وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

اصول یک قصه کوتاه پلیسی

اصول یک قصه کوتاه پلیسی
در سال ( ۱۹۷۰) جو گورز Joe Gores  برای نخستین بار دو جایزه « ادگار آلن‎پو» را در امریکا تصاحب کرد، یکی برای رمان پلیسی‎اش به نام A Time of predators   به عنوان بهترین رمان پلیسی و دیگری برای قصه‎ی کوتاهش به نام « Goodbye , Pops » این رمان در حال حاضر به زبان‎های آلمانی، فرانسه، سوئدی، ژاپنی و فنلاندی ترجمه شده است. گورز هم‎چنین در ترجمه آن به مجاری با انتشارات دولتی مجارستان همکاری کرده است .
 
که تقریباَ برای یک رمان پلیسی عجیب‎ترین حادثه است. از سال ۱۹۵۷ که او نوشتن را شروع کرده است تاکنون بیش از نود مقاله و قصه در مطبوعات به چاپ رسانده است. بسیاری از کارهای او به فرانسه ، پرتغالی و سوئدی ترجمه شده است.این نوشته از ماهنامه« The Writer  » اوت ۱۹۷۱ ترجمه شده است.استانلی لین چند سال پیش از این نوشت: « قصه کوتاه پلیسی قصه کوتاهی است که به نحوی را جنایت سروکار پیدا می‎کند.»

این تعریف کوتاه و ساده شامل انواع قصه‎های کوتاه پلیسی از« پو» تا امروز می‎شود. شرح جنایتی را از روزنامه بردارید، دو شخصیت متقابل برایش درنظر بگیرید و چند صفحه گفتگوی تک جمله‎ای به طریقه داشیل همت بنویسید.کافی نیست، نه؟بگو دیگه طلاع از تعریف قصه کوتاه پلیسی، شخصی را لزوماًَ به نوشتن این نوع قصه تجهیز نمی‎کند. به‎ویژه که این تعریف در نظر اول تنها یک عنصر را مشخص می‎کند. عنصری که قصه‎ی پلیسی را – خواه کوتاه، خواه بلند- از اشکال دیگر داستان‎نویسی جدا می‎سازد. این عنصر« جنایت» است.

پس با جنایت شروع کنیم که بطور منطقی واجتناب‎ناپذیری به عنصر تازه‎ای که همان« گره‎گشایی» باشد می‎انجامد. چرا که وقتی جنایتی هست لزوماَ باید« گره‎گشایی» هم وجود داشته باشد. و این اساس قصه پلیسی است.می‎بینم خواننده‎های من تیغ تیزشان را متوجه من کرده‎اند و مرا به آسان‎گیری متهم می‎کنند که چرا کاری به«ابهام»،«ضد قهرمان» ،« طنز تلخ» و « اگزیستانسیالیسم» ندارم.

البته من این عوامل را هم درنظر می‎گیرم. اما علی‎رغم این حقیقت که در عصر ما قصه‎نویس می‎تواند عمیق‎تر و حتی رکیک‎تر سخن بگوید و نیز این حقیقت که از زمان فروید به این طرف حتی می‎تواند درباره«من» و«خود» و پسیکوز قلنبه‎گویی کند، نباید فراموش کنیم که قصه‎ای موفق است که دارای«گره‎گشایی» باشد. قصه‎ای که فاقد این عنصر باشد قصه نیست هرچند که صاحب ارزش‎های دیگری باشد.

چه اهمیتی دارد که در پایان قصه«رئیس دزدها» بر«آرتیسته» پیروز شود و یا حتی«رئیس دزدها» همان«آرتیسته» باشد. اما همیشه وجود نوعی« گره‎گشایی» ضروری است.از« جنایت» و « گره‎گشایی» که بگذریم قصه‎ی کوتاه پلیسی پیچیده‎تر می‎شود) تمام« چه کسی‎ها» و« چگونه‎ها» و« چراها»- انواع قصه‎های تهییج کننده، قصه‎های معماوار و قصه‎های حاوی جنایت و قصه‎های جاسوسی و نیز قصه‎های حساب‎شده حاوی ریزه‎کاری‎های دقیق و موشکافانه.)