علل متفاوتی منجر به چنین رفتاری میشود، اما نباید این نكته را فراموش كنید كه بخشی از این رفتارها ممكن است به علت اختلالات و مشكلات روانپزشكی ایجاد شود؛ به عنوان مثال، افسردگی میتواند یكی از عوامل موثر در این زمینه باشد چراكه فرد افسرده، انگیزه و اشتیاق لازم برای شروع كارها را ندارد. علاوه بر این، كسی كه مضطرب است ممكن است به علت نبود تمركز ناشی از این مشكل نتواند كارهایش را به موقع انجام دهد. همچنین افراد مضطرب با ترس و نگرانی از شروع یك برنامه جدید یا نتیجه آن، ممكن است ترجیح دهند كار را تا جایی كه امكان دارد، به تعویق بیندازند.
این نكتهها مشخص میكند به همین راحتیها هم نباید تصور كنیم افرادی كه در انجام كارها تعلل كرده و همیشه برنامههایشان را به آینده موكول میكنند «تنبل» هستند و به این شیوه عادت كردهاند؛ چراكه به عقیده متخصصان، اختلالات روانپزشكی هم میتواند در این زمینه موثر باشد.اغلب افرادی كه انجام یا شروع كارها را به تعویق میاندازند، دچار اختلالات بارز روانپزشكی نیستند و این خصوصیت در میان گروهی از افراد بیشتر به شكل یك ویژگی و عادت رفتاری نمایان میشود.
به هر حال، این نوع رفتار و عادت هم علل مختلفی دارد كه بهتر است با آنها آشنا باشیم؛ مثلا كسی را تصور كنید كه چند دفعه مراحل كار را از ابتدا تا انتها كنترل میكند تا مطمئن شود همه چیز بدون عیب و نقص انجام شده است. او میداند این همه تاخیر به ضررش تمام خواهد شد، ولی نمیتواند طور دیگری عمل كند؛ سالها همین طور زندگی كرده و میان همه دوستان و آشنایانش هم معروف است كه برای هر كاری تا دقیقه 90 صبر میكند و در آخرین لحظهها تند و با شتاب كارهایش را انجام میدهد!
برخی از افراد ممكن است بخواهند كاری را خیلی خوب، به بهترین شكل و بدون نقص انجام دهند و چون تمایل دارند كارشان بدون كوچكترین ایرادی شروع شده و به پایان برسد، معمولا آنقدر معطل میكنند تا از نگاه خودشان به زمان و شرایط ایدهآل برسند، غافل از این كه در دنیای واقعی برای انجام دادن كارها هیچوقت وضع ایدهآلی كه آنها در ذهنشان ترسیم میكنند، پیش نمیآید و فقط كار بیدلیل به تعویق میافتد.
گاهی اوقات به این ویژگی افراد «كمالگرایی» گفته میشود كه بار معنایی مثبتی دارد؛ در حالی كه اگر تبعات منفی آن را بر عملكرد فرد در نظر بگیریم، شاید متناسب با آن بارمعنایی مثبتی كه اصطلاح كمالگرایی منتقل میكند، نباشد. بنابراین بهتر است این ویژگی را «بینقصگرایی» بنامیم كه نشاندهنده توقع بالایی است كه دستیابی به آن در زندگی واقعی غیرممكن است. در واقع، گاهی افراد بینقصگرا به قدری درگیر جزئیات میشوند كه حتی فرصت نمیكنند كار را شروع كرده و آن را به مرحله اجرا درآورند.
همچنین اگر فرد بیش از توانش مسئولیت بپذیرد، ممكن است نتواند تعهدات خود را انجام دهد و بهناچار حداقل بخشی از كارهایش به موقع تمام نمیشود. گاهی هم ممكن است افراد به دلیل آشنا نبودن با مهارتهای پایهای مانند اولویتبندی و برنامهریزی، با زمانبندی نامناسب، بخشی از كارها را به آیندهای نامعلوم موكول كنند. در واقع، اگر نتوانیم كارهای مختلف و متفاوتی را كه بر عهده ماست، به درستی اولویتبندی كنیم با این مشكل روبهرو خواهیم شد شما چه طور.
به همین دلیل است كه بسیاری از ما كارهای لذتبخش و دوستداشتنی را اول وقت و سر فرصت انجام میدهیم و كارهای دشوار میماند برای روزی و وقتی دیگر! اما اگر بتوانیم به درستی كارها را اولویتبندی كنیم، این مشكل هم برطرف خواهد شد.اگر بدون اولویتبندی و برنامهریزی كارهایتان را انجام دهید، ممكن است ابتدا مشغول بخشهای ساده و لذتبخش شوید و در نتیجه كارهای سختتر و طولانیتر میماند برای بعد! بنابراین تعجبی ندارد اگر این گروه همیشه قسمتی از كارها را به تعویق بیندازند و با تاخیر آنها را انجام دهند.