وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

زوجی که در خواستگاری متوجه فامیل بودنشان شدند!

زوجی که در خواستگاری متوجه فامیل بودنشان شدند!
دختر و پسری به طور اتفاقی با همدیگر آشنا شدند و تصمیم گرفته بودند با هم ازدواج کنند وقتی مجلس خواستگاری برگزار شد در کمال ناباوری فهمیدند با هم دخترخاله و پسرخاله هستند. آشنایی این دو جوان به ازدواج انجامید اما عاقبت خوشی نداشت و اختلافات قدیمی خانواده هایشان آنها را وادار کرد از یکدیگر جدا شوند.مدتی قبل دختری به نام فرنوش به جشن عروسی یکی از دوستانش دعوت و در آنجا با پسری به نام سعید آشنا شد.
 
سعید از دوستان نزدیک داماد بود. پس از پایان مراسم فرنوش و سعید شماره تماس هایشان را به یکدیگر دادند و تصمیم گرفتند بیشتر با هم آشنا شوند. علاقه این دو جوان به یکدیگر پس از چند مرتبه تماس تلفنی و ملاقات حضوری بیشتر شد و در حالی که یک ماه از آشنایی شان می گذشت تصمیم گرفتند با هم ازدواج کنند. به این ترتیب سعید همراه با پدر و مادرش به خواستگاری رفتند.
 
سعید در طول مسیر لحظات پراسترسی را می گذراند. او هیچ اطلاعاتی در مورد خانواده فرنوش نداشت و نمی دانست پاسخ خانواده وی چه خواهد بود. سرانجام آنها به خانه پدری فرنوش رسیدند.وقتی در به روی آنها گشوده شد مادر سعید صحنه عجیبی را دید؛ زنی که در را باز کرد چهره آشنایی برایش داشت. وقتی او خوب به زنی که به استقبالش آمده بود خیره شد فهمید وی خواهرش است. او در حقیقت همراه پسرش به خواستگاری خواهرزاده خود رفته بود.
 
مادر سعید به دنبال بروز اختلافات خانوادگی سال ها قبل با خواهرش قهر کرده بود و طی این سال ها هیچ رابطه یی با او نداشت به همین دلیل سعید و فرنوش نیز هرگز همدیگر را ندیده بودند و نمی دانستند دخترخاله و پسرخاله هستند. دو خواهر در یک لحظه اختلافات دیرینه را کنار گذاشتند و در حالی که بیش از 25 سال از قهرشان می گذشت یکدیگر را در آغوش گرفتند و این ماجرا مراسم خواستگاری را تحت الشعاع خود قرار داد.پس از ساعت ها گفت وگو بین دو خواهر سرانجام مراسم خواستگاری انجام شد و چند ماه بعد نیز با برگزاری مراسمی باشکوه فرنوش و سعید شروع زندگی مشترک شان را جشن گرفتند.

روز گذشته در شرایطی که یک سال از ازدواج این زوج می گذشت آنها به دادگاه خانواده رفتند تا از یکدیگر جدا شوند. فرنوش و سعید هنگامی که در برابر قاضی حسن عموزادی رئیس شعبه 268 قرار گرفتند، گفتند به رغم اینکه به یکدیگر علاقه دارند حاضر نیستند به زندگی مشترک شان ادامه دهند. سعید گفت؛ مادران مان سالها به خاطر اختلافی کهنه از همدیگر دور بودند. در این سال ها هر دو خانواده به خوبی زندگی شان را می گذراندند و از همدیگر بی خبر بودند ولی آشنایی اتفاقی من و فرنوش آنها را به هم رساند.

 
ما فکر می کردیم گذشت زمان کدورت ها را رفع کرده است اما پس از مدتی دوباره اختلافات قدیمی سر باز کرد و هم اکنون مادرهایمان دوباره با هم درگیر شده اند. این کشکمش ها آنقدر وسیع است که دامنه آن به زندگی من و همسرم نیز کشیده شده است. ما هم برای آنکه وضع به روال سابق برگردد تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم. سعید که مهندس صنایع است، ادامه داد؛ من واقعاً به همسرم علاقه مند هستم. وقتی فهمیدم فرنوش دخترخاله ام است علاقه ام نسبت به او دوچندان شد اما اختلافات خانوادگی کار را برایمان سخت کرد.
 
حالا هم برای دور شدن از این مشکلات تصمیم گرفتم به خارج از کشور بروم و آنجا زندگی کنم.به دنبال این اظهارات فرنوش نیز گفته های همسرش را تایید کرد و گفت همچنان او را دوست دارد ولی به خاطر مشکلات خانوادگی ادامه زندگی شان مقدور نیست.در پایان رسیدگی به این پرونده قاضی عموزادی با صدور حکم طلاق به زندگی پرماجرای این زوج پایان داد.