وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

گفتگو با بهنام تشکر و فرناز رهنما

گفتگو با بهنام تشکر و فرناز رهنما

بهنام تشکر و فرناز راهنما، زوج مشهور سریال «ساختمان پزشکان» سروش صحت، امسال یک بار دیگر در «هفت سنگ» کنار هم قرار گرفتند و نقش زوجی کاملا متفاوت را بازی کردند.

با وجود تم کمدی «هفت سنگ»، انتظار می رفت تقابل روزبه و الهام، تا حدی به زوج نیما و نازنین شباهت پیدا کند اما عملا چنین اتفاقی نیفتاد. بازی خوب این زوج هنری و حرکت های حساب شده شان در لب تیغ رئال و فانتزی را می تواند بدون تردید از جمله نقاط مثبت و عوامل موفقیت «هفت سنگ» به حساب آورد؛ مسئله ای که در تمام مصاحبه های کارگردان این سریال،حتی کمترین اشاره ای به آن نشد.

از این زوج هنری دعوت کردیم تا بیایند و درباره حال و هوای بازی در «هفت سنگ»، تلاش برای تغییر کاراکترها، تجربه همکاری با سروش صحت و علیرضا بذرافشان، رعایت حد اعتدال میان رئال و فانتزی و …. صحبت کنند اما بحث در بخش هایی به سمت جنجال های کپی کاری «هفت سنگ» رفت و این مسئله، به یکی از محورهای اصلی صحبت ما با بهنام تشکر و فرناز رهنما تبدیل شد. مشروح این مصاحبه را بخوانید.

شما سه سال پیش در اولین تجربه تلویزیونی تان جلوی دوربین سروش صحت رفتید؛ کارگردانی که قبل از هر چیز، خودش یک کمدین است. در «ساختمان پزشکان» شما تجربه چندانی از کار کمدی تلویزیونی نداشتید و اتفاقا با کارگردان آثار کمدی همراه شدید اما الان بعد از گذشته چند سال و بازی در پروژه های مختلف، به عنوان دو بازیگر مطرح آثار کمدی، مقابل دوربین علیرضا بذرافشان رفته اید؛ کارگردانی که در ساخت کمدی، تجربه چندانی ندارد. این مسئله برایتان سخت نبود؟

– تشکر: سروش هم قبلا بازیگر کمدی بود و هم قبل از «ساختمان پزشکان»، مجموعه «چهارخونه» را کارگردانی کرده بود. خب اینها کلی او را جلو می انداخت چون تجربه زیادی در این زمینه داشت. سوای همه اینها آنجا نوشته های پیمان و مهراب قاسم خانی را داشتیم که سال هاست همه با سبک نگارش شان آشنا هستیم. راجع به علیرضا بذرافشان باید گفت که خب قبلا با اصغر فرهادی همکاری زیادی داشته، فیلمنامه «قلب یخی 3» را نوشته و چند پروژه را هم کارگردانی کرده. با همه اینها اما به نظر می رسد که تجربه سروش صحت در کار کمدی به تجربه بذرافشان می چربد. از طرف دیگر اما بذرافشان از آنجایی که «هفت سنگ» اولین تجربه کمدی اش بود، حساسیت بیشتری به خرج می داد. البته این را هم باید بگویم که جنس کمدی هر کارگردان با دیگری فرق می کند. یعنی اندازه کمدی سروش صحت، خاص خودش است. علیرضا بذرافشان هم همینطور.

خودتان چطور؟ الان به هر حال مثل زوج سریال «ساختمان پزشکان» بی تجربه نیستید. هیچ وقت نشد حس کنید تجربه ها و اندوخته هایتان در یک اثر کمدی، بیشتر از کارگردان است؟

– رهنما: ما خیلی نمی توانیم اینها را با هم مقایسه کنیم چون جنس کارها با هم فرق می کند. مثلا سروش صحت یک جور دیگر توقع کار کمدی داشت، یک جور دیگر باپیشنهادها روبرو می شد و … مثلا من یادم می آید ما در «ساختمان پزشکان» خیلی کارهایی که فکر می کردیم درست است را انجام می دادیم و براساس پیشنهادات ما اگر درست بود، این مسیر شکل می گرفت ولی آقای بذرافشان از اول می دانست چه جور جنسی می خواهد، در چه قالبی باید کار کنیم و از آن قالب خارج نشویم. بنابراین از آنجایی که بار دومی بود که کنار هم بازی می کردیم گفتیم بهتر است خودمان را بسپریم به هدایت کارگردان و ببینیم او چه برنامه ای برایمان دارد.

