وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

زندگی از نگاه مرگ

زندگی از نگاه مرگ
به گزارش جام جم آنلاین، در رمضان امسال 4 سریال از شبكه‌های مختلف سیما به نمایش درمی‌آیند. سریال‌هایی كه در ظاهر داستان‌های متفاوتی دارند و كارگردانان مختلف آنها را مقابل دوربین برده‌اند، اما با نگاهی به سریال‌های در مسیر زاینده‌رود ، ملكوت و جراحت می‌توان به این نتیجه رسید كه همه این سریال‌ها از یك ایده برای قصه‌پردازی خود استفاده كرده‌اند و آن ایده، مرگ و میرایی انسان و اثرات این مرگ بر زندگی آنهایی است كه زنده مانده‌اند.
 در واقع برای اولین بار است كه در سریال‌های تلویزیونی كه همزمان پخش می‌شوند، مرگ موضوع اصلی شده و از دریچه مرگ است كه زندگان دیده می‌شوند و اعمال آنها مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.
در سریال در مسیر زاینده‌رود ، موتور داستان با مرگ مسعود آغاز می‌شود. قتل یك جوان به دست یك جوان دیگر باعث می‌شود تا زنده‌ها آزمون زندگی را آغاز كنند. در این مسیر، زیاده‌خواهی‌ها و طماعی‌ها به نمایش در می‌آیند و ارتباط بین آدم‌ها آسیب‌شناسی می‌شود. اگر مسعود كه از خانه پدری رانده شده است به قتل نمی‌رسید، شخصیت‌های در مسیر زاینده‌رود زیر ذره‌بین نقد دراماتیك قرار نمی‌گرفتند.
در مسیر زاینده‌رود، شخصی طماع به نام فرهاد ـ برادر مسعود ـ و همسرش در یك طرف اجرا قرار دارند و در طرف دیگر حاج سماواتی ـ مسعود رایگان ـ حضور دارد كه دامادش باعث قتل شده است. حاج سماواتی برای فرهاد و همسرش طعمه خوبی است تا به بهانه قتل از او اخاذی كنند. احتمالا تا پایان داستان ما شاهد این درگیری‌ها خواهیم بود.
در سریال ملكوت هم داستان با تصادف حاج فتاح و به كما رفتن او آغاز می‌شود. او دچار مرگ مغزی شده و هر لحظه امكان دارد بمیرد. حالا خانواده و اطرافیان او هركدام به این اتفاق واكنش متفاوتی نشان می‌دهند اما به رسم داستان‌های سنتی ایرانی، عروس و داماد خانواده بیشتر از بقیه به دنبال ارث و میراث هستند.
 
ملكوت در ادامه داستان خود 2 ماجرا را تعریف خواهد كرد. در یك طرف حاج فتاح است كه به كما رفته و یك فرشته همراه اوست تا او در برزخ تسویه‌حساب كند و نواقص دنیای خود را بر طرف كند. در طرف دیگر، خانواده حاج فتاح هستند كه به احتمال زیاد به جان هم می‌افتند تا در یك نبرد خانوادگی بتوانند مال و منال بیشتری را از آن خود كنند.در ملكوت هم مرگ باعث امتحان زنده‌ها می‌شود.
 
جالب اینجاست كه زنده‌ها چون از عالم مرگ بی‌خبر هستند نمی‌توانند سختی‌هایی را كه حاج فتاح می‌كشد ببینند شاید كه درس عبرت بگیرند و از زیاده خواهی و حق و را ناحق كردن دست بر دارند. در ملكوت هم مرگ و دنیای بعد از مرگ معیار سنجش قرار گرفته است و نویسنده و كارگردان با استفاده از ذهنیت و مستندات دینی، دنیای آخرت را تصویری كرده‌اند. البته دنیای بعد از مرگ تاكنون به وسیله كارگردانان مختلف تصویری شده است كه آخرین آنها در سریال «روز حسرت» ساخته سیروس مقدم بود.
 
مقدم در زمان پخش این سریال درباره چگونگی تصویری كردن آخرت گفت: این تصویر من از دنیای بعد از مرگ و برزخ است. كارگردانان دیگر می‌توانند تصورات دیگری داشته باشند. حالا محمدرضا آهنج هم از برزخ تصور خود را ارائه كرده است. این تصویر می‌تواند برای برخی قابل قبول باشد و برای برخی نباشد. البته تاكنون سریال‌های زیادی با موضوع كما رفتن یك شخص ساخته شده‌اند. اولین سریال را قاسم جعفری با نام «كمكم كن» ساخت.
 
او نیز در این سریال افراد مختلفی كه به كما می‌رفتند را در برزخ نشان داد. برزخ قاسم جعفری بیابانی خشك و بی‌آب و علف بود كه زمین‌های آن از خشكی ترك برداشته بودند و آدم‌ها در این بیابان سرگردان بودند و هر كدام راه رستگاری خود را می‌جستند. اما با پیشرفت فناوری رایانه‌ای و تصویرهای رایانه‌ای برزخ از سریال كمكم كن تا سریال ملكوت تغییر شكل‌های مختلفی داشته است.
در سریال جراحت مرگ در لایه زیرین قصه جریان دارد. مرگ باعث ایجاد اختلاف بین افراد شده و باعث شده تا كینه و انتقام شكل بگیرد. جوانی از فامیل به دلیل حكم قصاص اعدام می‌شود. حالا خانواده جوان تصمیم دارند از كسانی كه گمان می‌كرده‌اند در اجرای این حكم دخیل بوده‌اند، تقاص بگیرند.
 
مرگ باعث شده تا دوستان و فامیل‌های قدیمی‌ از یكدیگر متنفر شوند و مدام به این فكر كنند كه چگونه با انتقام گرفتن، آتش این تنفر را خاموش كنند؛ انتقام و تنفری كه پایه و اساس خانواده‌ها را نشانه گرفته و قرار است آن را ویران كند. در جراحت هم مرگ باعث شده زنده‌ها نیات درونی و شخصیت پنهانی خود را به نمایش بگذارند.
آیا در جامعه ما اتفاقی افتاده است كه زندگی با ترازوی مرگ سنجیده می‌شود؟ آیا زنده‌ها، مرگ را فراموش كرده‌اند كه در این دنیای زمینی هر كاری كه میلشان می‌كشد انجام می‌دهند؟ دنیای زمینی برای زنده‌ها رنگ و لعابش آنقدر زیاد شده كه آنها فقط با نفسانیات خود زندگی را پیش می‌برند. توجه دادن انسان‌ها به مرگ یكی از بهترین داستان‌هایی است كه در تلویزیون می‌تواند روایت شود، اما وقتی در 3‌سریال این موضوع محور داستان قرار می‌گیرد و بیننده با 3 نگرش روبه‌رو می‌شود، شاید تطبیق دادن این سه نگاه با نگاهی كه بیننده به این ماجرا دارد كمی‌ سخت باشد.
 
از طرفی ذهن او در یك زمان خاص از یك موضوع اشباع می‌شود و این اشباع می‌تواند او را از داستان سریال دلزده كند، هر چند سریال‌های در مسیر زاینده‌رود، ملكوت و جراحت قصه خود را متفاوت از یكدیگر روایت می‌كنند، اما نمایش این حجم از نماهای بیمارستانی و تنوع مرگ در یك ماه، انتقال پیامی ‌را كه به عهده این سریال‌ها گذاشته شده است، كمرنگ می‌كند.