیای اطراف را درک می​کنند یا مشتی قطعات بی‌جان و مرده و ترکیبی از صفر و یک​ها، نتیجه نهایی باید یکسان باشد.

اما بر اساس یک نظریه پزشکی، یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین بخش‌های مغز، نه ساختار فیزیکی آن، بلکه الگوریتم‌هایی هستند که بر اساس ساختار فیزیکی کار می‌کنند. اگر بتوان یک کپی از مغز ساخت که بر پایه آن الگوریتم​های مغز طبیعی نیز شکل بگیرند، می‌توان امیدوار بود که در این "جسم بی‌جان" یک "روح" دمیده شود. در صورتی​که این امر تحقق یابد، چندان دور نیست زمانی​که یک کپی کارآمد از مغز طبیعی ساخته شود که نمی‌میرد و به انسان جاودانگی می‌بخشد.

تنها تفاوت این است که در دنیایی مجازی مانند دنیای "ماتریکس" زندگی خواهیم کرد. به اعتقاد برخی دانشمندان خوش‌بین‌تر، در آینده بازارهایی وجود خواهند داشت که در آن بتوان "زندگی پس از مرگ" خرید. در چنین بازاری می‌توان زندگی مورد علاقه را خرید و حتی دنیای جدید را با انسان‌های دیگر تقسیم کرد. به گفته این گروه از دانشمندان، این زندگی اجتماعی آینده خواهد بود.

می‌توان نظاره‌گر مرگ خود بود
در چنین شرایطی اگر انسان یک بار "مغز" خود را خاموش کند (مانند رایانه shut down کند) می‌تواند مرگ بدن خود را در دنیای خارجی ببیند. البته این نظریه در مورد آینده، به بسیاری اما و اگرها بستگی دارد. اگر تنها یکی از این شرط​ها اشتباه از آب درآیند، تمام نظریه فرو می‌ریزد.

اولین مشکل اساسی این است که دانشمندان – با توجه به شناخت ناقصی که از مغز دارند – نمی‌دانند کدام کارکرد مغز یا اجزای آن از همه مهم‌تر است و حتما باید در ساخت مغز به آن پرداخته شود.
برخی گمان‌ها بر این است که "جزئیات و چگونگی" ارتباط میلیاردها سلول عصبی با هم، مهم‌ترین بخش باشد. با این حساب شناخت دقیق "سیم‌کشی" مغز کافی نیست و تا زمانی​که "نحوه تبادل اطلاعات" در سلول‌ها شناخته نشود، مشکلی حل نشده است.
ترکیب سه​بعدی سلول‌های عصبی، انتشار سه​بعدی سیگنال‌های مغزی در خارج از سلول‌ها و ساختار و کارکرد هرکدام از صدها میلیارد سیناپس نیز باید رمزگشایی شوند. در سیناپس‌ها سلول‌های عصبی به هم متصل نیستند، بلکه در مجاورت هم قرار دارند و با ترشح ترکیبات شیمیایی با هم ارتباط برقرار می‌کنند.

در سناریویی از این هم پیچیده‌تر، باید وضعیت تک​تک پروتئین‌های مغزی و داد و ستد آنها با پروتئین‌های کناری‌شان رمزگشایی و ثبت شود.
دیگر بخش‌های بدن انسان نیز باید مورد بررسی قرار گیرند، که از آن جمله می‌توان به هورمون‌هایی اشاره کرد که سیگنال‌ها را از اندام‌ها به مغز و پاسخ سیگنال‌ها را از مغز به اندام‌ها انتقال می‌دهند. در چنین شرایطی میلیاردها میلیارد متغیر وجود خواهند داشت که باید ذخیره و شبیه‌سازی شوند.
بدین ترتیب، تنها یک شبیه‌سازی خشک​و خالی که محدود به بخش مرکزی دستگاه عصبی (مغز و نخاع) باشد، کمکی به محققان نخواهد کرد تا با آن بتوانند تجربه از دنیای بیرونی را، آن‌گونه که ما می‌شناسیم، شبیه‌سازی کنند.

شبیه‌سازی مغز نباید لزوما در بستر زمان واقعی باشد
مانع بزرگ فنی دیگری نیز وجود دارد: مغز شبیه‌سازی‌شده باید امکان تولید داشته باشد، باید "فعال" و "زنده" باشد و فعل​وانفعالات دنیای بیرون را ثبت کند. به عبارت دیگر، باید بتواند خاطرات جدید ثبت کند. (مغز) انسان اگر خاطرات جدید نسازد، متوجه گذر زمان نمی‌شود. اکنون پرسش اینجاست: اگر قرار باشد "در جا بزنیم" و زمان نگذرد، اصلا "جاودانگی" چه فایده‌ای دارد؟

در این شکی وجود ندارد که ساخت یک کپی از مغز طبیعی کاری به غایت پیچیده است. علاوه بر این در حال حاضر دانش عصب‌شناسی آن‌قدر پیشرفته نیست که مشکلات یادشده را مرتفع کند. حتی اگر این دانش هم وجود داشت، باید تعداد بسیاری از بهترین ابررایانه‌های جهان را به کار می‌گرفتیم تا بتوانیم چند میلی‌متر مربع از بافت مغز را در دنیای واقعی شبیه‌سازی کنیم.

البته همه خبرها هم نومیدکننده نیستند. به​عنوان مثال، قابلیت محاسبه ابررایانه‌ها به سرعت در حال افزایش است. در ۵۰ سال آینده، محدودیتی درسرعت محاسبه وجود نخواهد داشت. علاوه بر این شبیه‌سازی مغز نباید لزوما در بستر دنیای واقعی و بر اساس خاطره‌های جدید شکل گیرد تا مغز شبیه‌سازی‌شده باور کند در دنیای واقعی است؛ می‌توان دنیایی "ماتریکسی" ایجاد کرد.