وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

غوغای شناسنامه و کارت ملی جعلی برای مولوی!

غوغای شناسنامه و کارت ملی جعلی برای مولوی!

سعید تقدیری از استادان زبان و ادبیات فارسی طی یادداشتی از مولوی نوشت.

 

ایران ناز: تکنولوژی های جدید، این غولِ چند سر و جذاب دنیای مدرن، چنان تمام موجودیت انسان های امروزی را یکجا بلعیده است که دیگر کمتر نشانی از پایبندی افراد به رسوم قدیم در جوامع سنتی را می توان یافت.

 

 

انسان دنیای امروز، گاه در لابه لای روزمرّگی ها و مشغله های فراوان، نه تنها دیگران، بلکه حتی خود را فراموش می کند. می گویند هرگاه انسان متعلق به دنیای مدرنیته، از رفتارهای سنتی، بومی و ملی خود فاصله گرفت، دچار افسردگی های شدید و بحران هویت می شود؛ عارضه ای که بسیاری از مردم اروپایی و آمریکایی در چند دهه اخیر با آن دست به گریبان بوده و آمار بالای خودکشی در این کشورها نشان از افزایش این روند دارد. بحران هویت چنان ویروسی است که مرز نمی شناسد، شهر به شهر و خانه به خانه گشته و می تواند جامعه و یا دنیایی را در هم شکند. اینجاست که یاد گفته مولانا جلال الدین محمد بلخی می افتیم که با دو بیت تمام هویت انسانی را نشانه می رود:

 

 

سال ها فکر من این است و همه شب سخنم              که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟                        به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

 

 

سوالی عمیق که خود مولانا در آثار ارزشمندش بالاخص کتاب مثنوی و معنوی به دنبال پاسخی برای آن می گشته و جز «عشق» راه حلی برای شناخت آن نمی یابد. مثنوی مولانا دارالشفاست؛  داروخانه ای است که هرگونه دوایی در آن می توان یافت و کافی است تا درد را بدانی، درمان حیّ و حاضر است. به راستی که انسانِ در گیر و دار دنیای امروز می تواند با روش مولانا درمانی و نسخه ای از قبل پیچیده چون کتاب «مثنوی معنوی» و یا «غزلیات شمس» خود را از شر امراض این جهانی برهاند و در پناه «عشق» به هرآنچه محال است، دست یابد؛ چراکه مثنوی شرحی تمثیلی بر قرآن کریم است با بیانی که تا امروزه به شیوایی و حلاوت آن عرفان منظوم ایران به خود ندیده است. آری! به راستی که مثنوی می تواند عشق درمانی کند:

 

شاد باش ای عشق خوش سودی ما      ای طبیب جمله علت های ما

ای دوای نخوت و ناموس ما             ای تو افلاطون و جالینوس ما

 

مثنوی کتابی است، از خود شناسی تا خداشناسی تا جایی که انسان در جستجوی خویشتن به خدا می رسد. مولانا در هجده بیت آغازین مثنوی، طرحی را پی ریخته و سپس در شش دفتر به تبیین و تحلیل آن ابیات می پردازد؛ طرحی که با محوریت «عشق» ماجرای انسان از روز الست تا روز رجعت را شرح می دهد.

 

 

انسان در فرآیندی نزولی از عالم بالا به زمین سقوط کرده و در این دنیا محبوس می شود؛ پس از این هبوط، انسان همواره به دنبال حقیقتی است تا با کمک آن دوباره به اصل و منشا حقیقی خود صعود کند که این جز با خالی شدن از هواهای نفسانی اتفاق نمی افتد. دنیا چون زندانی مخوف است  و رهایی از این بند جز با عنایت خداوندی و یا از طریق فرار از آن ممکن نیست:

 

این جهان زندان و ما زندانیان               حفره کن زندان و خود را وارهان

 

مرگ حقیقی یا مجازی انسان وارسته و عارف سبب می شود تا او، مرزهای بی کران جسم را درنوردیده و روح خود را به صاحبش برساند؛ ازین رو عارفان همواره ندای «موتوا قبل ان تموتوا» سر داده و نوای «انا الیه راجعون» را بشارتی برای خود دانسته اند:

 

از جمادی مردم و نامی شدم                 وز نما مردم به حیوان سر زدم

مردم از حیوانی و آدم شدم                   پس چه ترسم، کی ز مردن کم شدم

 

حمله دیگر بمیرم از بشر                       تا برآرم از ملائک پر و سر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو                کُلّ شیء هالک الا وجهه

 

بار دیگر از ملک قربان شوم                  آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم، عدم، چون ارغنون          گویدم: انا الیه راجعون

 

 

به جرأت می توان گفت پایه و اساس فکری مولوی بر تضاد این جهانی استوار است. انتخاب قالب مثنوی یا دوتایی برای به نظم کشیدن چنین ابیاتی نیز بی ربط نیست. او دچار ثنویتی است که جهان نور را در برابر دنیای ظلمانی قرار می دهد. در نگاه او در یک قطب دنیا، نیروهای خیر و در قطب دیگر، پلیدی ها قرار گرفته است. آنچه بر احوال عالم حاکم گشته تضاد و تقابل این دو قطب منفی و مثبت است و  بالاتر از همه بنای عالم با تکیه بر آن استوار است:

 

چار عنصر، چار اُستونِ قوی ست         که بدیشان سقفِ دنیا مُستوی ست

هر ستونی اِشکننده آن دگر                 اُستن آب اشکننده آن شَرر

پس بنای خلق بر اضداد بود               لاجرم ما جنگییم از ضُرّ و سود

 

مولانا می کوشد تا با ارائه طرحی تمثیلی، عرفان را به ساده ترین شکل خود به دیگران بنماید. او در ساده کردن مفاهیم پیچیده و گسترده عرفانی در قالب تمثیل و بیان داستانی ساده، تخصص دارد اما گاه چنان مفاهیم باریک می شود که ارکان داستانی به هم می ریزد و خواننده را دچار سردرگمی می کند. زبان او رمزآمیز و آمیخته با نمادهای متنوع است؛ به همین خاطر است که شارحان مثنوی، هریک الگوها و تفسیرهای گوناگونی از این اثر ارائه داده و هرکدام به سلیقه و ذائقه خود به واکاوی و بازیابی آن پرداخته اند.

 

امروزه به لطف توجه ادب دوستان و مولاناشناسان، تحقیقات مفید و گسترده ای در این زمینه صورت گرفته و پژوهش های قابل توجهی ارائه شده است. در این وقت و زمان، جهانیان به ارزش واقعی آثار و اندیشه های مولانا پی برده و به آن توجه فراوانی داشته اند تا جایی که بعضی از کشورها می کوشند تا شناسنامه و کارت ملی جعلی و جدیدی برای مولانا بنویسند؛ امید که یک یک ایرانیان نیز از این قافله عقب نمانده و در پاسداری از این شخصیت جهانی بکوشند. ان شاءالله.