وقتی محبت کردم و تنها شدم ، وقتی دوست داشتم و تنها ماندم دانستم باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید !
.
.
.
یادش بخیر اون زمان میگفت نفسمی ، بدون تو نمیتونم …
حالا خودش دستگاه اکسیژن شده واسه بقیه !
.
.
.
آنقدر نوشته هایم غمگین که
آنقدر من تنها که
آنقدر تنهایی سخت که
نمیدانی …
.
.
.
بگذار مرز تنهایی را رد کنم …
ببین ؛ گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد …
.
.
.
برای قرصهایم لالایی می خوانم تا به خواب روند و فراموش نکنند که، خواب آورند نه یاد آور
.
.
.
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن ، در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است . )
.
.
.
تلاش برای زنده کردنِ یک رابطهِ از دست رفته
مثل اینه که بخوای یه چای سردشده رو با ریختن آب جوش گرم کنی
نه رنگش مثل اول میشه نه طعمش
.
.
.
محتاج لبانت هستم / که در بهار و تابستان / پاییز و زمستان / مرا / عاشقانه ببوسند / آنطور که آتشفشان خاموش درونم جان گرفته / مهرت را فوران کند / من / تو و تمام وجودت را / نه برای یک هم آغوشی ساده / برای تمام عمر می خواهم
همین …
.
.
.
من " آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم
"تو " آنقدر نخواستی که هیچ چیز از "من " را ندیدی
.
.
.
می توان پر کرد فاصله هایی بلـند را با یک پیام ساده و کوتاه…
کافیست بنویسی : دوستت دارم
.
.
.
خوانده بـــــــــــود؛
“زیر باران باید رفت…”
فکر می کــــــرد،
زیر باران باید، رفت…!
.
.
.
این روزها آرامم…………
همچون کشتزاری پس از هجوم ملخ ها ٬
دیگر نه امیدی به مترسک است و نه بیمی از داس
.
.
.
خدای من! گلهای آفتابگردان در روزهای ابری بلاتکلیفند مثل من و روزهای بی تو بودن
.
.
.
حالا که میروی کمی آهسته قدم بردار
نترس !!! دل شکسته ام به پای تو نمیرسد
لطفا پشت سرت ، در زندگی را هم ببند ؛ خسته ام …
.
.
.
و چه زیبا گفت فروغ :
تنها صداست که میماند و امان از صدای او که ابدی شد در گوش من !
.
.
.
چمدانت را که می بستی ، مرگ ایستاده بود و نفس هایم را می شمرد …
.
.
.
خدایا غم خوردم به مقدار کافی… ممنون… میل ندارم دیگر…
میشود یک استکان مـرگ برایم بریزی ؟
.
.
.
دلم تو را ، فقط و فقط تو را از میان این همه ضمیر میخواهد ، همین
و باز هم تو نیستی حالا که باید باشی و این یعنی ته بدبختی من !
.
.
.
دردنوشته و دل نوشته ها ، نام مستعار تمام زخمهای من است !
.
.
.
در وصف حالم همین سه کلمه کافیست : لبخندم درد میکند !
.
.
.
روزها پر و خالی میشوند مثل فنجان های چای در کافه های بعد از ظهر اما هیچ اتفاق خاصی نمی افتد
اینکه مثلا تـــــــــو ، ناگهان در آنسوی میز نشسته باشی !
.
.
.
همه دل می بندند ، تو از من چشم !
.
.
.
سکوت همیشه معنی سکوت را ندارد ، گاهی سکوت یعنی :
س : ساعت های
ک : کسری
و : وجود
ت : تو !
.
.
.
تنم لرزید وقتی لبخند غریبه ، سردی نگاهش را آب کرد !
.
.
.
او رفت ، همین …
قصه ام کوتاه بود ، به سر رسید !
کلاغ جان تو هم برو ، شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد !
.
.
.
آرام بگیر دلم ، او بدون تو آرام است !
.
.
.
یکشنبه است اما حال و هوای جمعه را دارم
چند شنبه فرقی ندارد ، اگر نباشی هفته ام را خاکستری کرده ای
چه غریب و دلگیر است که تمام روزهایت را جمعه می یابی !
.
.
.
محال است کسی مرا ببیند و سراغی از تو نگیرد ، بس که چشمهایم لبریز از تو هستند !
.
.
.
یکی ازم پرسید منبع نوشته هات کجاس ؟
فکر میکنی گفتم اس ام اس خور ؟!؟!؟ نه …
گفتم زیاد دور نیس ، یک وجبی بغضم !
