وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

دكترآزمندیـان: انسـان تغییر نمی‌كنـد مگر اینـكه بخـواهد

علیرضا آزمندیان فارغ‌التحصیل دبیرستان علوی در رشته ریاضی و فارغ‌التحصیل دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی‌مكانیك است، پس از انقلاب به عنوان خبرنگار 6 سال در صدا و سیما فعالیت كرد. او اولین خبرنگاری بود كه وارد خرمشهر شد، وی می‌‌گوید: «پس از شش سال كار شبانه‌روزی در صدا و سیما تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم. از این‌رو به آمریكا رفتم و مدت 12 سال در‌ آنجا زندگی كردم. آنجا فوق‌لیسانس، دكترا و فوق دكترای خود را در رشته مهندسی صنایع سیستم‌ها، اخذ كردم و در دانشگاه‌های آمریكا تدریس كردم.» او به پنجاه كشور دنیا سفر كرد و درباره دنیای انسان‌ها، موفقیت‌شان، سعادت‌شان، انسان‌های موفق، انسان‌های ناكام، انسان‌های فقیر، انسان‌های ثروتمند و… تحقیق كرد سرانجام پس از 12 سال به ایران بازگشت كه دستاوردهایش را به مردم ایران انتقال دهد، به‌خصوص موضوع تكنولوژی فكر كه ایده جدیدی در مبحث موفقیت افراد بود. او می‌‌گوید: به لطف خدا، موضوع تكنولوژی فكر كه من آن را درست كردم، جریان بسیار موفقی است كه با استقبال بسیار خوبی از سوی مردم و به‌خصوص جوانان روبه‌رو شده است و توانسته زندگی خیلی‌ها را متحول و بسیاری از جوانان را امیدوار به زندگی كند. تكنولوژی فكر، ایده خوبی در ایران است كه من خودم از روند آن راضی هستم و خدا را شكر می‌كنم كه توانستم در زندگی خیلی از انسان‌ها موثر باشم. با این چهره موفق ایرانی به گفتگو نشستیم تا به رموز خوشبختی، موفقیت و سعادت پی ببریم.

آقای دكتر اصولا تكنولوژی فكر یعنی چه؟

دكترآزمندیـان: انسـان تغییر نمی‌كنـد مگر اینـكه بخـواهد

آزمندیان: یعنی چگونه بیندیشیم. واژه تكنولوژی در حقیقت چگونگی و كاربرد علم در عمل را می‌گویند. تكنولوژی و تكنولوژی فكر یعنی چگونه بتوانیم فكر كنیم؟ این داستانی است كه در طول تاریخ، بشر همیشه با آن مواجه بوده، «تمام زندگی حاصل اندیشه‌های انسان‌هاست»، برای مثال تفاوت زندگی‌ها، تفاوت در اندیشه‌هاست. فقر، حاصل اندیشه‌های فقیرانه است یا ثروت یك فرد، حاصل اندیشه‌های ثروت‌جویانه اوست.

 یعنی تفكر به تنهایی می‌تواند كافی باشد، اینكه كسی یك اندیشه ثروت‌جویانه داشته باشد این معنی را می‌‌دهد كه روزی ثروتمند می‌شود و اگر در ذهنش فقر بپروراند یعنی فقیر می‌شود؟

آزمندیان: شرط لازم است، اما كافی نیست. من به تازگی سمیناری داشتم به نام «سمینار بزرگ راز»، در آنجا گفتیم كه دلایل علمی خلق یك هدف و اندیشه یكی از پارامترهاست ولی كافی نیست، اندیشه، باورهای یك انسان، انگیزه‌ها، تلاش و ارتباطات، همگی مهم هستند، آنچه كه یك پدیده یا هدفی را در دنیای شما خلق می‌كند مجموعه‌ای از پارامترها و عواملی است كه در نهایت جمع می‌شوند و یك چیزی، اتومبیلی، محبوبی، ثروتی و دستاوردی را در دنیای یك انسان، برای شما خلق می‌كند. فكر، شرط لازم و بسیار مهمی است اما كافی نیست. اما این‌طور نیست كه هر كس به هر چیزی فكر كرد بتواند آن را خلق كند. اگر اینگونه بود، همه مردم فقط فكر می‌كردند، ضمن اینكه اصولاً فكر، یك پدیده مستقلی در دنیای انسان‌ها نیست. انسان‌ها می‌توانند هرگونه كه خواستند و هرگونه باورهایشان و شخصیت‌شان اجازه داد، فكر كنند، یعنی هر اندیشه‌ای نشات گرفته از باورها و شخصیت و دنیای درون یك انسان است. اگر اینگونه بود مردم به راحتی می‌توانستند با یك تصمیم، ثروتمند شوند، از این‌رو انسان‌ها، باید برای خلق چنین تفكری ساخته شوند وگرنه اصلا نمی‌توانند تفكر كنند. باید باورها، شخصیت، اعتماد به نفس، ایمان و عشق در وجود یك انسان ساخته شود كه مجموعه همه اینها می‌شود محتوای «كوزه وجود»، اینكه از كوزه همان برون تراود كه در اوست. برای همین تكنولوژی یك پروسه و یك سیستم است و می‌‌تواند یك انسان را به نقطه‌ای برساند كه او بتواند مثبت، عاشقانه، امیدوارانه و ثروتمند‌جویانه فكر كند…

