2ـ عدم قناعت: افرادی هستند كه دارای شخصیت می باشند، اما از این كه خودشان باشند، قانع نیستند، بلكه می خواهند مثل دیگران باشند، در حالی كه وضع آن دیگری با آنها تفاوت دارد. چنین فردی می خواهد مثل دیگری گام بردارد، اما راه رفتن خودش را هم فراموش می كند، یعنی آنچه می تواند باشد نمی شود و آنچه هم می خواهد بشود نمی تواند بشود، برای اینكه خداوند هر كسی را بگونه ای ساخته است و من هم باید همانی باشم كه هستم و همان را پرورش بدهم.
3ـ تحمیل از طرف اجتماع: گاهی دوگانگی شخصیت از بیرون به انسان تحمیل می شود، مثلاً جامعه در اوضاعی زندگی می كند كه اشخاص نمی توانند آزادانه آنچه هستند باشند و آنچه هستند نشان بدهند، ناچار در درون چیزی هست اما در برون چیز دیگری می شود، چون شخصیت ذاتی اش را نمی تواند نشان بدهد.