روزى به محضر مبارك امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شدم و پس از عرض سلام در كنارى نشستم، سپس فرزندش حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر علیهم السلام وارد شد و از شدّت سردى هوا، لباس هاى خویش را به دور خود پیچیده بود.
همین كه امام موسى كاظم علیه السلام نزد پدر آمد، امام صادق علیه السلام اظهار داشت : اى فرزندم ! در چه حالتى هستى؟پاسخ داد: در سایه رحمت و پناه خداوند متعال هستم ، و بعد از آن اظهار نمود: اى پدر! من اشتهاى مقدارى انگور و انار دارم.
داود رقّى گوید: من با خود گفتم : چگونه حضرت در این فصل زمستان و سرماى شدید اشتها و میل به تناول این نوع میوه ها را دارد، ولى حضرت از افكار درونى من آگاه شد و فرمود: خداوند متعال بر هر چیز و هر كارى قدرت دارد.سپس به من فرمود: اى داود! بلند شو و برو داخل حیاط منزل ببین چه خبر است ؛ و در باغ چه مى بینى.
پس، از جاى خود برخاستم و به طرف حیاط حركت كردم، همین كه وارد حیاط شدم، با حالت تعجّب دیدم درخت انگور و انار پر از میوه است.با دیدن این صحنه شگرف، بر اعتقاد و ایمانم افزوده شد؛ و با خود گفتم:اكنون به اسرار و علوم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آگاه گشتم
و اعتقادم كامل گردید.سپس مقدارى از انگور و تعدادى انار چیدم و چون وارد اتاق شدم حضرت موسى كاظم علیه السلام آن ها را از من گرفت و شروع به تناول نمود؛ و در ضمن اظهار داش این از فضل پروردگار است، كه ما خانواده عصمت و طهارت را بر آن اختصاص داده و گرامى داشته است خوب است.