قالب کلی «هفت سنگ» در واقع همان قالب «مدرن فامیلی» است و در واقع نوع روابط، بیشتر از روی روابط میان اعضای خانواده در همان سریال آمریکایی گرفته شده. اتفاقا تنها خانواده ای که در «هفت سنگ» به صورت مستقل ساخته و پرداخته شده و برای خودش تعریف مشخص دارد، خانواده روزبه است چون در «مدرن فامیلی»، عملا زن و شوهر جوانی حضور نداشتند و قصه میان دو همجنس گرا روایت می شد؛ بنابراین کار شما به نسبت سایرین خیلی متفاوت تر بود.

– تشکر: من یک قسمت و نیم تا دو قسمت بیشتر از «مدرن فامیلی» ندیده بودم و اتفاقا باید بگویم که اصلا جذبم نکرد. روزبه و الهام کاملا مجزا از «مدرن فامیلی» بودند و به طبع باید چیز دیگری برایشان نوشته می شد. حتی رابطه روزبه با پدر و مادر و خانواده خواهرش کاملا با چیزی که در آن سریال بود فرق داشت. من هیچ وجه اشتراک خاصی ندیدم. بعدا هم اصلا بهش فکر نکردم چون برایم مهم نبود. مهم این بود که نوشته ای می آید دستم که درست است و ارتباط خودم با پارتنر و کارگردان؛ اینها مهم بود.

چرا؛ در دو قسمت اول کاملا چنین اتفاقی افتاد. مثلا همان شکی که درباره سالم بودن بچه وجود داشت، میهمانی گرفتن، غیب شدن الهام و حاضر شدن او با بچه در بغل میان جمع و … مسئله اینجاست که اتفاقا این وجه اشتراک خیلی بیش از اندازه بود!

– رهنما: یعنی آقای بذرافشان اگر می خواست نمی توانست آنها را هم تغییر بدهد؟ اتفاقا اینطوری شروع کرد تا بگوید چطور است دوستان؟ می پسندید؟ به نظر من هیچ ایرادی ندارد که ما برای ارتقای سلیقه تماشاگر یک ذره خوراک جدید بهش بدهیم و چاشنی های ایرانی خودمان را بهش بزنیم.

– تشکر: هنوز که هنوز است «مدرن فامیلی» در جشنواره های مختلف دنیا کاندیدای دریافت جایزه می شود. یعنی ما این اطلاعات را نداشتیم؟ یعنی ما نمی دانستیم دی وی دی هایی که از آن ور دنیا می آید چه تعدادش دارد پخش می شود و مردم می بینند؟ این اولین و آخرین باری نیست که چنین اتفاقی می افتد. من خودم کاری انجام دادم که عین به عین اش از روی فیلم اصلی برداشته شده بود اما چون آن فیلم گمنام بود کسی متوجه نشد و همه به به و چه چه کردند. تئاتری را دیدم که صحنه تئاتر عینا از روی کار اصلی برداشته و آورده شده بود توی تالار. توی فیس بوک و اینستاگرام خیلی ها به ما پیغام های محبت آمیزشان را رساندند که خیلی هایش اصلا به من ربطی ندارد چون من بازیگر هستم. فکر می کنید چه تعداد از مردم ایران «مدرن فامیلی» را دیدند؟

بحث ما این نیست چند نفر دیدند چند نفر ندیدند. مسئله اینجاست که علیرضا بذرافشان روز اول در اینستاگرامش به جای اینکه بیاید با آرامش حرف بزند و قضیه را رفع کند، به منتقدان توپید و آنها را مقصر جلوه داد؛ در صورتی که این مسئله خیلی راحت تر از اینها می توانست حل شود.

