وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

پیامبرى حضرت یسع چگونه گذشت؟

پیامبرى حضرت یسع چگونه گذشت؟
 گفته مى‏شود كه یسع، پسر عموى الیاس(ع) بوده كه پس از رحلت الیاس به تبلیغ رسالت الهى پرداخته و به همان شیوه دین و آیین الیاس، مردم را به خدا پرستى دعوت مى‏كرده است و در زمان آن حضرت، رخ دادها و گناهان بسیارى انجام پذیرفت و قبولش کرد.

و نیز ملاحظه مى‏كنیم كه قرآن به طور خلاصه و كوتاه از الیاس(ع) یاد كرده و به پیامبرى یسع اشاره‏اى گذرا داشته است، ولى كتب تاریخى درباره الیاس(ع) مملوّ از اسرائیلیات است.ما تنها رویدادى را كه طبرى نقل كرده از میان مطالب فراوانى كه منقول است برمى‏گزینیم و فشرده آن را یاد آور مى‏شویم، البته از باب اطلاع و آگاهى به بیان آن مى‏پردازیم نه این‏كه این رویداد، واقعیت داشته باشد.

الیاس آن‏گاه كه از بنى‏اسرائیل خواست بت‏پرستى را كنار گذاشته و به پرستش خداى یگانه تمسك جویند، دعوت وى را نپذیرفته و به او پاسخ مثبت ندادند، الیاس به پیشگاه خداى خود عرضه داشت: بار خدایا، بنى‏اسرائیل، از پرستش تو سر برتافتند و بر كفر و الحاد و پرستش غیر تو روى آوردند، نعمت‏هایى را كه به آنان دادى دگرگون ساز. خداوند بدو وحى‏فرمود: ما زمام امور ارزاق آنها را به دست تو مى‏سپاریم، هرگونه كه خواستى عمل نما. الیاس عرض كرد: آفریدگارا، بارانت را از آنان دریغ فرما. در پى آن سه سال بر آنها باران نبارید تا چهار پایان آنان از بین رفت و درختانشان خشكید و مردم سخت دچار گرفتارى شدند.

الیاس هر كجا كه به سر مى‏برد، خوراك و روزى او مى‏رسید و بنى‏اسرائیل هرگاه بوى نان مى‏شنیدند مى‏گفتند: الیاس این‏جاست، و در جستجوى وى برمى‏آمدند، و بدین ترتیب، اهل آن خانه مورد اذیت و آزار آنها قرار مى‏گرفت. الیاس روزى به خانه زنى از بنى‏اسرائیل پناه برد كه پسرى بیمار به نام (یسع بن اخطوب) داشت. آن زن، الیاس را به خانه خود راه داد و ماجراى او را نهان داشت. آن حضرت در حق فرزند او دعا كرد و خداوند او را از بیمارى رهانید.

و از آن پس دست از الیاس بر نداشت و بدو ایمان آورده و وى را تصدیق كرد و پیوسته با او بود و هر كجا الیاس مى‏رفت، وى نیز او را همراهى مى‏كرد. الیاس پیرمردى سالخورده، ویسع پسركى نوجوان بود و پس از آن، روزى الیاس به بنى اسرائیل گفت: اگر دست از پرستش بت‏ها بردارید از خدا مى‏خواهم كه گرفتارى‏ها را از شما بردارد.

لذا آنان بت‏ها و پیكره‏هایى را كه ساخته بودند بیرون ریختند و الیاس(ع) به پیشگاه خداوند دعا كرد و خداوند به فریادشان رسید و گرفتارى‏ها را از آنان برداشت، سرزمین‏هاى آنان سرسبز شد، ولى آنها دست از عقیده خود برنداشته و به راه راست هدایت نگشتند. وقتى الیاس(ع) چنین دید از خداى خویش درخواست نمود كه جانش را بستاند تا از شرّ آنها راحت و آسوده گردد و خداوند روح او را قبض نمود و به آسمان‏ها برد و خداوند بعد از الیاس، یسع را براى ارشاد و راهنمایى آنها مأمور ساخت».