ابو خالد، به صالح، فرزند میثم خبر داد که: روز جمعه ای با پدرت در شط فرات به کشتی نشسته بودیم که ناگهان باد سختی محفوظ بمانید. این باد، «عاصف» است و خبر مرگ معاویه را میدهد که هماکنون مرد.یک هفته بعد، قاصدی از شام آمد. با او ملاقات کردم و اخبار را از او پرسیدم، گفت: مردم در امن و امان به سر میبرند، معاویه فوت کرده ومردم با فرزندش یزید، بیعت کرده اند.گفتم: مرگ معاویه در چه روزی واقع شد؟ گفت: روز جمعه گذشته.
ج – قیام مختار پس از شهادت حضرت مسلم در کوفه، ابن زیاد حاکم کوفه، میثم و مختار و جمعی دیگر را دستگیر و زندانی کرد. میثم تمار به مختار گفت: تو از زندان رها میشوی و به خونخواهی حسینبن علی(ع) قیام خواهی کرد و همین شخص را -ابن زیاد – که ما را میکشد، خواهی کشت.ابن زیاد مختار را از زندان، طلبید تا او را به قتل برساند که در همین اثنا قاصدی از سوی یزید همراه نامه ای فرارسید که در آن نامه، دستور آزاد کردن مختار بود. او هم طبق دستور، مختار را رها کرد و میثم را به دار آویخت.
خبراز واقعه کربلا
زنی به نام «جبله مکی» نقل میکند که از میثم تمار شنیدم که میگفت: این امت، پسر دختر پیامبرشان را در دهم محرم می کشند و دشمنان خدا این روز را مبارک می دانند. این واقعه، قطعا انجام خواهد گرفت. این، داستانی است که مولایم امیرمؤمنان مرا از آن آگاه کرده است. او به من خبر داده است که بر حسین(ع) همه چیز خواهد گریست، حتی حیوانات بیابان و دریا و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و آدمیان و اجنه مؤمن و همه و همه….
آن گاه میثم گفت: ای جبله! بدان که حسینبن علی(ع) سرور شهیدان در قیامت است و یارانش بر شهیدان دیگر برتری دارند. ای جبله! هرگاه به خورشید نگاه کردی و دیدی که چون خون تازه، قرمز است، بدان که سیدالشهدا کشته شده است.
جبله میگوید: یک روز از خانه بیرون آمدم. دیدم خورشید بر دیوارها می تابد، همچون پارچه های رنگ آمیزی شده که به سرخی می زد. صیحه کشیده و گریه کردم و گفتم: به خدا سوگند، سرور ما حسین بن علی(ع) کشته شد!…جالب بود.