چرا در سال‌های اخیر مبحث موفقیت و خوشبختی این‌قدر بین مردم جامعه ما همه‌گیر شده، یعنی خیلی‌ها دوست دارند بدانند كه آدم موفق به چه نحو موفق شده یا آدم خوشبخت چطوری خوشبخت شده، كمی در این‌باره برایمان توضیح می‌‌دهید؟

آزمندیان: اگر این مسئله در جامعه همه‌گیر شود، اتفاق خوشایندی است و باید از این روند خوشحال بود. چرا كه اصولا انسان‌ها بر اساس فطرت‌شان ثروت‌طلب، محبوب‌طلب و… هستند. فطرت انسان این است، منتهی اینكه بروند دنبال «آن» و «آن» را خلق كنند قانون دارد. شما نمی‌توانید كنج‌خانه بنشینید و در انتظار موفقیت باشید، بلكه در قرن بیست و یكم باید به دنبال موفقیت و خوشبختی بروید، چرا كه انسان‌ها هر آنچه را امروزه بجویند، می‌یابند. اگر شما در رسانه‌تان تبلیغ كنید كه مردم بیایند به دنبال سعادت و خوشبختی، آنها نباید بگویند كه هر چه خدا بخواهد، همان می‌‌شود بلكه هر چه تو بخواهی، اراده كنی، برایش تلاش كنی، برایش بها بپردازی، همان می‌شود و اگر چنین تفكری در دنیای انسانی بیاید، آن انسان موفق است و آن انسان می‌تواند به دنبال آن برود، مثلا شما بنشینید و بگویید من در كنكور قبول می‌شوم، نه، این‌طور نیست، باید بها بپردازید و ابتدا قبولی‌تان را باور كنید سپس برای آن فكرهای عالی كنید، بعد برای آن تلاش كنید، برایش تست بزنید و انگیزه داشته باشید، اینها مجموعه‌ای از «آن» است. در واقع تكنولوژی فكر، یك «تكنولوژی تغییر» است، به عبارتی بهتر انسان تا تغییر نكند، زندگی‌اش تغییر نمی‌كند.

 تغییر در چه چیزی، كامل‌تر توضیح می‌‌دهید؟

آزمندیان: تغییر در باورها، اندیشه‌ها، نگاه‌ها، عشق، ایمان، اعتقاد و… دنیای انسان‌ها اینگونه است و امیدوارم حداقل حاصل گفتگویمان این باشد كه مردم ما را، به این وادی بكشاند و آنها با قوانین آشنا شده و به دنبال سعادت و خوشبختی بروند، چرا كه رسالت ما این است كه در این دنیا خوب زندگی كنیم. نیامده‌ایم در این دنیا تا در فقر، یاس، اضطراب و افسردگی باشیم، منتهی برای خوب زندگی كردن، باید قوانینی را اجرا كنیم وگرنه نمی‌توانیم.

 چه كسانی در این زمینه می‌توانند مردم را راهنمایی كنند، یعنی می‌شود مثلا به یك انسان كمك كرد كه موفق یا خوشبخت شود؟