.
.
.
بعضی درد دلها گوش نمی خواهد ، گوشه ی آغوش می خواهد !
.
.
.
زندانــــی شده ام حتی اگر مانند تــــو لبخند به لبانم چسبیده باشد
کمی عمیق تر فراموش کن تلخی ها را
مــــردان! قوی تــــرین موجودات ضعیف دنیا هستند…
.
.
.
دیگر حالی نمی ماند وقتی گذشته ات با آینده تبانی کرده باشد…
.
.
.
بـانـــو… بغـض ها را گاهـى باید قـورت داد ، عاشقانـه ها را از پنجـره تـُف کـرد و درهـا را به روىِ همـه بست…
باور کــن گاهـى هیــچکــس ارزشِ دچار شـدن را نـدارد…
.
.
.
صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند!
نمیدانم، پس کی زندگی شروع می شود ؟
.
.
.
به یک معتاد نیازمندم
جهت کشیدن دردهایم !
.
.
.
دستهایم خالی اند… جای خالی دستهای تو را هیچ کس برایم پر نمیکند…. راست میگفت شاملو :دستهای خالی را باید بر سر کوبید…
.
.
.
مرهم زخم هایم لب های توست…
بوسه نمیخواهم فقط برایم کمی سخن بگو!!!
.
.
.
پشت این بغض ، بیدی لرزان نشسته که خیال میکرد با این “بادها” نمیلرزد
.
.
.
گاهی دوستت دارم ها بی فایده اند…
مثل موفق باشیدهای انتهای برگه ی امتحانی…
.
.
.
آرزوی من ماندن اوست امّا… اما خُدایا اگر آرزوی او رفتن منْ است ؛ آرزوی او را برآورده کن! منْ دیگر آرزویی ندارم!!
.
.
.
ﺗﻮ ﺟﺎ ﺯﺩﻱ
ﻣﻦ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ
ﺍﻭ ﺟﺎ ﮔﺮﻓﺖ
و ﻫﻤﻴﻦ یک ﺟﺎﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ !
.
.
.
دلم برای شیطان تنگ شده تا دوباره برایم از هوس انگیزی آغوش تو بگوید !
.
.
.
بعضی از حقایق خیلی ساده ان ولی درکش خیلی پیچیده و سخته مثل کنار آمدن با جمله :
خب دوسِت نداره زور که نیست ؟!!!
.
.
.
خدایا اونی که تو زندگیمون نیست ، تو خوابمونم نباشه خواهشا …
.
.
.
گاهی دور از چشم ابرها هم میتوان عاشق شد ، میتوان بغض کرد ، میتوان بارید
گاهی دور از چشم مدادرنگی ها هم میتوان نقاش شد ، میتوان آسمان داشت ، میتوان آبی شد
اما گاهی دور از چشم گذشته نمیتوان امروز را پشت هیچ فردایی پنهان کرد !
.
.
.
من بارها شماره ات را میگیرم و کسی در گوشم مدام زمزمه میکند :
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است !
و من برایش از تو ، از دلتنگی ها ، از اشکهای بیصدا و از بی کسی هایم میگویم …
اما او سر حرفش میماند ؛ لعنت به بخت سیاهم !
.
.
.
کاش زندگی من هم مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود !
.
.
.
کاش خوابت کمی مرا میدید !
.
.
.
در زندگی من اتفاقهایی همیشه می افتند حتی وقتی دستشان را میگیرم
دلت برای من نسوزد ؛ من عادت کرده ام که همیشه دستی چوب لای چرخ آرزوهایم بگذارد !
.
.
.
این جاهای خالی که نبودنت را به رخم میکشند چه میدانند که من فرهادت شده ام با تمام زنانگی ام و چه شبها که خواب شیرینت را نمی بینم ؟؟؟
.
.
.
دَر دُنــیــآیــی کــه تَــمــآم خــوبــی هــآ بــآ یِــک بَــدی فَــرآمــوش مــیــشَــوَد ؛ حَــق بِــده کــه عــآقِــلــآنــه زِنــدگــی کُــنَــم نــه عــآشِـقــآنــه
.
.
.
دلـــم سیگــــــــــــار می خواهـــد نــــه بــرای کشیــدن!!!!
برای داغ کـــردن دستــی کــه خوبی میکنـــد.
.
.
.
از روزی میترسم که وقتی بهم میگه دوستت دارم
یاد تو بیفتم !
.
.
.
کاش به جای “دلم” گلویم “تنگ” میشد
هوا نمی ریسید و خلاص …