– رهنما: من ایجا باید یک اعتراض بکنم چون واقعا دلم برای کار می سوزد. آقای بذرافشان دقیقا روز اول پخش، پیج اینستاگرامش را بست.

بله اما دقیقا بعد از گذاشتن آن کامنت، پیجش را بست.

– تشکر: به نظرم این مسائل را بهتر است با خود کارگردان در میان بگذارید.

قطعا آقای بذرافشان توقع نداشته که مردم کپی نعل به نعل سریال آمریکایی را بدون آوردن اسم منبع ببینند و حرفی نزنند! ولی مسئله اینجاست که اتفاقا این بار واکنش ها بیشتر از رسانه ها، از جانب خود مردم بود! کدام رسانه به عوامل «هفت سنگ» توهین کرد؟ فقط گفت این صحنه ها عینا کپی شده!

– رهنما: شما چند قسمت سریال را دیده اید؟

همه قسمت ها.

– رهنما: پس متوجه شده اید که از قسمت چهارم، دیگر تمام سوژه ها ایرانی است.

اینکه اسم یک کوچه را عوض کنند و اسم شهید را بگذارند که دلیل بر ایرانی شدن آن نمی شود. سوژه و بیس اصلی داستان ها کپی برداری شده.

– رهنما: چه عیبی دارد ایرانی شود. روز اول به بازیگران پروژه گفتند یک کاری داریم می سازیم شبیه «خانه سبز» و «همسران»؛ یعنی باید برویم سراغ کاری از این جنس ها. حالا این سریال ها چه ویژگی دارد؟ در خانه سبز و همسران همه قهرمانند و ما ضد قهرمان نداریم. مسئله به همین سادگی است. وقتی دیدند جای چنین چیزی خالی است گفتند بیاییم سه خانواده انتخاب کنیم که نماینده سه نسل اند. بعد هم این همه حرف به میان آمد. گفتند چون خانواده سه تا بچه دارند، کپی کاری شده. اگر چهارتا بچه داشتند کپی نبود. حالا که سه تا بچه است یعنی کپی است؟

قضیه سه تا بچه و چهارتا بچه نیست؛ تک تک داستان ها، دیالوگ ها و حتی دکوپاژها هم یکی است.

– رهنما: تا الان بارها و بارها سر فیلم های مختلف کپی برداری انجام شده اما هیچ وقت کسی واکنش نشان نداده.

زمان نمایش فیلم «کافه ستاره» سامان مقدم در جشنواره فجر، این رسانه ها بودند که گفتند این فیلم کپی از فیلم مکزیکی «ماتیک» است که اتفاقا خود سامان مقدم هم قبول کرد یا همین سال گذشته هفت صبح همین مقایسه نعل به نعل را با سریال «سایه روشن» انجام داد و آنجا هم نه کسی حرکت ما را سیاسی جلوه داد و نه جبهه گیری خاصی صورت گرفت. آقای بذرافشان همان روز اول می توانست بگوید ما دیدیم «مدرن فامیلی» سریال خوبی است و امکان پخش آن در ایران وجود ندارد، خواستیم عینا ایرانی اش را بسازیم اما هیچ وقت چنین حرفی نزد.

– رهنما: بهتر است تمام این سوالات را از خود کارگردان بپرسید اما چون بحث به اینجا رسیده باید بگویم 70 نفر سر فیلمبرداری آنقدر باهوش هستند که خیلی نکات را بفهمند. آنقدر دیگر حرف ها لوث و خنده آور شده که آدم نمی داند چه جوابی بدهد. یک ذره بهتر است دلمان را صاف کنیم و غرض ورزی نداشته باشیم.

– تشکر: من دلیل عصبانیت هفت صبح را متوجه نمی شوم. چرا عصبانی شدید؟

ما اصلا عصبانی نشدیم.