آزمندیان: در واقع این، یك علم و تكنولوژی است، مانند ساختن یك بنا، یعنی یك فرد منفی‌اندیش و مضطرب، هیچ‌وقت نمی‌تواند فكر كند كه ثروتمند یا در كنكور قبول شود، پس باید كاری بیشتر روی این انسان انجام شود. ابتدا باید در جایی باور‌هایش را عوض كنی، بعد به او انگیزه بدهی، در او عشق و ایمان ایجاد كنی، باید درون او را وادار به تلاش كنی، او را به آن سویی ببری كه بلند شود، تا دنیایش را عوض كند، ما اصولا در سیستم تكنولوژی فكر، این كار را انجام می‌دهیم، در واقع، ابتدا در انسان، شخصیت و اعتماد به نفس می‌سازیم و نگاه او را به زندگی عوض می‌كنیم، راجع به فرداهای قشنگش به او امید می‌دهیم، مسئولیت زندگی را بر دوش خودش قرار می‌دهیم، به او می‌گوییم تو هستی كه باید خلق كنی، هر چه تو بخواهی به اذن خداوند خلق می‌شود، اگر یك انسان را به این وادی كشاندی به شرط آنكه خودش بخواهد كه تغییر كند، حتما زندگی او تغییر می‌كند، چرا كه این یك قانون است، چه خوب می‌‌شد كه این قانون را رواج می‌‌دادید كه شما نمی‌توانید انسانی را تغییر دهید مگر اینكه خودش بخواهد.

وقتی انسانی آماده می‌شود برای تغییر و می‌خواهد موفق شود، می‌خواهد دانشگاه قبول شود، یك ازدواج موفق داشته باشد وقتی او می‌خواهد و به دنبال «آن» می‌آید، حال ما به او می‌گوییم كه چگونه؟ این تنها با یك فكر كردن عملی نمی‌شود، او باید بیاید و قدم به قدم آن شخصیت توانمند جذاب را در وجود خود بسازد؟ وقتی چنین شخصیتی ساخته می‌شود، كائنات جواب می‌دهد چرا كه تمام كائنات‌ها، پول‌ها، اسكناس‌ها، مشتری‌ها و … به تسخیر اندیشه‌های انسانند، وقتی انسانی چنین خواسته‌های جذاب و نابی دارد همه‌چیز را به سمت خودش جذب می‌كند و این كاری است كه ما در كلاس‌هایمان انجام می‌دهیم.

 با توجه به گفته‌های شما، در واقع منظورتان این است كه تكنولوژی فكر، انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و دیدش را به آن چیزهایی كه خدا از انسان انتظار دارد، مثبت‌تر می‌‌كند.

دكترآزمندیـان: انسـان تغییر نمی‌كنـد مگر اینـكه بخـواهد

 بله، همان‌طور كه پیامبران خدا هم برای همین كار آمدند، آمدند تا باورهای انسان را تغییر دهند، اندیشه‌های‌شان را تغییر دهند، اصلا اعتقاد و ایمان همان اوج باور است، چرا كه باور، اندیشه‌ساز است. وقتی انسانی ایمان می‌آورد، خودش را باور می‌كند، خدا را خوب باور می‌كند، زندگی و آینده را باور می‌كند. این باورهای عالی در وجود انسان، اندیشه‌هایی را تولید می‌كنند كه این اندیشه‌ها، او را به سمتی می‌كشاند كه خدا می‌خواهد، چرا كه خداوند همیشه خوبی‌ها را برای انسان می‌خواهد. خداوند یاس و تنهایی را دوست ندارد، خداوند، آغوش محبوب را می‌‌پسندد و دوست دارد كه انسان‌ها با محبوب خود زندگی كنند.

 شما فكر می‌كنید انسان‌ها خودشان از این مسیر خارج می‌شوند؟

آزمندیان: یكی از آیه‌های قرآن این است: «والعصر، ان‌الانسان لفی خسر» قسم به زمان، خداوند خودش به زمان قسم می‌خورد، قسم به زمان، كه انسان‌ها در زیانكاری هستند، یعنی خداوند دلش برای انسان‌ها می‌سوزد كه چرا در غفلتند، چرا در زیانكاری هستند.

 آقای دكتر، كتاب‌های زیادی درباره موفقیت و سعادت تالیف یا ترجمه شده، چطور می‌شود به این كتاب‌ها اعتماد كرد، چون ما نمی‌دانیم آن نویسنده چقدر سطح دانشش به آن موضوع مربوط است؟

