روز بازیگر رو به خودم تبریک میگم
که مجبورم هر روز نقش بازی کنم و وانمود کنم همه چی خوبه
تا به نگرانیهای اطرافیانم چیزی نکنم
از یه جایی به بعد واسه ادمی که نمیخوادت تلاش کنی عاشق وفادار نیستی احمقِ کَنه ای!
بعضی آدما توی دعواهاشون حرفایی به خوردت میدن که میری تا لب گورو بر میگردی…
تو دعوا مگه حلوا خیرات میکنن؟
آره جونم تو دعوا حلوا خیرات میکنن
اتفاقا اون وسط اونقدر دلت حلوا حلوا میشه که شِکرک میزنه
دوست داری بکَنی بندازیش دور…
پُر میشع از حرفای تلخ یسری
از آدمای شیرین زندگیت
میشنوی و لال میشییکنه
تقصیر کی بود؟ واقعا حرفش راست بود؟
واقعا باید باورکنم؟
مگه میشع؟ فکر پشت فکر
تا وقتی که باورت شه
اون موقس که خیلی بی سروصدا میشکنی
رو هر حرفی حساس میشی
با هرچیزی اشکت میاد اسمشم میذاری دل نازکی..
ولی اینا دل نازکی نیست
اینا همون حلواهاییه که اون وسط مسطای زندگیت دست بدست بین یه سری آدم خیرات شده
پسری که بلده موهای یارشو ببافه یه عاشق کامله، شایدم یه لاشی دختربازه، نمیدونم.
یه وقتایی هم هست که اینقدر فکر کردی، اینقدر تو فکرت جنگیدی،اینقدر رفتی و برگشتی
اینقدر دو دوتا چهارتا کردی، اینقدر حدس زدی، پیشبینی کردی، اینقدر کم آوردی و اینقدر تو فکرت مُردی وزنده شدی…
که اخرش گفتی ولش کن، بالاخره یه چیزی میشه دیگه، یا میشه یا نمیشه، یا میاد یا نمیاد، یا خوب میشه یا بد…
این همه فکر نداره، این همه حال خراب کردن نداره، اینهمه بدقلقی و ناراحتی نداره
از یه جایی به بعد هممون یهو میزنیم زیر همه چیز میگیم ولش کن دیگه خسته شدم یا میشه یا نمیشه،
بعضی وقتام باید رهاش کرد،این فکر لعنتیو میگم، به حال خودش رها کرد، مهم نباشه،چی میشه! بالاخره یا میشه
یا نمیشه…
مردها به عشق که مبتلا می شوند ترسو می شوند…
از آینده می ترسند،
از کسی که بهتر از آنها باشد،
از کسی که حرف زدن را بهتر بلد باشد،
از کسی که جیبش پر پول تر باشد،
از کسی که یکهو از راه برسد و حرفی را که آنها یک عمر دل دل کردند برای گفتنش بی هیچ مکثی بگوید…
برای همین دور میشوند،سرد میشود
سخت می شوند
و محکوم به عاشق نبودن، به بی وفایی، به بی احساسی…
زنها ولی وقتی دچار کسی می شوند؛
دل شیر پیدا میکنند و میشوند مرد جنگ…
می جنگند؛
با کسانی که نمیخواهند آنها را کنار هم،
با کسانی که چپ نگاه میکنند به مردشان،
با خودشان و قلبشان و غرور زنانه شان…
از جان و دل مایه می گذارند
و دست آخر به دستهایشان که نگاه می کنند خالیست،
به سمت چپ سینه شان که نگاه می کنند خالیست،
به زندگیشان که نگاه می کنند خالیست از حضور یکی…
بعد محکوم میشوند به ساده بودن، به زود باور بودن،
به تحمیل کردن خودشان…
هیچ کس هم این وسط نمیفهمد نه عقب کشیدن مرد، عاشق نبودن معنی میدهد
نه جنگیدن های زن، معنیش تحمیل کردن است..?.
اگر به جای محبتی که به کسی کردی
از او بی مهری دیدی مایوس نشو!
چون برگشت آن محبت را
از شخص دیگری در رابطه با موضوع دیگری خواهی گرفت ،شک نکن…
این یک قانون است که هر انرژی مثبت و کار نیک پاسخ داده میشود
توفقط خوب باش وخوب بمان!❤️
همیشه برای عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش!
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه ای می رسی
که ماه را بر لبانت می نشاند…
کاش رویِ پیشونیِ آدمایی که دارن زیر بارِ غصههاشون له میشن یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعاتشونو
میکردن…
مثلا نوشته بود؛
این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد..
این آقا را دارند میبرند خانهیِ سالمندان…
این خانم مادرش مریضیِ صعبالعلاج دارد…
این آقا قول داده تابستان برایِ پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد…
این خانم تا حالا معشوقه عشقش نبوده…
این آقا خیلی حالش بد است و اگر یقهاش را بگیرید امشب خودش را میکشد!
این آدم شکستنیست!?لتنگیم
بلد بودن مهم تر از عاشق بودن یا حتی دوست داشتن است
کسی که تو را ” بلد ” باشد ،
با تمام پستی بلندی هایت کنار می آید ،
میداند کی سکوت کند ،
کی دزدکی نگاهت کند ،
کی سرت داد بزند ،
و کی در اوج عصبانیت،
محکم در آغوشت بگیرد
آه از شبهایی که تو نیستی