وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

مطالبی درباره ی زنان

مطالبی درباره ی زنان
آن چه در ولسوالی «سنگین» ولایت هلمند اتفاق افتاده – و هم‌چنان ادامه دارد – قصۀ تازه‌ای نیست؛ و این قصه، جای تعجب هم ندارد. فساد اداری، گپِ نو نیست. فساد اخلاقی نیز در هر جامعه‌ای وجود دارد. این خیالِ خامی بیش نخواهد بود که بگوییم در یک جامعۀ مسلمان، فساد اخلاقی وجود ندارد، یا این که شدت کم‌تری دارد. جامعۀ اسلامی، به مثل هر جامعۀ دیگر، گرفتار چنین مشکلاتی است و هیچ‌زمانی تافتۀ جدابافته نبوده است. حالا شما مشکلات حاصل از جنگ، کشمکش‌های خونین چندین ساله،
 
قانون‌گریزی و قانون‌شکنی دیرینه، و گرایش شدید به پنهان‌کاری، انکار کردن، و شرم و تزریق این شرم در کشور را نیز به این دایره بیافزایید، تصویری که شکل می‌گیرد نشان‌دهندۀ بحران در لایه‌های مختلف اجتماع ما است. این بحران حوزه‌های مختلف شغلی، خانوادگی، اخلاقی، قانونی، دینی، و اجتماعی را متأثر کرده است.

به همین دلیل، ادعای این که سوءاستفاده جنسی از کودکان، نوجوانان، و زنان “وجود ندارد،” یا “محدود است،” یا “در مورد آن مبالغه شده،” کاملاً موضوعیت و اعتبار خود را از دست می‌دهد. ترس از گفتن، شرم از برملا شدن واقعیت، و نادیده گرفتن حق‌تلفی‌ها و تجاوزهایی که به تواتر رسیده اند، به هیچ‌صورتی نمی‌توانند در سطح یک ادعا سر بلند کنند، چه برسد به این که تبدیل به دلیل یا توضیح یا سند بر ردّ روایتی باشند که استوار بر واقعیت عینی جامعۀ امروزی ماست.

پس به گمان من، ما در شرایط حاضر، حداقل با دو سناریو روبروییم:

سناریوی اول: این که به انکار، نادیده گرفتن، کوچک‌نمایی کردن، و به عادی پنداشتن تجاوز بر کودکان و شیطانی دانستن زنان ادامه دهیم. سر خود را با غرور بلند کنیم و بگوییم: حال ما خوب است. این‌هایی که گفته شده توطئه و اتهامی بیش نیستند. همه چیز به خوبی پیش می‌رود و ما طبق معمول ملت پُر افتخاری هستیم.

سناریوی دوم: این که سر در گریبان کنیم و حداقل در این مسئله به توافق برسیم که ممکن است مشکلی وجود داشته باشد. ممکن است آن چه اتفاق می‌افتد، انسانی و اخلاقی و قانونی نباشد. به این پذیرش برسیم که این یک موضوع حساس است اما بسیاری از قربانیان در برابر آن خاموش اند، نه تنها برای حفظ آبرو در یک جامعۀ جمع‌گرا، بلکه برای این که مرجعی وجود ندارد که به شکل موثر آن‌ها را پیشتیبانی کند، رهنمایی کند، مشورت بدهد، آموزش دهد، و شکایات شان را به شکل موثری پی‌گیری کند.

قبول این که مشکل وجود دارد سبب می‌شود تا حداقل برخی از ما شروع به اندیشیدن کنیم؛ کنجکاوتر شویم؛ دنبال عوامل بگردیم؛ تحقیق کنیم؛ در جستجوی راه حل باشیم؛ تلاش کنیم؛ جر و بحث کنیم؛ تحلیل کنیم؛ بنویسیم؛ بگوییم؛ نشرمیم؛ پنهان‌کاری را کم کنیم؛ و در نتیجۀ این کارها، حداقل این امید ایجاد می‌شود که شاید بتوانیم برای خود و دیگران شرایط بهتری را فراهم کنیم.

اما این شرایط مفت و رایگان فراهم نمی‌شود. نگرشی که زن را کثیف و آشیانۀ شیطان می‌داند، طبیعتاً حتا نگاه کردن به او را گناه می‌داند. او را دور از دسترس می‌خواهد. اما همین نگرش، ذهنیتی را خلق می‌کند که تجاوز بر کودک هم‌جنس و غیرهم‌جنس و لذت بردن جنسی و روانی از او را غیر اخلاقی یا گناه نمی‌شمارد. کودک هم‌جنس، زن نیست؛ شیطانی نیست؛ کثیف نیست؛ و در کنار همۀ این‌ها، در دسترس هست! مهم نیست که چقدر صدمۀ روانی بر این کودک وارد می‌شود و این که تا چه اندازه محتمل است او نیز در آینده وارد این چرخۀ خبیث و کثیف شود و بر تعداد قربانیان بیافزاید.

 تغییر دادن این نگرش، کار ساده‌ای نیست، اما غیرممکن هم نیست. یک شرط بزرگ آن این است که اگر تا به حال پرسش کوچک یا بزرگ در این حوزه برای ما ایجاد شده، آرام آرام مسوولیت‌پذیر شویم؛ سپس مسوولیت‌پذیرتر شویم و فکر نکنیم این مشکل مربوط ما نیست و هیچ‌گاهی دامن ما را نخواهد گرفت؛ سطح آگاهی خود را بالا ببریم؛ در پخش و گردش معلومات، خسیس نباشم؛ ذهن پرسش‌گر را تشویق و تغذیه کنیم؛ و خلاصه این که نیاز برای کار در این بخش را در درون اجتماع،

 
خلق کنیم. از خود شروع کنیم تا در بندِ سفارش و توصیه و پیشنهاد نمانیم. این گام‌ها در نهایت می‌توانند به مکاتب برسند و کودکان و نوجوانان را آگاه ‌کنند؛ به دانشگاه‌ها راه پیدا کنند و دانشجویان را مطلع ‌کنند؛ نیاز به پرسش‌گری را به شکل روزافزونی خلق ‌کنند و گسترش دهند؛ تابوها را به مبارزه بطلبند؛ و هم‌کاری و حمایت ایجاد ‌کنند. این خود، هم می‌تواند تبدیل به راه حل شود، و هم فشار لازم بر نهادهایی که تا حال تنها نام «مسوول» را با خود حمل می‌کرده‌اند، وارد کند.