آزمندیان: سوال بسیار خوبی كردید، متاسفانه در برخی مواقع در اوضاع نابسامانی، سره و ناسره با هم هستند، چون كتاب هم خوب است و هم بد…، حتی خیلی‌ها از اجرای این كلاس‌ها تقلید می‌كنند، به هر حال چاره‌ای نیست، متاسفانه این دنیای ما آدم‌هاست ولی خدا جواب این سوال را در قرآن داده:‌«فبشر عباد‌الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» (بشارت بده بندگان را، كسانی كه سخنان مختلف را می‌شنوند و بهترین آن را انتخاب می‌كنند.) داستان انتخاب بهترین‌هاست بعضی از كتاب‌ها اصلا ارزش خواندن ندارند، خواندن آنها، تنها وقت تلف كردن است، بعد هم ممكن است دیدگاه‌های آدم را به سمت جالبی نبرد… اگر چه باید در نظر داشت كه كتاب چه می‌گوید، اما در برخی مواقع، خود نویسنده هم مطرح است، اینكه چه كسی این حرف را می‌زند، به دنیای نویسنده آن بنگرید. چرا كه این یك مطلب مثلا فیزیكی نیست كه شما پس از خواندن چند فصل، بتوانید آن را در كلاس تدریس كنید، به نظر من كسی باید سعادت و خوشبختی را درس بدهد كه خودش مصداق بارز موفقیت است. یكی از ویژگی‌هایی كه من در دنیای خودم دارم این است كه من جزو یكی از فقیرترین افراد جامعه بودم، اما هم‌اكنون جزو یكی از ثروتمندان ایران هستم و این تنها لطف خداست، من خودم دانشمندم، همسرم فوق دكترا دارد و استاد پزشكی دانشگاه تهران است و هم‌اكنون تدریس می‌كند، دخترم، فاطمه هم‌اكنون در حال گرفتن دكترایش در آمریكاست، مهدی، پسرم كه در لس‌آنجلس به دنیا آمده و تا سوم دبستان در‌ آنجا تحصیل می‌‌كرد سپس به ایران برگشت، هم‌اكنون دانشجوی سال دوم رشته كامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف است. منظور من این است، كسی كه این حرف‌ها را می‌زند خودش چه كرده؟ چرا كه خودمان باید پیام خودمان باشیم، خودمان درباره موفقیت و درباره ثروت حرف بزنیم، ولی خودمان اگر چیزی نداشته باشیم، معلوم است كه اگر هم چیزی بگوییم تقلیدی است كه داریم به مردم تحویل می‌دهیم. لذا یكی از معیارها این است كه به فرد نگاه كنیم كه از كجا آمده، تحصیلاتش چقدر است؟ میزان عشق و ایمانش چقدر است؟ بعد به چنین انسانی می‌توان اعتماد كرد. مثلا كسی كه خودش طلاق گرفته و در زندگیش موفق نیست، پس نباید بیاید درباره موفقیت حرف بزند. باید قبل از این، كار خودش را اصلاح می‌كرد. یكی از معیارهای قشنگ در این وادی این است كه انسان‌ها چیزی را می‌توانند به كسی بدهند كه خودشان داشته باشند. وقتی انسان چیزی برای عرضه یا عشق و ایمانی نداشته باشد، چه می‌خواهد به دیگران بدهد، اصلا راجع به چه چیزی می‌خواهد بنویسد، لذا به نظر من یكی از معیارهای قشنگ این است كه ببینیم این حرف را چه كسی می‌نویسد.

 آقای دكتر چطور می‌شود مدیریت كرد؟ شما در نظر بگیرید بر فرض مثال روزانه، هزارها كتاب این چنینی چاپ می‌شود. چطور می‌شود بر روی چنین‌ كتاب‌هایی نظارت داشت؟

آزمندیان: بهتر است كه به نویسنده آنها توجه داشت. ببینیم نویسنده‌اش كیست؟ ممكن است هزارها كتاب وجود داشته باشد. ولی لازم نیست شما همه این كتاب‌ها را بخوانید شاید دو كتاب بخوانید كه زندگی‌تان را عوض كند، مثلا كتاب «فكر كنید و به تمام ثروت‌های زندگی برسید» توسط ناپلئون هیل نوشته شده است، سال‌های سال، پرفروش‌ترین كتاب آمریكا بوده، كاملا مشخص است كه این كتاب، حرفی برای گفتن دارد، آن شخصی كه این كتاب را نوشته، تاریخچه زندگیش معلوم است، انسان ثروتمندی كه از دهها آدم ثروتمند و موفق سوال كرده كه چی شده شما این طوری شدی و نتیجه كتاب را به صورت قانونی درآورده به نام «فكر كنید و ثروتمند شوید» لذا خوش به سعادت آنهایی كه بگردند و چیزهای خوب را پیدا كنند. سخن‌های مختلف را بشنوند و بهترین آنها را انتخاب كنند.

 

پایگاه فرهنگی تفریحی ایران ناز