– رهنما: بالاخره یا موافقید یا مخالفید. علت مخالفت تان با این داستان چیست؟

هیچ کس هیچ مشکلی با این مسئله ندارد که ما به دلیل برخی محدودیت ها امکان پخش سریالی مثل «مدرن فامیلی» را نداریم و حالا شرایطی فراهم شده که نمونه ایرانی اش را بسازیم اصلا بد نیست. ایراد اصلی، نداشتن صداقت در کلام است. اینکه تلویزیون می آید قضیه را سیاسی می کند، ایراد است. آقای نماینده مجلسی که در شورای نظارت فعالیت دارد روز اول می آید می گوید باید جلوی این سریال را گرفت، 10 روز بعد می گوید کپی ایرادی ندارد! بعد آقای بذرافشان می رود در یکی از روزنامه های صبح می نشیند و انگشت اتهام را به طرف همه نشانه می رود الا خودش…

– رهنما: آقای بذرافشان که 12-10 روز کاملا سکوت کرده بود.

بله اما درست بعد از اینکه جرقه در کامنت اینستاگرام آقای بذرافشان زده شد. اگرنه رسانه ها کجا توهین کردند؟

– رهنما: اگر رسانه ها اینقدر شلوغ نمی کردند به نظر شما قضیه به «VOA» و مجله «تایمز» و … کشیده می شد؟

– تشکر: راست میگی؟ یعنی الان تا آنجا رفته؟ (می خندد)

اتفاقا همه اینها باعث شد در گیر و دار جام جهانی و شروع رمضان، «هفت سنگ» کاملا دیده شود؛ اتفاقی که شاید برای «مدینه» سیروس مقدم و «ماه عسل» احسان علیخانی آنطور که انتظار می رفت نیفتاد! مسئله دیگر اینجاست که آقای بذرافشان می توانست بیاید به جای رفتن سراغ این حواشی و انداختن توپ در زمین مخالفانش، دست روی نکات قوت سریال بگذارد.

– تشکر: به هر حال من وکیل کارگردان نیستم و خودش باید به این نکات پاسخ دهد اما فکر می کنم، تعامل، از اول تعامل خوبی نبوده. از اول این تعامل به خوبی شکل نگرفت و حالا هم به اینجا رسید. اگر اول خیلی مسالمت آمیز می نشستیم و حرف می زدیم و این سوال و جواب ها به صورت نقدگونه رد و بدل می شد خیلی چیزها حل می شد. ما که مدعی نیستیم. رفتیم قرارداد بستیم و مثل بقیه کارها بازی کردیم. تمام مدت هم سعی مان این بود طوری باشیم که مردم بدشان نیاید. مابقی ماجرا به نظر من به گردن خود کارگردان است. به خاطر همین سعی می کنم دیگر واردش نشوم. اگر سوالی راجع به نقش و بازی ما دارید در خدمتم.

یکی از مسائل که درباره نقش روزبه و الهام وجود دارد این است که در مرز باریکی بین فانتزی و رئال بازی می کنند؛ مرزی که در دیالوگ ها، ری اکشن ها و … کاملا رعایت می شود. این مرز را چطوری کشف کردید؟

– تشکر: ما خیلی به اندازه کمدی دقت کردیم. وقتی اندازه کمدی را بدانی، بازی ات می رود در قالب همان اندازه. آن وقت می دانی تا چه حد باید از فانتزی استفاده کنی، تا چه حد از واقعیت.

یعنی شناخت قالب کمدی باعث شد این فانتزی دربیاید؟

– تشکر: من همیشه به این موضوع فکر می کنم اندازه کمدی ام چقدر است؟ مثلا وقتی همدیگر را یکمرتبه می بینیم باید یک متر بپریم بالا یا یک طور خاص به هم نگاه کنیم! یا مثلا وقتی پوست موز افتاد جلوی پایمان جفت پاهایمان به هوا برود و با کله بخوریم زمین یا نه یک مقداری تعادلمان را از دست بدهیم؟ اینها مسائل خیلی ریزی است. باید ببینیم تا چقدر می توانیم در کمدی پیش برویم.

– رهنما: در قسمت های اول خیلی وقت ها فراتر می رفتیم اما کارگردان هدایت می کرد که در مسیر بیفتیم. بعد از دو هفته برای خودمان به یک اندازه رسیدیم.

