«بورخس را هذیانگوی حسابگر نام نهادهاند، ولی تردستیهای داستانی او تنها برای گیجکردن و دست انداختن و سرگرمکردن نیست، بل برای رخنهکردن در ناشناختهها و پیداکردن یک کلمه دربرگیرنده همه عالم است. برخی منتقدان معتقدند این شیوهها، بورخس را به سطح یک زیباگرای مهمل تنزل میدهد، ولی اکثرا او را هنرمند نابغهای میدانند که بیش از هرکس دیگری برای تبدیل زبان اسپانیایی به محملی برای ادبیات نو، کار کرده است.»
لئو دمیدوف تبرئه میشود یعنی چه؟
از نظر محتوای روایی، این کتاب داستان نهایی و سرانجام «لئو دمیدوف» قهرمان تام راب اسمیت است، که شخصیت اصلی دو کتاب پیشین نیز بوده است. این رمان سعی دارد او را ازگناهانی که پیش از این، در دستگاه امنیتی حکومت مرتکب شده، تبرئه کند. اما آیا این امکان وجود دارد؟ اگر خود اسمیت، که با بیرحمی تمام او را به این نقطه رسانده، او را ببخشد سبب تبرئهاش شود، خوانندگان میتوانند چنین کنند؟ این پرسشی است که مخاطب تا پایان کتاب، بدون پاسخی قطعی با آن مواجه است.
یکی از ویژگیهای بارزی که اسمیت در نوشتن رمانهایش نشان داده شرح مکانها و شخصیتهایی است که به شکلی غیرمعمول، از دنیای واقعی وارد دنیای رمان میشوند. چه زمانی که درباره شوروی و نیویورک و مقر سازمان ملل و کابل مینویسد، چه درباره شخصیتهایی که خلق کرده است. علاوه بر این جسیآستین در «مامور۶»، بازسازی حقیقی پل رابسون، خواننده سیاهپوست کمونیست آمریکایی است و اینگونه اسمیت فضای داستانی (افسانهای) خود را به حقیقت نزدیک میکند.