تحقیقات در این مورد نشان میدهد پسرهایی كه برنامههای خشن اعم از فیلم و كارتونهای خشن را دوست دارند، در ارتباطات فردی خود نیز با خشونت بیشتری رفتار میكنند. در حالی كه پسرهایی كه برنامههای فاقد خشونت را ترجیح میدهند هم رفتار متعادلتر و دور از خشونتی دارند. در بین دخترها هم گرایش و تمایل كمتری به مشاهده خشونت وجود دارد و به همین نسبت تقلید رفتار پرخاشگرانه هم كمتر است.
یكی دیگر از بدآموزی فیلمها- بازیهای كامپیوتری وكارتونهای خشونتبار، توسل به رفتار پرخاشگرانه در حل اختلافهای شخصی بین كودكان است.
صرفنظر از الگوسازیهای منفی گاهی نداشتن عزت نفس كافی یا احساس رفتار غیرمنصفانه كودك را به خشونت متمایل میكند.
مطالعات نشان داده است كه بین تماشای زیاد برنامههای خشونتبار تلویزیون در 9 سالگی همبستگی زیادی با میزان پرخاشگری در 19 سالگی وجود دارد.
احساس ناكامی هم خود دلیل بسیار محكمی برای توسل به پرخاشگری است. اما الزاماً ناكامیها منجر به رفتار پرخاشگرانه نمیشوند و گاهی باعث انزوا یا واكنشهای خنثی نظیر قربانی شدن توسط پرخاشگر میشوند.
شرایط و موقعیتهای اجتماعی هم تشدید كننده یا تضعیف كننده پرخاشگری هستند.
مثلاً فقر، تبعیض، اختلاف طبقاتی فاحش اجتماعی، تراكم جمعیت، رفتار و دخالت مراجع قانونی در مواقع خشونت، و ارزشهای فرهنگی هم به پرخاشگری و آموزههای آن دامن میزند. به این ترتیب نقش والدین به عنوان ناظر كیفی بر بازیهای كامپیوتری- كارتون و فیلمهایی كه برای كودكانشان مناسب میبینند بسیار سرنوشتساز و تعیینكننده است. والدین باید از تشویق و ترغیب كودكان به خشونت و پرخاشگری حتی به شكل شوخی و تقلید جلوگیری كنند و رفتارهای منصفانه را تشویق كنند.
در واقع رفتار سالم را خودبخود میآموزند. همانطور كه بدون اینكه آگاه باشند زبان مادری را چگونه میآموزند، آرامش، عزتنفس، عدم تمای به خشونت و پرخاشگری را هم میآموزند و به محیط آرام و رفتار منصفانه عادت میكنند. حتی رعایت رفتار صورت خشن مانند اخم همیشگی، غرزدن، بدبینی، خردهگیری، قضاوتهای فوری بدون دلیل از جانب والدین دركودكان بسیار كوچك هم تاثیر میگذارد و آنان را مطابق والدینشان اخمو و بدخلق میكند.