– تشکر: البته فضای فانتزی خانواده ها هم با هم فرق دارد. خانواده  بابا نصیر به دلیل اینکه سن و سال بیشتری دارد، به رئال نزدیکتر است تا فانتزی خانواده محسن به لحاظ اینکه سه تا بچه دارد، فضای کمدی بیشتری می تواند داشته باشد. برای همین هم گفتم اندازه سروش صحت با اندازه کمدی علیرضا بذرافشان فرق دارد. به نظرم «ساختمان پزشکان» به شدت کمدی تر از «هفت سنگ» است چون آنجا همه کمدی بودند جز نیما افشار ولی اینجا نه منفی اند نه مثبت. آدم ها دچار یک نسبیتی هستند که اگر به سمت اشتباه روند، دوباره برمی گردند و راجع به اشتباه شان حرف می زنند. آنجا هیچ کس راجع به اشتباهش حرف نمی زد و همه می گفتند همینی است که هست.

تفاوت در جنس کمدی ها

مسئله دیگری که درباره بازیگری بهنام تشکر وجود دارد این است که بعد از سروش صحت با کارگردان هایی مثل سعید آقاخانی و محمدحسین لطیفی هم در «دزد و پلیس»، «ساخت ایران» و «دودکش» همکاری داشته و در واقع شکل های مختلف کمدی را تجربه کرده. با اینحال اما معتقد است جنس تمام این کمدی ها با هم فرق می کند.

حتی با وجود اینکه متن «دزد و پلیس» را هم مثل «ساختمان پزشکان» پیمان و مهراب قاسم خانی نوشته بودند: «دقیقا باید بگویم جنس کمدی هر کدام کاملا فرق می کرد. فضاها متفاوت بود. پرداخت ها فرق می کرد. حتی شیوه نگارش برادران قاسم خانی هم متفاوت بود. درباره حسین لطیفی هم وضعیت همینطور بود. او حتی ساخت ایرانش با دودکش اش فرق می کرد.»

جالب اینجاست که تشکر بعد از بازی در «ساختمان پزشکان»، در تمام سریال هایش غیر از «ساخت ایران» با زوج های آن سریال همکاری داشت. در «دزد و پلیس» و «دودکش» با هومن برق نورد و در «هفت سنگ» با فرناز رهنما.

چند نفر مدرن فامیلی دیده اند؟

در بخشی از مصاحبه، بهنام تشکر از ما پرسید که خیال می کنید چند نفر «مدرن فامیلی» را دیده اند؟ در ادامه این سوال، یکسری پرسش و پاسخ کوتاه بین روزنامه و تشکر شکل گرفت که بهتر دیدیم آنها را از ساختار اصلی مصاحبه جدا کنیم و به صورت حاشیه به آن بپردازیم.

مشکل شما اینجاست که خیال می کنید فقط یک تعداد این سریال را دیدند!

– تشکر: شما خیال می کنید چه تعداد دیدند؟ من می دانم بالای چهل میلیون ندیدند از جامعه آماری هفتاد میلیونی.

20 میلیون از این جمعیت هفتاد میلیونی که بچه اند و اصلا به حساب نمی آیند.

– تشکر: می ماند چند میلیون؟

چند میلیون تلویزیون می بینند؟

– تشکر: 25 میلیون اصلا تلویزیون نمی بینند. 20 میلیون بچه اند، یک تعدادی پیرند، یک تعدادی سریال نمی بینند، چند ملیون می ماند؟

حدود 30 میلیون.

– تشکر: یعنی شما می گویید فقط 30 میلیون تلویزیون نگاه می کنند؟

الان برنامه 90 که پرمخاطب ترین برنامه تلویزیون است، در خوشبینانه ترین حالت، 15 میلیون مخاطب دارد. سریال تلویزیونی که نهایتا نمی تواند بیشتر از هفت، هشت میلیون مخاطب جذب کند.

– تشکر: خب معلوم است 90 توی ماه رمضان پخش نمی شود. به نظر شما آمار بیننده های سریال های ماه رمضان چقدر است؟

نهایتا 10 میلیون.

– تشکر: فکر می کنید چند نفر مدرن فامیلی را دیدند؟

فرض کنیم نصف شان دیده اند.

– تشکر: نصف شان دیده اند؟!

اگر ندیده اند پس این همه اعتراض در فضای مجازی از کجاست؟

– تشکر: من دلیل اعتراض شما را نمی فهمم!